لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لر لک بختیاری لرستان لوشان کرمانشاه ایلام عیلام ممسنی کلهر فیلی» ثبت شده است

معرفی الفبای زبان لری:

با توجه به کاستی هایی که زبان فارسی در نگارش لغات دارد ، برای نوشتن زبان لری سعی در افزودن این حروف شده است که تعدادی از آنها صدادار و تعدادی نیز بی صدا هستند.

حروف بی صدا : حروفی که همیشه کلمه با آنها آغاز می شود و معمولا در آن لبها به هم برخورد میکنند .

حروف صدادار : حروفی که هیچ گاه کلمه با آنها آغاز نمی شود و معمولا در آن لبها به هم برخورد نمی کنند .

حروف بی صدا:

  ئــ / ڕ / ڵ 

حروف صدا دار:

 ــه  / ـێـ  ـێ /  ـۆ / وو

تفاوتهای اولیه با زبان فارسی :

نوشتار در زبان لری ، بر اساس گفتار شکل می گیرد یعنی کلمه هرطور که خوانده شود به همان صورت هم نوشته می شود. برای مثال در فارسی  کلمه (خواب) از (خ+و+ا+ب) تشکیل شده است اما (خاب) خوانده می شود.

در فارسی تعدادی از حروف صدادار نوشته نمی شوند اما تلفظ می گردند مانند حروف صدادار َ فتحه/ ِکسره / ُ  ضمه در صورتی که  در زبان لری  صداها نیز به حرف تبدیل می شوند .

*صدای فتحه :

این صدا در لری بصورت حرف( ــه / ه ) نوشته می شود.

مثال:

 سرد  (س+َ+ر+د   >>>> ( سەرد )س+ـه+ر+د(

 درد  (د+َ+ر+د    >>>>      ( دەرد (د+ه+ر+د(

 زهر  (ز+َ+هـ+ر     >>>>      زەهر (ز+ه+هــ+ر(

 

*صدای کسره :

این صدا را در لری بصورت ( ـێـ ــێ ) می نویسند .

مثال:

زرشک(ز+ِ+ر+ِ+ش+ک >>>>        (زێرێشک   (ز+ـێـ+ر+ـێـ+ش+ک(

بهشت(ب+ِ+هــ+ِ+ش+ت >>>>   (بێهێشت  (ب+ـێـ+هــ+ـێـ+ش+ت

 

*صدای ضمه :

این صدا در لری بصورت ( ـۆ / ۆ )  نوشته می شود.

مثال :

لرد  (ل+ُ+ر+د    >>>>          لۆرد (ل+ـۆ+ر+د(

پشت  (پ+ُ+ش+ت    >>>>  (پۆشت (پ+ـۆ+ش+ت(

برد  (ب+ُ+ر+د    >>>>         بۆرد (ب+ـۆ+ر+د(

 

*صدای اوی کشیده :

مانند حرف "واو" درکلمه "مو" این صدا را در لری بصورت ( ــوو / وو ) نوشته می شود.

در زبان فارسی نیز این صدا هم تلفظ می شود و هم نوشته می شود اما با این تفاوت که در زبان فارسی برای صدای ( اوی کشیده ) هم از " و " استفاده می شود  .  

مثال :

رود (ر+و+د     >>>>       روود   (ر+وو+د(

شور (ش+و+ر    >>>>  ( شوور  (ش+وو+ر(

نور (ن+و+ر    >>>>      شوور  (ن+وو+ر(

 

*حرف ( ئــ: (

تقریبا معادل همزه ( ء ) در فارسی است .در زبان لری بصورت بسیار خفیف ادا می شود و همیشه در ابتدای کلمات کاربرد دارد .

در زبان لری هیچ کلمه ای با الف شروع نمیشود بلکه با همزه ( ئـ )  شروع می شوند.

مثال :

ئـ+ا): آزاد(ئازاد......(آش(ئاش......( آکام(ئاکام

ئـ+ـه): اسب(ئه‌سب)....اردلان(ئەردەڵان)....ابر(ئه‌بر

ئـ+ـێـ):انسان(ئێنسان)...استغفار(ئێستێغفار)...اصفهان(ئێسفه‌هان

ئـ+ـۆ): استخوان(ئۆستۆخان)...امید(ئۆمید)...اسطوره(ئۆستوورێ

ئـ+ـوو): اوستا(ئووستا

ئـ+ـیـ): ایمان(ئیمان)...ایلام(ئیلام)...ایران(ئیران

 

*حرف ( ڕ ) :  

این حرف در زبان فارسی وجود ندارد و بصورت ) ڕ ( کلفت تلفظ میشود.این حرف مشدد و ادامه دار تلفظ می شود .

 از لحاظ نوشتاری بصورت (  ڕ ) قرار میگیرد که برای جدا سازی این حرف از حرف " ر " که نازک تر تلفظ می شود لازم است .

مثال :

حرف ( ر ) : باران، کاروان ، دار

حرف ( ڕ ) :  ڕێوی ، ڕەش ، مەڕ

 

*حرف ( ڵ ) :

این حرف در بیشتر زبانهای دنیا وجود دارد اما در زبان فارسی وجود ندارد و بصورت ) ڵ ( کلفت تلفظ میشود.

مثال های لری:

ئاڵوور ، که‌ڵ ، چەقه‌ڵ

 

اگر بخواهیم جملات زیر را به لری بنویسیم به شکل زیر میشود.

ستاره های آسمان بزرگ و دور هستند

سێتارێ هایێ ئاسمان بۆزۆرگ وە دوور هەستەند

رنگ کفشت خیلی قشنگه

رەنگێ کەفشێت خێیلی قەشەنگێ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۰
مصطفی ستاری

از خط میخی سومری نخستین خط «میخی عیلامی» منشعب می‌شود ، که برای نگارش زبان عیلامی به کار می‌رود که جزو زبان‌های منفرد است. در واقع کمی بعد از پیدایش خط میخی سومری و بابلی، ساکنان منطقه شمالی دشت خوزستان و کوهپایه‌های زاگرس نوع دیگری از خط میخی تصویری را به کار بردند که به خط ما قبل عیلامی (پروتو عیلامی) مشهور شد.

 پروفسور «والتر هینتس» می‌نویسد :

« ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد وقتی که سومری‌ها خط تصویری را به عنوان بهترین وسیله برای مکاتبات خود اختراع کردند؛ این ابداع به سرعت به همسایگان عیلامی آن‌ها رسید. صرف نظر از اختلاف در جزئیات ، تردید نباید کرد که خط تصویری عیلامی بر مبنای سرمشق سومری تدوین شده است. این خط به سرعت گسترش یافت و بعدها در شمال شرق کاشان و در شرق دور و جنوب در کرمان ظاهر شد.»

از نمونه خطوط عیلامی  می توان به موارد زیر اشاره نمود:

*کتیبه بیستون که بیشترین قسمت را به زبان عیلامی اختصاص داده است و هفت صفحه از آن به زبان عیلامی است.

*کتیبه گنج نامه که قسمت وسط آن به زبان عیلامی است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۴۲
مصطفی ستاری

مهدی کروبی متولد 1316 الیگودرز

همسر:  فاطمه کروبی متولد 1325

تاریخ ازدواج:  فروردین 1341

آغاز تحصیلات حوزوی:  سال 1333 در قم

آغاز تحصیلات دانشگاهی : سال 1343 دانشکده الهیات دانشگاه تهران

پایان تحصیلات دانشگاهی سال 1351( به دلیل دستگیری های مکرر و نیز زندگی مخفی در برخی سال های فاصله1343 تا 1351 و نیز به خاطر تأثیر در ارائه پایان نامه که شرح آن در متن زندگینامه آمده، اخذ لیسانس حدود 8 سال به طول انجامید).

سابقه بازداشت های سیاسی: نخستین بازداشت سال 1342 و آخرین آن ماه رمضان سال 57. طولانی ترین بازداشت به مدت بیش از سه سال که در سال 1353 آغاز و در اواخر سال 56 به پایان رسید.

نخستین مسئولیت اجرایی در ماه های پایانی رژیم گذشته: دیدار با اعتصابیون و انتقال کمک های مالی به بعضی از آنها

نخستین مسئولیت رسمی در نظام جمهوری اسلامی: سرپرستی کمیته امداد امام خمینی

سایر مسئولیت ها: ریاست بنیاد شهید در فاصله سالهای 1358 تا 1371

نمایندگی امام در حج در فاصله سال های 1364 تا 1369

نمایندگی مردم در مجالس اول، دوم، سوم و ششم

ریاست مجالس سوم و ششم

فرزندان:

محمدحسین متولد 1344 دارای لیسانس حقوق

محمدتقی متولد 1346، دارای دکترای حقوق بین الملل

علی متولد 1351 دارای تحصیلات حوزوی

یاسر متولد 1357 دانشجو

شرح زندگینامه

در سال 1316 در الیگودرز به دنیا آمدم. تا کلاس ششم ابتدایی در آن شهرستان بودم و در ابتدای دهه سی تحصیلات جدید را همراه با تحصیلات حوزوی در قم ادامه دادم. با شرکت در انتخابات متفرقه دیپلم ادبی و پس از آن«تصدیق مدرسی» دریافت کردم.

در سال 1341 زندگی مشترک با خانم فاطمه کروبی را آغاز نمودم.

پس از حدود یک دهه حضور در قم و همزمان با آغاز مبارزات امام(ره) به همراهان ایشان پیوستم و از همان زمان دستگیری ها و زندان و تبعیدها آغاز شد.

در سال 1342 در آزمون ورودی دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته فقه و حقوق اسلامی پذیرفته شدم. قبولی دانشگاه پس از اولین بازداشت بود. این بازداشت در سال 1342 و چهار روز بعد از دستگیری امام و برقراری حکومت نظامی در قم بود و 50 روز به طول انجامید.

آذرماه سال 43 دومین بازداشت من بود که در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شدم و مدت 25 روز همراه با حاج آقا مصطفی خمینی و مرحوم ربانی شیرازی در آن زندان بودیم.

در سال 1344 بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شدم.

در اسفند همین سال فرزند اولم محمدحسین به دنیا آمد.

فرار به عراق، بازگشت و تبعید

در ابتدای سال 1345 و به دنبال برخی تحرکات در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت من هم صادر شد که من مخفیانه از کشور خارج(شدم) و به نجف رفتم. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شدم.

دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده امام به هویدا، تحت تعقیب قرار گرفتم و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس مخفی شدم. در این مدت میهمان مرحوم شیخ محمد رحیمی بودم. آن مرحوم همان کسی بود که حدود دو سال قبل در نارمک به قتل رسید. پس از چند روز که در این مدرسه مخفی بودم ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شدم و یکی از سخت ترین بازداشتها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه ها می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه (را)که آقای دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود(پیدا کنند)؛ که علیرغم شکنجه های زیاد، ایشان را معرفی نکردم.

بعد ازبازجویی ها و شکنجه های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، مرحوم ربانی شیرازی، (دکتر) شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه مرا به بند 4 زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه های مختلف مذهبی ،ملی و کمونیستها هم بند شدیم.

از زندانیان مربوط به 15 خرداد آقایان محسن طاهری، امیرحسینی و آقا تقی درچه ای را به یاد می آورم. آقایان دکتر شیبانی، علی بابایی و مفیدی از نهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمومی و کی منش در آنجا زندانی بودند. شهید محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی هم در زندان بودند.

یک اتفاق جالب

یکی از اتفاقات جالبی که در زندان قزل قلعه پیش آمد این بود که همسرم پس از سه ماه بی خبری به ملاقات من آمد. در لابه لای خوراکی هایی که برایم آورد نامه ای قرار داده بود که در آن نوشته بود محمدحسین و محمدتقی به شما سلام می رسانند. من در آن زمان متوجه شدم که فرزند دوم ما که به دنیا آمده پسر است و نام او را محمدتقی گذارده اند ( محمدتقی در حالیکه دانش آموز بود مرتباً به جبهه می رفت که در آخرین حضور در جبهه بر اثر برخورد با مین پای خود را از دست داد. او اکنون تحصیلات خود در رشته حقوق بین الملل را به پایان رسانده و با دریافت درجه دکترا، عضو هیئت علمی دانشگاه است).

به هرحال این زندان شش ماه طول کشید. اما در روزهای پایانی شش ماه ، دادگاه تجدیدنظر به پرونده من رسیدگی کرد و مرا به 3 ماه زندان محکوم نمود اما به هرحال شش ماه، حبس را کشیده بودم!

بازداشت بعدی من در سال 1348 به خاطر توزیع کتابهای امام(ره) اتفاق افتاد که سه ماه بدون محاکمه در زندان قزل قلعه بودم و آزاد شدم.

در سال 1349 که ماجرای شهادت آیت الله سعیدی پیش آمد، شبانه به منزل بسیاری از افراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که من فراری شدم و مدتی با نام مستعار «اسلامی» در مدرسه ای در شهر ری تدریس می کردم. در سال 50 شناسایی و دستگیر شدم اما به خاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شدم.

قبل از آخرین بار که متواری شدم، درس من در دانشگاه به پایان رسید اما به دلیل آن که اگر به سربازی می رفتم به خاطر محکومیت های سیاسی باید به عنوان سرباز صفر خدمت می کردم، ارائه پایان نامه خود را دوبار به تأخیر انداختم که در این زمینه مرحوم دکتر ناظرزاده کرمانی به توصیه شهید مطهری کمک زیادی به من کرد؛ همانطور که برای پرداخت شهریه دانشجویی به بنده که وضع مالی نامناسبی داشتم نیز مرحوم دکتر ناظرزاده بسیار مساعدت می کرد.

هم دوره ای های دانشگاه

از کسانی که در دانشگاه با ما هم دوره بودند آقایان ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی را به یاد می آورم. برخی از هم دوره ای های ما با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم آقای شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. عده ای دیگر مثل بنده نیز از معافیت های دوره ای بهره مند شدند.

در سال 1351 که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد بلافاصله از فرصت استفاده کردم و پایان نامه خود را ارائه و لیسانس را دریافت کردم. در همین سال فرزند سوم ما یعنی علی به دنیا آمد.

بعد از گرفتن لیسانس فعالیت ها ادامه یافت که منجر به دستگیری ام در سال 52 شد و مدت کوتاهی در زندان بودم.

سخت ترین زندان

سخت ترین زندان مربوط به سال 53 بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی از افراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده های آنها قرار می دادم. همین امر باعث شد که در سال53 که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند و بر همین اساس من هم دستگیر شدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود.

در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید  آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و شهید مهدی عراقی همراه ما بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمت جو و پاک نژاد نیز با ما در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. خانواده ایشان پس از انقلاب به بنده مراجعه کردند و من هم در حد مقدورات مساعدت هایی برای آنها انجام دادم. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودیم آقای محمد محمدی(نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدی زاده(وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی(رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و مرحوم لاجوردی از همراهان ما در این دوره بازداشت بودند.


آزادی از زندان

در اواخر سال 56 از زندان آزاد شدم. اما فعالیت های خود را ادامه دادم در حالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها به حداقل رسیده بود. در عین حال در ماه رمضان 57 که قرار بود همراه عده ای دیگر از روحانیون در محلی تجمع داشته باشیم از طریق شنود تلفن، از قرار ما مطلع شده بودند و مرا همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و به کلانتری بردند که در حوالی پل گیشا بود. بعد از چند دقیقه افرادی دیگر مانند شهید باهنر و آیت الله اردبیلی را نیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشت بسیار کوتاه بود.

بعد از 17 شهریور 57 هم که ما اعلامیه های امام را توزیع می کردیم دنبال دستگیری بنده بودند اما من در منزل یکی از بستگان در خیابان نیروی هوایی مخفی بودم. در همین مدت افرادی چون آقای مهندس مرتضی نبوی( مدیرمسئول فعلی روزنامه رسالت) و یکی از دوستان به نام آقای عباس طائب به آنجا مراجعه کردند و اعلامیه های امام را گرفتند. اما ساواک مرا پیدا نکرد و دستگیر نشدم. در همین سال 57 آخرین فرزنده بنده یعنی یاسر که اکنون دانشجوست به دنیا آمد.

در آستانه انقلاب

تجربه من در توزیع کمک بین خانواده زندانیان باعث شد که در آستانه پیروزی انقلاب، جمع آوری و توزیع کمک برای بعضی اعتصابیون به بنده محول شود و پس از آن هم حکم مسئولیت کمیته امداد برای بنده به همراه آقایان عسگراولادی و شفیق در اسفندماه 57 صادر شد.

همچنین در اوایل سال 58، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند. بنده هم به تناسب مسئولیت ها، هم در تهران و هم در لرستان حضور داشتم. در زمستان سال 58 از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شدم. پس از آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بودم، از رادیو حکم امام را شنیدم که دستور تأسیس بنیاد شهید توسط اینجانب را صادر کرده بودند.

در سال 1362 با رأی یک میلیون و چهارصد و چهل هزار نفر به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس راه یافتم. پس از آن نیز در سال 1367- در حالی که با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز را به همراه آقایان موسوی خوئینی ها، خاتمی و بعضی دوستان دیگر تأسیس کرده بودیم- باز هم به عنوان دومین نماینده مردم تهران به مجلس رفتم. البته جرقه ی اولیه انشعاب از جامعه روحانیت مربوط به سال 62 و در آستانه انتخابات مجلس دوم بود که شرح آن را قبلاً اعلام کرده ام. در کنار سایر مسئولیت ها، امام نمایندگی خود  در امور حج را درسال 64 به بنده محول کردند و آخرین مسئولیتی که در سال 1368 توسط ایشان به بنده محول شد سرپرستی برخی از اموال به وکالت از طرف امام بود. البته تقریباً همزمان با این حکم در یک حکم جمعی به همراه تعداد دیگری از مسئولان کشوری به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمدم.

پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال 72 ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند

آغاز مجدد فعالیت سیاسی

شروع جدی فعالیت مجدد ما در سال 75 و با دعوت از آقای مهندس موسوی برای ریاست جمهوری و پس از امتناع ایشان، قانع کردن آقای خاتمی برای پذیرش کاندیداتوری ریاست جمهوری بود.

آخرین مسئولیت بنده پس از نمایندگی و ریاست مجلس ششم، عضویت تشخیص مصلحت نظام می باشد...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۹
مصطفی ستاری

آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۱۳ در روستای نوق در توابع رفسنجان به دنیا آمد. آیت الله هاشمی رفسنجانی یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ دعوت حق را لبیک گفت.

زندگینامه وی به نقل از وب‌سایت شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی به شرح زیر است: (گفتنی‌است بخش اول زندگینامه، خودنوشت ‌است(

پدرم: حاج میرزا علی هاشمی بهرمانی
مادرم: ماه بی‌بی (صفریان(

نام خانوادگی هاشمی برای خانواده ما، با آن که سید نیستم، به این دلیل انتخاب شده است که نام جد پدری ما حاج هاشم بوده است؛ او در سر تا سر منطقه املاک و امکانات زیادی داشته است.

پدرم کمی از تحصیلات علوم حوزوی بهره‌مند بود، تا آنجا که به یاد دارم، در روستا زندگی می‌کرد، که دلیل آن تا حدودی فشارهایی بود که در دوره پهلوی متوجه متدینین بود. ایشان عمیقاً مورد اعتماد مردم بودند و نوعی مرجعیت در امور اجتماعی و مذهبی داشتند.

از اخلاقیات جالب ایشان این بود که معمولاً در زمان رسیدن هر محصولی، وقتی که به باغ و یا مزرعه می‌رفتند، تعداد زیادی از نیازمندان روستا را می‌پذیرفتند و به هر یک از آنها چیزی می‌دادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت .

اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق – از جلگه‌های رفسنجان. بهرمان به معنی یاقوت سرخ است.

مادرم علاوه بر خانه‌داری در امور زندگانی با پدرم همکاری داشتند. او هر چند بی‌سواد بود، اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت. اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود؛ چنان‌که هنوز هم گاهی از همان تجربه‌ها استفاده می‌کنیم .

خانواده ما ترکیبی از پنج برادر و چهار خواهر است، سطح زندگی‌مان با توجه به وضع آن روستا بد نبود. تاریخ تولد شناسنامه‌ای من 1313 است. من در سن پنج سالگی به همراه برادرم حاج قاسم که دو سال از من بزرگ‌تر بود، تحصیل را شروع کردم.

آنچه در مکتب‌خانه به ما می‌آموختند، همان کتاب‌های مدرسه رسمی بود به اضافه قرآن و چیزهایی مثل گلستان، نصاب و ... . از هفت سالگی علاوه بر مکتب از معلومات پدر نیز استفاده کردم. رفته رفته مکتب‌خانه نمی‌توانست جوابگوی نیاز ما باشد. چهارده ساله بودم که به پیشنهاد پسر عمویم، محمد، تصمیم گرفتیم که همراه کاروان جهت تحصیل علوم دینی به قم سفر کنیم.

در حوزه علمیه قم دروس مختلف را در محضر استادانی بزرگوار چون آیات عظام بروجردی، امام خمینی (ره )، داماد، گلپایگانی، شریعتمداری، حایری یزدی، نجفی مرعشی، علامه طباطبائی، زاهدی و منتظری آموختم.

 در سال 1337 در رفسنجان برایم خواستگاری کردند؛ دختر حجت‌الاسلام آسید محمد صادق مرعشی که اسناد رسمی داشتند و از تحصیلات حوزوی بهره‌مند بودند.

همسرم از خانواده‌ای است روحانی، از فامیل بزرگ مرعشی و نوه حضرت آیت ا... سید کاظم طباطبائی یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی که جایگاه معتبری در همه حوزه‌ها دارد.

ثمره این ازدواج پنج فرزند به ترتیب: (فاطمه، محسن، فائزه، مهدی، یاسر) هستند. دخترانم با پسران آقای لاهوتی که یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است، ازدواج کردند که قرار این ازدواج در آخرین زندان – زندان اوین که در آنجا هم زندان بودیم – گذاشته شد.

خانواده من وارد سیاست نشدند. دخترانم یکی وارد کار ورزش و دیگری وارد بنیاد بیماران خاص شدند.

پسرانم: محسن که در اروپا جزو انجمن اسلامی بود که زمینه سیاسی داشت. به ایران آمد، مشغول کار در موشک‌سازی شد. رشته‌اش مربوط به بدنه موشک‌سازی بود و به همین خاطر تحصیلش را نیمه‌کاره رها کرد و آمد. چون به او نیاز داشتیم. کارش مخفی بود و بعد به بازرسی رئیس جمهوری آمد که آنهم کاری مخفی بود. کسی را می‌خواستیم که از اطلاعات سوء استفاده نکند. بعد به مترو رفت که الان هم هست.

مهدی به صنعت علاقه داشت و فهمید که وضع ما در دریا ضعیف است. صنایع دریایی ما خیلی ضعیف بود. او دنبال سکوسازی و لوله‌های کف آب و حفاری در دریا رفت که وابسته بودیم. آخرش به پارس جنوبی و عسلویه رسید و الان به CNG رفت که برای صرفه‌جویی و محیط‌زیست خوب است.

یاسر هم با آقای فروزش وزیر سابق جهاد سازندگی درباره خود کفایی پنیر کار می‌کرد. آن موقع مشکل ما در کشور این بود که کسی دنبال صنایع تبدیلی نمی‌رفت. دامداران مشکل داشتند و پنیر هم وارداتی بود. مشاور وزیر بود، ولی این سمت برای راه‌اندازی کارش بود. الان هم در دفتر من در مرکز تحقیقات است.

پس بچه‌های ما در کار سیاست نیامدند. اما حُسن یا اشکالی وجود دارد که خیلی بی‌رودربایستی برخورد می‌کنند. مخفی‌کاری و ریاکاری نمی‌کنند و هر چه هستند، نشان می‌دهند. در کارهایی که به آنها مربوط نیست دخالت می‌کنند.

این روش در جامعه ما باب نیست. به معنای مصطلح وارد سیاست نشدند، ولی وارد میدان شدند. البته یک بحث اساسی دارم که می‌توانستم جلویشان را بگیرم که معلم شوید و یا درس بخوانید و اینکه پسر رئیس‌جمهور هستید، برایتان بس است.

اگر این تفکر عام شود، بچه‌های شخصیت‌ها نمی‌توانند کار کنند که نوعاً دلسوز هستند. فرهنگ درستی نیست. البته شاید بعضی‌ها سوء استفاده کنند. شاید بعضی‌ها راضی باشند که بچه‌هایشان هیچ کاری نکنند و نانی بخورند و بگردند. چرا باید این گونه باشند؟

حداقل باید مثل مردم عادی کار کنند. جرمشان این است که پدرشان مسئولیت بالایی دارد. هر مدیری در سطح خود می‌تواند این مشکل را داشته باشد. آن طرفش هم سخت است. دستشان به خاطر قدرت باز باشد و سوء استفاده کنند، که نقطه فسادانگیزی است.

خودم مواظبت می‌کردم که آلوده نشوند. ضمن اینکه نمی‌خواستم جلویشان را بگیرم که برای مملکت کار نکنند. دلم برای مملکت می‌سوزد و هر کسی که کار می‌کند، خوشم می‌آید. مثلاً در ورزش بانوان شاید کسی جز فائزه من نمی‌توانست این طلسم را بشکند.

همین بنیاد بیماری‌های خاص ده پانزده سال است دارد کار می‌کند، ولی هنوز در کشور فاجعه است. بیماری‌های بد هموفیلی، تالاسمی، سرطان و کلیوی متولی مشخص نداشتند.

در خانواده ما هیچ چیز تحمیلی نیست. در مورد خود من هم نبود. همیشه با انتخاب و آزادی کار کردیم. گاهی پدرم سخت‌گیری‌هایی می‌کرد. ما سخت‌گیری نمی‌کنیم که بچه‌ها چه شغلی انتخاب می‌کنند.

البته تا حدی که کار بدی نکنند و مباح و عادی باشد. از دور مواظبم که مسایل دینی و عقاید و اعمال عبادی را رها نکنند. مثلاً به گونه‌ای ترتیب می‌دهم که صبح‌ها برای نماز بیدار شوند. اما سعی می‌کنم خودشان انتخاب کنند. احتیاجی به اوقات‌تلخی نداریم که فضای عاطفی خانواده را بهم بزنیم. می‌دانند که اگر خلافی از آنها ببینم، نمی‌گذرم.

اینکه چگونه جبران کنند، بستگی به شرایط من دارد. لذا مجموعه‌ای داریم که هم مواظبت مرئی و غیرمرئی در آن هست و هم آزاد می‌شوند و هر کاری که می‌خواهند – ولو با سلیقه من نسازد – دنبال می‌کنند. مثلاً دلم می‌خواست یکی از بچه‌هایم طلبه شود.

اما آنها انتخاب نکردند و من هم نگفتم حتماً بروید طلبه شوید‌. معمولاً روحانیون معروف یکی از بچه‌هایشان را طلبه می‌کنند تا وارث آنها در آن بخش باشند. من به خودشان واگذار کردم.

ابعاد علمی و سیاسی

آیت ا... هاشمی رفسنجانی از عنفوان جوانی در حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت، و به درجه اجتهاد نائل گردید.

ایشان از سال 1337 تا دوران پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در تمامی صحنه‌های مبارزاتی حضوری چشم‌گیر داشت، چنانکه دستگیری‌های مکرر در 7 دوره متناوب از سالهای 1337 تا 1357 در مجموع چهارسال و پنج ماه نتوانست در عزم ایشان بر تداوم نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) خللی ایجاد نماید.

 60 سال خاطره در 100دقیقه]

در اینجا به برخی از زمینه‌های متنوع فعالیت‌های ایشان در قبل از انقلاب اشاره می‌شود:

  • ایراد سخنرانی‌های متعدد در مجامع مختلف بر ضد نظام ستم شاهی
  • تاسیس مکتب تشیع
  • ترجمه سرگذشت فلسطین
  • تألیف امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار
  • تالیف تفسیر راهنما
  • نشر مقالات گوناگون

آیت ا... هاشمی رفسنجانی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی از اعضای مؤثر و برجسته شورای انقلاب بوده و سپس فعالیت‌های خود را در عرصه‌های گوناگون پی‌گیری کرده‌اند، از جمله:

  • از اعضای حزب جمهوری
  • سرپرست وزارت کشور
  • ریاست مجلس شورای اسلامی
  • امام جمعه موقت تهران
  • جانشین فرماندهی کل قوا
  • نیابت ریاست مجلس خبرگان
  • ریاست جمهوری
  • ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی
  • ریاست شورای عالی امنیت ملی

ایشان هم اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارند.

آیت ا... هاشمی رفسنجانی پس از انقالب اسلامی عناوین افتخاری متعددی از مجامع علمی مختلف دنیاکسب کردند و دانشگاه تهران نیز عنوان دکترای افتخاری علوم سیاسی را به ایشان اهدا کرده است. و هنوز نقطه امید و اتکای مردم و مسئولان جامعه در بحران‌های داخلی و خارجی است.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همچنین در شهریورماه 1386 به دنبال رحلت آیت‌الله مشکینی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری در دومین اجلاس سالانه دوره چهارم مجلس خبرگان، به ریاست این مجلس مهم و تأثیرگذار برگزیده شد.

وی اسفند سال 1389 ریاست مجلس خبرگان رهبری را به آیت‌الله مهدوی کنی سپرد.

  • آیت الله هاشمی رفسنجانی دعوت حق را لبیک گفت

وبنا به مطالبی ازقول حسین مرعشی و کتاب «حاج هاشم ازلرستان تا رفسنجان»نسب نامه آیت الله هاشمی رفسنجانی به طایفه میر ازطوایف بالاگریوه لرستان می رسد . پسر شاهوردی خان فردی به نام اصلان خان بوده و از نوادگان او شخصی بوده به نام ملا اسماعیل و او فرزندی داشته به نام ملاحسین و این فرد نیز فرزندی به نام کریم داشته و فرزند کریم هم فردی بوده به نام هاشم لر ، وی به یزد و سپس روستای شریف آباد کشکوییه رفسنجان مهاجرت کرد و در سال 1284 قمری  فوت شد. هاشم فرزندان زیادی داشت و از جمله فرزندانش کسی به نام احمد بوده که وی پدر میرزا علی بهرمانی بوده و میرزا علی بهرمانی پدر اکبر هاشمی رفسنجانی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۵:۴۲
مصطفی ستاری

"" از دلایل کورد سازی در ایران """

شاید در فضای مجازی به تحریفات تاریخی که در حال اجراست برخورده باشید که شما را شوکه کرده باشد . ایجاد شبکه ها و وبلاگ هایی برای کورد جلوه دادن اقوام و شهرهای غرب  و جنوب غربی ایران در این چند ساله آنچنان نامحسوس صورت گرفته است که از چشم همه پنهان مانده است.

اگر به تعداد بالای همایش های برگزار شده وهمچنین حمایت های دانشنامه ویکی پدیا و... دقت کنیم به آسانی می توان به وجود یک حامی مالی پی برد .

حال دلیل این حمایت ها را در خبری که قبلاً اعلام شده بود می خوانیم:

شبکه تلوزیونی "رووداو" مربوط به اقلیم کردستان در برنامه های هواشناسی خود نقشه کشور خیالی کردستان را نشان می دهد
این تلویزیون که وابسته به بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق است این نقشه را به بهانه سرویس دهی به مناطق کردنشین به نمایش گذاشته است.
این نقشه در شمال غرب به دریای مدیترانه و در جنوب به خلیج فارس ختم می شود که عموماً محل سکونت اقوام کرد ایرانی نمی باشند .

مجدداً در صفحه ی رسمی حزب دموکرات کردستان (عراق) این نقشه قرار گرفته شد وهمچنین این نقشه به همراه خبر مربوطه در روزنامه جمهوریت ترکیه نیز منتشر شده است.

برای ایجاد یک کشور جدید ، منابع مالی مورد نیاز است که وجود چاه های نفت در جنوب غربی ایران می تواند این نیاز را مرتفع سازد همچنین دسترسی به دریا از نظر استراتژیک حائز اهمیت می باشد.

در پروژه دستیابی به کشور بزرگ کوردستان نیاز است تا مخالفان را از سر راه برداشت که این روش می تواند بدون تنش انجام گیرد یعنی با کورد سازی اقوام دیگر. با این کار نه تنها مخالفان ازسر راه برداشته می شوند بلکه به عنوان منابع انسانی حامی ، مورد استفاده قرار می گیرند .

در حال حاضر پیشروی کارخانه کورد سازی تا مرز لرستان و خوزستان صورت پذیرفته است و در حال توسعه می باشد.به عنوان مثال در کتاب استان شناسی پایه دهم لکها که جمعیت کثیری از قوم لور را تشکیل می دهند ، در زیرمجموعه کوردها قرار داده شده اند و این بدان معناست که نیمی ازاستانهای لرستان ، همدان ، کرمانشاه وایلام و ... را نیز به نقشه خیالی خود افزوده اند . 


برای جلوگیری از فاجعه ای که آنرا "" تجزیه کشور"" می گویند نیاز است که امروز اندیشه کرد زیرا فردا دیر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۵:۵۲
مصطفی ستاری

همتباران عزیز مدتهاست که ثبت زبان لوری (باگویش های مختلف) در گوگل به رای گذاشته شده است.
عزیزان همت گمارید و هرکدام ازشما سهمی دراین موفقیت داشته باشید و زبان لوری را به دنیا بشناسید.
برای رای دادن ازطریق لینک زیر وارد سایت شوید و با وارد کردن نام و ایمیل خود اقدام به رای دادن کنید.
تمام زیرشاخه های لر ( لک ، بختیاری ، ممسنی ، ثلاثی، کلهر ، مینجایی و...) باید دست به دست هم دهیم برای اعتلای لر و زبان لوری .

https://www.change.org/p/all-people-add-luri-language-to-google-translate


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۷
مصطفی ستاری