لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

نصیرخان سردار جنگ، )زاده ۱۲۳۴ - درگذشته ۱۳۱۰( نظامی و سیاست‌مدار دوران قاجار بود. وی پسر سوم امامقلی خان حاجی ایلخانی و برادر کوچکتر امیر مفخم بختیاری می‌باشد. نصیرخان از سرداران ارشد قشون محمدعلی شاه بود، که به جمع مشروطه خواهان پیوست. پدر، برادران، عموزادگان و خود او، سال‌ها ایلخان بختیاری بوده‌اند.[۲] نصیر خان در مناصب مختلفی چون حکمرانی اصفهان، کرمان، یزد و همچنین وکالت مجلس شورای ملی  حضور داشت.

انقلاب مشروطه

هنگامی که انقلاب مشروطه در مقابل محمدعلی شاه شکست خورده بود و تبریز در حال مقاومت به سر می‌برد، هنوز نصیر خان و دو برادرش لطفعلی خان امیر مفخم و سلطان محمد خان سردار اشجع، در رکاب شاه بودند و محمدعلی میرزا، از نیروی جنگی نصیرخان و سواران وی، برای تقویت عین الدوله استفاده می‌نمود. لذا در همین زمان بود، که لقب سردارجنگ، به وی داده شد و از صارم الملک، به نصیرخان سردار جنگ ملقب گشت.

فتح تهران

در روزهایی که تقریبأ تمامی خوانین بختیاری، به مشروطه خواهان پیوسته بودند، تنها لطفعلی خان امیر مفخم و نصیر خان سردار جنگ در اردوی محمدعلی شاه باقی‌ماندند. سردار اسعد در جریان فتح تهران به خانواده حاجی ایلخانی، )عموزاده‌های خود) به عنوان مشکل اصلی می‌نگریست.  زیرا بدستور محمدعلی شاه و به منظور مقابله با تهاجم بختیاری‌ها به تهران، قشون دولتی به فرماندهی امیر مفخم بختیاری، در قم موضع گرفته بود  و هنگامی که نصیرخان از موضوع مطلع شد، از محاصره تبریز دست کشید و به برادر خود پیوست.

سردار اسعد که نمی‌خواست میان وی و عموزاده‌ها نزاعی دربگیرد، چندین نامه برای امیر مفخم و نصیر خان نوشت، که سرانجام با هماهنگی که بین علیقلی خان سردار اسعد و نصیرخان، از طریق غلامحسین خان سالار محتشم ) برادر دیگر نصیر خان) انجام شد، با عبور از راه انحرافی، مشروطه خواهان قشون دولتی را دور زدند و بدون درگیری از قم عبور نمودند….

جنگ با سالارالدوله

هنوز مدت زیادی از فتح تهران نگذشته بود، که با ورود محمدعلی میرزا به کشور، با باقی‌مانده پولی که از بانک روسیه قرض گرفته بود و درعوض آن مقداری از جواهرات سلطنتی را به امانت نزد بانک استقراضی روسیه گذاشته بود، سپاهی منظم به فرماندهی سالارالدوله، روانه پایتخت نمود. سپس، نصیر خان به همراه خسرو خان سردار ظفر، مأمور جبهه غرب شد؛ تا تحت فرماندهی عبدالحسین میرزا فرمانفرما از پیشروی قوای سالارالدوله بسمت پایتخت جلوگیری نمایند.

حکومت یزد

با فتح تهران به دست علیقلی خان سردار اسعد و سپهدار تنکابنی، برای رفع اختلافات داخلی بین خوانین بختیاری و علی‌رغم وفاداری نصیر خان و امیر مفخم به محمدعلی شاه، پیمان نامه‌ای بین دو برادر با سردار اسعد به امضاء رسید، که در این میان غلامحسین خان سالار محتشم، در آشتی نصیر خان سردار جنگ و علیقلی خان سردار اسعد، نقش بسزایی ایفا کرد

پس از نبرد خونین و شکست قشون سالارالدوله و متواری شدن محمدعلی میرزا، در پی آرام شدن پایتخت، نصیرخان سردار جنگ، بعنوان حاکم یزد منصوب شد.

حکومت اصفهان

در سال ۱٢٩٧ نصیر خان از سوی وثوق الدوله نخست وزیر، مأمور سرکوب یاغیان رضا جوزانی و جعفرقلی چرمینی در منطقه چهارمحال و اطراف اصفهان شد. به همین مناسبت به حکومت اصفهان منصوب گردید.  وی تا آغاز انتخابات در دوره چهارم مجلس شورای ملی، که خود استعفاء کرد، در حکومت اصفهان باقی‌ماند.

نصیر خان، برای برگرداندن امنیت، به بخش‌های غرب و جنوب کشور، متوسل به جنگ‌های خونینی شد، که در طول این دوران، برخی اعمال وی، با ظلم و ستم همراه بود. اما در نهایت، با دستگیری رضا جوزانی و جعفرقلی چرمینی و اتباع آنان، صرف‌نظر از شکنجه و آزار زندانیان و اعمال دیگری که به سردار نسبت می‌دهند، خدمات وی قابل تقدیر و تمجید است...

وکالت مجلس

نصیر خان در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی، از چهارمحال و بختیاری به وکالت مجلس انتخاب گردید و قدم به عمارت بهارستان نهاد. پس از آنکه، به نمایندگی بختیاری‌ها وارد مجلس گشت، در تهران، منزل او محفل شعرا و نویسندگانی چون ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و... بود. در آن دوره، فرخی یزدی نیز در مدح وی، فتح نامه‌ای به نظم درآورده‌است.

ایلخانی بختیاری

یکی از رویدادهای مهمی که از زندگی نصیرخان در تاریخ ثبت شده، سمت ایلخانی وی با حمایت بریتانیا بود. انگلیسی‌ها برای حفاظت از حوزه‌های نفتی و ایجاد امنیت در منطقه نفت خیز، نصیرخان سردارجنگ را که فرد مقتدری بود، برای مدت پنج سال به سمت ایلخانی برگزیدند.  در این زمان صمصام السلطنه نخست وزیر و در دوره‌ای، سرداراسعد، وزیر جنگ بودند. برای اینکه سردار جنگ بتواند امنیت را در جاده‌ها فراهم کند، لطفعلی خان امیر مفخم را به حکومت کرمان گماشت.

جنگ جهانی اول

با شروع جنگ جهانی اول و با وجود اعلام بیطرفی ایران، دو گروه مختلف در کشور، به رویارویی پرداختند، که عده‌ای از بختیاری‌ها به دلیل بی اعتمادی به روس و انگلیس، طرفدار آلمان شدند.

همین امر، زمینه ساز اخلال در کار شرکت نفت که در اختیار بریتانیا بود، گشت. اما سردار جنگ، در حفاظت و برقرار ماندن نظم، در منطقه‌ای که مرکز فعالیت‌ها و عملیات شرکت نفت بود، تلاش بسیاری نمود، که در نهایت آرامشی نسبی را در منطقه حاکم نمود. به پاس خدمات وی به بریتانیا، از طرف دولت انگلستان، نشان K.C.M.C را دریافت کرد.

در فوریه ۱۹۱۵ خط لوله‌ای که نفت را از خاک بختیاری، به پالایشگاه آبادان می رسانید، به وسیله عوامل ناشناسی قطع گردید و شایعاتی منتشر شد که واسموس آلمانی، با کمک سردار جنگ مرتکب این اقدام شده‌است. ولی دکتر یانگ، رئیس بیمارسان شرکت نفت، که یکی از دوستان صمیمی سردار جنگ بود، در نامه‌ای به گرینوی، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس نوشت:

رفتار نصیر خان قابل تأمل است، زیرا در آن ایام شیخ خزعل از سردار جنگ تقاضا کرد، که تعدادی سوار جهت محافظت از خط لوله نفت اهواز در اختیار او بگذارد، اما سردار جنگ چنین اقدامی را مغایر با قانون بیطرفی دولت ایران در رابطه با جنگ عثمانی و انگلیس عنوان کرد، لذا از این کار سرباز زد.

سپس شیخ خزعل، در نامه‌ای در جواب نصیرخان گفت: اولاً سردار جنگ باید با وی همکاری کند دومأ در جنگ و ستیز فعلی، اگر دولت ایران در کنار عثمانی و آلمان قرار گیرد، بختیاری‌ها باید متعهد شوند، که بهمراه وی، از بریتانیا حمایت نموده و با دولت ایران وارد جنگ شوند ولی در نهایت نصیر خان مکاتبات خود را با خزعل قطع نمود و در عمل هیچگاه با وی همکاری نکرد. سر پرسی کاکس، برای انجام این مقصود، مأموریت یافت تا با سردار جنگ و سردار بهادر، به گفتگو بنشیند. ولی این مذاکرات، نتیجه‌ای در بر نداشت.

بیماری و اقامت در آلمان

نصیرخان در اواخر سال ۱۳۰۳ به بیماری سختی مبتلا گردید. پس از مدتی، از بختیاری به اصفهان رفت و در بیمارستان مرسلین انگلیسی بستری شد. در اصفهان، مداوای پزشکان معالج وی، پیشرفتی حاصل نکرد و با پیشنهاد پزشکان بیمارستان، روانه آلمان شد.

نصیرخان، ۷ سال پایانی زندگی را در کشور آلمان سپری نمود و سرانجام در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، در شهر برلن آلمان، درگذشت. پیکرش را به نجف اشرف منتقل نموده و در آن‌جا، به خاک سپردند.

 

منابع:

  • دانشور علوی، نورالله. «جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری» چاپ دوم، انتشارات آنزان، تهران:۱۳۷۷
  • الیزابت، مکبن رُز. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه: مهراب امیری، بینا، تهران:۱۳۷۳
  • سردار ظفر، خسروخان. یادداشتها و خاطرات سردار ظفر، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۶۲
  • جین راف گارثویت، بختیاری‌ها در آیینه تاریخ، ترجمه: مهراب امیری، انتشارات آنزان، تهران:۱۳۷۵
  • سردار اسعد بختیاری، علی قلی خان. «تاریخ بختیاری» چاپ دوم، انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۸۳
  • لایارد، سر اوستن هنری. سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی: مهراب امیری، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۷۱

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۱
مصطفی ستاری

آقاخان بختیار، )زاده ۱۲۹۰ - درگذشته ۱۳۶۰( اقتصاددان، سیاست‌مدار، بانکدار و مدیر ارشد اجرایی ایرانی بود، که در مناصبی چون رئیس هیئت مدیره و مدیرعاملی شرکت ملی نفت ایران، مدیرعامل بانک کشاورزی ، مدیرعامل بانک مسکن،  مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره بانک رهنی ایران فعالیت نمود.

بختیار در کابینهٔ دکتر منوچهر اقبال وزیر کار بود و در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، بعنوان نماینده شهرکرد حضور داشت.

آقاخان بختیار فرزند غلامحسین خان سردار محتشم بود، که در اواخر سلطنت قاجاریه دو دوره وزارت جنگ را برعهده داشت. آقاخان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ایران انجام داد، سپس به انگلستان رفت و مدت هفت سال در دانشگاه کمبریج تحصیل نمود. بختیار دانش‌آموخته کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد مهندسی نفت می‌باشد.

پس از مراجعت از اروپا ابتدا در شرکت نفت ایران و انگلیس استخدام شد، بعد به بانک ملی ایران رفت و سرانجام در بانک رهنی ایران رئیس بازرسی گردید.

در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده شهرکرد انتخاب شد. در ۱۳۳۰ در مدت دولت دکتر محمد مصدق، به ریاست بانک کشاورزی منصوب شد و از ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ نیز مدیرعامل بانک مسکن بود. در کابینهٔ دکتر منوچهر اقبال، در ۱۳۳۶ به وزارت کار معرفی گردید، که در این دوره بصورت همزمان، ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملی بانک رهنی ایران را نیز بر عهده داشت.

بختیار در ۱۳۴۰ به شرکت ملی نفت ایران بازگشت و در اواخر همین سال، به‌عنوان رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران منصوب شد.

آقاخان بختیار به سیرهٔ خانوادگی، در جوانی به سواری و تیراندازی علاقهٔ وافری نشان داد و یکی از سوارکاران شناخته شده بشمار می‌آمد؛ و با وجودی که سال‌ها در اروپا زندگی کرده بود، مع‌الوصف همان تربیت ایلی‌اش را حفظ کرده بود. بختیار بنیانگذار ورزش پینگ پنگ و در فاصله سال‌های ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۷ بعنوان نخستین رئیس فدراسیون پینگ پنگ ایران نیز فعالیت نمود. وی یکی از بنیانگذاران ورزش تنیس در ایران نیز محسوب می‌شود.

منابع :

·  مدیران عامل بانک مسکن از آغاز تاکنون». وب‌گاه رسمی بانک مسکن. «

·  ·  مرکز پژوهش‌های مجلس

·  ·  گزارش نامه سبک احمد طباطبائی به سپهبد بختیار درباره اموال ایشان». پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی. «

·  ·  بختیار آقا خان و جبهه ملی». روزنامه کیهان، ۱۰/۶/۱۳۸۸

·  ·  دولتی از نسل جدید». روزنامه دنیای اقتصاد. «

·  ·  تنیس بازی با شاه زندگینامه جمعی از رجال پهلوی». روزنامه کیهان، ۱۱ شهریور ۱۳۸۸

·  تاریخچه پینگ پنگ در ایران». وب‌گاه رسمی فدراسیون تنیس روی میز ایران.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۹
مصطفی ستاری


غلامحسین خان سالار محتشم )زاده ۱۲۴۲ - درگذشته ۱۳۲۹( سیاست‌مدار ایرانی بود، که در زمان سلطنت احمدشاه قاجار و پس از انقلاب مشروطه، ۲ دوره وزارت جنگ ایران را برعهده داشت. وی از سران ایل بختیاری بود، که همراه با سردار اسعد بختیاری، در فتح تهران و بقدرت رسیدن مشروطه‌خواهان، نقشی کلیدی ایفا نمود. از برادران وی می‌توان به امیر مفخم بختیاری و نصیر خان سردار جنگ اشاره کرد.

)آقاخان بختیار (وزیر کار در دولت جعفر شریف‌امامی  از فرزندان غلامحسین خان می‌باشد.

زندگی شخصی

غلامحسین خان سالار محتشم، ششمین پسر امامقلی خان حاجی ایلخانی و بی‌بی زینب بود، که نخست با نام غلامحسین خان حاجی ایلخانی شناخته می‌شد، دختر نور چشمی حسینقلی خان ایلخانی را به نام زهرا بگم، به ازدواج خود درآورده بود. خانواده وی مشهور به حاجی ایلخانی، مؤسس جوانترین شاخه هفت لنگ ایل بختیاری بود که سران آن لقب خوانین بزرگ داشتند. آقاخان بختیار بزرگترین پسر وی بود، که بعدها به وزارت کار ایران منصوب گردید.

آقاخان همچنین در جایگاه‌هایی چون: مدیرعاملی شرکت ملی نفت ایران، بانک مسکن و بانک کشاورزی رسید.

ایلخانی بختیاری

غلامحسین خان، بعد از هفت سال خدمت به محمدعلی شاه، هنگامی که هنوز شاهزاده بود، بین سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰ ه. ق، دوبار ایل بیگی و دوبار ایلخانی بختیاری شد. او برای اولین بار در سال ۱۹۰۵ میلادی به عنوان ایل بیگی بختیاری انتخاب شد.

فتح تهران و انقلاب مشروطه

غلامحسین خان، در جریان فتح تهران و انقلاب مشروطه، ابتدا به خواست برادران خود، یعنی امیر مفخم بختیاری که فرمانده قشون دولتی بود و نصیر خان سردار جنگ، به نیروهای محمدعلی شاه در تهران پیوست، ولی بعد از فتح اصفهان توسط صمصام السلطنه و سواران بختیاری، به درخواست پسرعموی خود، سردار اسعد بختیاری، به قوای مشروطه خواهان پیوست و از آن پس، از رهبران مشروطه خواه شناخته شد...

وی از معدود سران بختیاری بود، که پس از انقلاب مشروطه(۱۳۲۴ـ۱۳۲۷ ه. ق) نقشی ملی گرا داشت.

سردار محتشم، بعد از فتح تهران، در بعضی از کابینه­ها شرکت داشت. در فاصلة سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ه. ق، که حکومت در دست سران بختیاری بود، سمتی دولتی داشت.

جنگ جهانی اول

غلامحسین خان، از معدود افراد خاندانش بود، که در سال ۱۳۱۲ ه. ش دستگیر شد، ولی اعدام نشد. او در جنگ جهانی اول در جناح انگلیس‌ها بود. به طوری که انگلیسی­ها از او خواستند، تا مهاجرین و طرفداران آلمان را که در خاک بختیاری پناه گرفته بودند، دستگیر کند.

غلامحسین خان سالار محتشم، در سال ۱۳۲۹ ه. ش در تهران و به مرگ طبیعی، درگذشت. از او به عنوان مردی ادیب، شجاع و بسیار درستکار یاد می‌شود.

منابع:

  • بهنود، مسعود. کشته شدگان بر سر قدرت، ISBN 964-405-055-X.
  • نامور، رحیم. تاریخ انقلاب مشروطیت، انتشارات چاپار، تهران:۱۹۵۸

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۸
مصطفی ستاری

سلطان محمد خان سردار اشجع، )زاده ۱۸۶۲ میلادی - درگذشته ۱۹۲۴ میلادی) از روئسای ایل بختیاری، در دوران مشروطه و فرزند امامقلی خان حاجی ایلخانی، برادر امیر مفخم بختیاری و نصیر خان سردار جنگ، همچنین از عموزادگان علیقلی خان سردار اسعد بود.

پدر، عمو، برادران، عموزادگان و در دوره‌ای خود سردار اشجع، ریاست ایل بختیاری را بر عهده داشتند. وی در دوران حیات سیاسی‌اش ۵ بار به جکومت اصفهان منصوب شد، چندین سال در منصب ایل بیگی بختیاری و مدتی نیز به عنوان حاکم اراک فعالیت نمود.

بیوگرافی

سلطان محمد خان سردار اشجع فرزند امامقلی خان حاجی ایلخانی می‌باشد، که در سال ۱۲۴۱ در چهارمحال و بختیاری بدنیا آمد. وی برادر کوچکتر غلامحسین خان سالار محتشم می‌باشد.

سردار اشجع، چندین برادر ناتنی نیز داشته، که از آنها می‌توان به لطفعلی خان امیر مفخم و نصیر خان سردار جنگ اشاره نمود. وی پنج بار به حکومت اصفهان رسید، همچنین حکومت ایالات و شهرهای دیگری چون اراک را نیز، در اختیار داشت. به ایل بیگی بختیاری رسید و در اسفند ۱۳۰۲ در اروپا، به علت بیماری درگذشت.

حکومت اول اصفهان

سردار اشجع در ۱۲ دی ۱۲۸۸ به حکومت اصفهان منصوب شد. وی انتصاب خود به حکومت اصفهان را، رسماً به کنسول‌های روس و انگلیس در اصفهان، اطلاع داد. گراهام کنسول انگلیس، که در ۲۲ ذیحجه با وی ملاقات و مذاکره کرده، از عزم جدی او، درباره رسیدگی به امنیت، در راه ارتباطی اصفهان به بختیاری و اظهار دوستی و صمیمیت او با انگلیسی‌ها خبر داده‌است.  

در همین هنگام، شورش غریب خان، رئیس سابق نظمیه اتفاق افتاد. زیرا پس از عزل او، از ریاست نظمیه، وی به قمشه )شهرضا( رفت و با گردآوری حدود ۱۷۰۰ نفر، سر به طغیان و اغتشاش نهاد... سردار اشجع نیز با اردوی مرکب از ۴۰۰ سرباز، ۵۰ سوار بختیاری و چند عراده توپ، روانه قمشه گردید، تا نیروهای کمکی نیز، از چهارمحال و بختیاری به آن‌ها بپیوندند.

 نیروهای بختیاری و دولتی، پس از رسیدن به قمشه با استعداد ۱۴۰۰ نفر، به قلعه‌ای که غریب خان و یارانش در آن پناه گرفته بودند، یورش بردند و با کشته شدن ۱۵ نفر از شورشیان، غائله را سرکوب نمودند. اما غریب خان، موفق به فرار گردید.   سردار اشجع در ماه  اکتبر سال ۱۹۱۰ مصادف با آبان ۱۲۸۹ از حکومت اصفهان برکنار شد و شکرالله خان معتمد خاقان به‌جای وی منصوب گردید.

حکومت دوم اصفهان

در ماه بهمن سال ۱۲۸۹ در مقر اصلی حکومت اصفهان، به جان حاکم وقت یعنی معتمد خاقان سوء قصد شد. این سوءقصد توسط شخصی بنام میرزا عباس خان، که از روئسای سابق نظمیه این شهر بود، صورت گرفت، که گروهی آنرا به سردار اشجع منتسب می‌دانند. در این ترور معتمد خاقان به شدت مجروح شد و برادرزاده وی نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درگذشت.

مدتی پس از سوء قصد به جان معتمد خاقان، در ۲۳ اردیبهشت ۱۲۹۰ سردار اشجع بختیاری برای بار دوم، به حکومت اصفهان منصوب گردید. پس از گذشت مدت کوتاه، یعنی در دی ماه ۱۲۹۰ از کار برکنار و خسرو خان سردار ظفر، به حکومت اصفهان منصوب گردید و متعاقب آن، سردار اشجع، اصفهان را به سوی چهارمحال و بختیاری ترک کرد.

حکومت سوم اصفهان

پس از عزل سردار ظفر در ۸ دی ۱۲۹۱ سردار اشجع بار دیگر، به حکومت اصفهان منصوب شد. در غیاب او محمدتقی‌خان امیر جنگ، فرزند دوم علیقلی خان سردار اسعد، به عنوان نایب الحکومه، زمام امور اصفهان را در دست گرفت.  

حکومت چهارم اصفهان

چهارمین بار حکومت سردار اشجع در اصفهان، مصادف بود با اوج جنگ جهانی اول و حضور قوای متحدین و همچنین متفقین، در ایران...

طی این دوران، وقایع مهمی در اصفهان رخ داد. سردار اشجع علاقه‌مند به دفاع از وطن در مقابل تجاوز روس و انگلیس بود و اندکی به آلمانها تمایل داشت،   باعث گردید تا به نوشته کسروی، لذا این رویه باعث گردید که در مدت کوتاهی، سررشته امور در اصفهان، به دست دکتر پوژن و موسیو زایلر آلمانی بیفتد. آن دو نیز در اصفهان سواران مجاهد طرفدار آلمان را بسیج نمودند و دست به یک سری اقداماتی زدند، که بعنوان مثال؛ دستگاه تلگراف بی‌سیم بر پا نموده و رئیس بانک استقراضی را به قتل رساندند.  

همچنین، در همان دوران به سوی گراهام کنسول انگلیس در اصفهان تیراندازی شد، که یکی از سواران هندی همراه او در این سوء قصد کشته شد.

در نتیجه این اقداماتِ ضد متفقین، دو کنسول روس و انگلیس با وابستگان و طرفداران خود، از اصفهان خارج شدند و شهر به دست آلمانی‌ها و طرفدارانشان افتاد. آنان نیز، به سرکوب طرفداران روسیه در اصفهان پرداختند. اما این دوره چندان طولانی نبود و سرانجام قشون روسیه تزاری، به اصفهان نزدیک شد. سردار اشجع که طرفداری غیرمستقیم وی از آلمان‌ها و مخالفتش با روس‌ها و انگلیسی‌ها آشکار بود، از اصفهان خارج گردید و به سمت چهارمحال و بختیاری رفت و اصفهان به دست روس‌ها و طرفدارانشان، از جمله یمین‌السلطنه، پسر ظل‌السلطان افتاد...  

حکومت پنجم اصفهان

سلطان محمد خان سردار اشجع، بنابر مذاکرات خوانین دو جناح ایلخانی و حاجی ایلخانی، به پیشنهاد آنان برای پنجمین بار، در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۰۰ حاکم اصفهان گردید. او تا شهریور ۱۳۰۱ حکومت اصفهان را در دست داشت؛ تا اینکه در همان تاریخ، به دلیل ابتلا به بیماری، استعفا نمود. وی بلافاصله به تهران رفته، سپس جهت معالجه روانه اروپا شد. اما در اسفند ۱۳۰۲، مصادف با مارس ۱۹۲۴ میلادی، به علت بیماری، در اروپا درگذشت.

منابع :

·  شریف کاشانی، محمد مهدی. واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش سیروس سعدوندیان، انتشارات تاریخ ایران، تهران:۱۳۶۲

·  کسروی ، احمد. تاریخ هجده ساله آذربایجان، چاپ یازدهم، انتشارات امیرکبیر، تهران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۷
مصطفی ستاری

فتحعلی خان سردار معظم )زاده ۱۲۶۵( نظامی و سیاست‌مدار ایرانی بود، که در دوره‌های هشتم  و نهم مجلس شورای ملی ایران بعنوان نماینده شهرکرد از استان چهارمحال و بختیاری در مجلس شورای ملی حضور داشت . وی فرزند امیر مفخم بختیاری ) دو دوره وزیر جنگ ایران در زمان قاجار) بود .

تیمور بختیار بنیانگدار ، نخستین رئیس ساواک، از فرزندان فتحعلی خان بشمار می‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۶
مصطفی ستاری

حسین‌قلی خان ایلخانی )زاده ۱۲۰۰ - درگذشته ۱۲۶۱) از سران لر بختیاری بود، که به‌عنوان مقتدرترین ایلخانی بختیاری شناخته می‌شود.

از میان فرزندان و نوادگان حسین‌قلی‌خان، چندین نفر در سال های بعد نقش مهمی در تاریخ ایران پیدا کردند. از آن جمله می توان به فرزندانش علیقلی خان سردار اسعد )از سران نهضت مشروطه نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه (رئیس‌الوزرای ایران در دو دوره در عهد قاجار)، نوه اش جعفرقلی‌خان سردار بهادر (وزیر جنگ رضا شاه قاجار) و نوادگانش شاپور بختیار (آخرین نخست وزیر ایران در عصر پهلوی) و ثریا اسفندیاری بختیاری ( ملکه ایران در دهه سی خورشیدی) اشاره کرد.

دوران کودکی و جوانی

حسینقلی خان ایلخانی، فرزند جعفرقلی خان دورکی و بی‌بی شاه‌پسند (دختر علی صالح آل‌جمالی)  در سال ۱۲۰۰ ه. ش زاده شد. پدرش جعفرقلی خان، یکی از دو خان قدرتمند زمان خود بود، که در سال ۱۲۱۶ هنگامی که حسینقلی خان، شانزده ساله بود، در جنگ منار، توسط افراد جعفرقلی‌خان بهداروند، به قتل رسید.

لذا او و برادرانش امامقلی خان حاجی ایلخانی و رضاقلی خان ایل بیگی، تحت سرپرستی عمویشان کلبعلی خان دورکی بزرگ شدند. اما مدت زمان زیادی نگذشت، که میان آنها و عمویشان، بر سر تقسیم قدرت، اختلاف ایجاد شد و عمویشان کشته و دشتی با نام کلبعلی کشته نام گذاری شد.

جنگ با کلبعلی خان دورکی

در پی اختلافات بوجود آمده، میان آنها انشعاب پیش آمد و حسینقلی خان بهمراه یاران و خانواده از عمویش جدا شد...

در طول سال‌های بعد چندین جنگ خونین میان حسینقلی خان به همراه برادرانش، با کلبعلی خان که از حمایت دامادش علیداد خدرسرخ که یکی از پهلوانان نامی زمان خود بحساب می‌آمد، برخوردار بود، بوجود آمد.

در جنگ‌های نخست، پیروزی از آن کلبعلی خان بود که در آن‌زمان، با جعفرقلی خان بهداروند (پسر اسدخان بختیاروند) که از خان‌های قدرتمند آن دوران بود، متحد گشت. ولی در نهایت، این حسینقلی خان جوان بود، که بر رقیبان چیره گشت.

نایب الحکومه

حسینقلی خان، با سیاست و دوراندیشی، خود را به معتمدالدوله ارمنی، حاکم اصفهان نزدیک نمود و توانست در سال ۱۲۲۵ در سن ۲۴ سالگی، حکومت منطقه بختیاری را به اسم یکی از عموهای پیرش به نام مهدی قلی خان دورکی بگیرد. ولی خود، عملاً اداره امور بختیاری را بر عهده گرفت و نایب الحکومه بختیاری گشت.

دستگیری محمدتقی‌خان بختیاری

حسینقلی‌خان، در جایگاه نایب الحکومه بختیاری، از حکومت مرکزی برای سرکوبی رقیبان خود، بهره جست و پله‌های ترقی و موفقیت را طی نمود. مدتی بعد، به دولت وقت در دستگیری محمد تقی خان بختیاری کمک نمود. پس از کنار زدن خان قدرتمند طایفه کیان ارثی، توانست طوایف چهارلنگ را، تحت انقیاد خود درآورد.

سپس بر آن شد که طایفه بابادی را با خود همراه سازد. با برچسب دزدی و یاغیگری، حکم بازداشت خان بابادی را از حکومت مرکزی گرفت. سپس با دستگیری موسی خان بابادی و تحویل او به دولت قاجار، که به گردن زدن وی انجامید، بر طایفه بابادی استیلا پیدا نمود.

ناظم بختیاری

سرکوبی شورشیان و مخالفان دولت مرکزی، ایجاد امنیت و ثبات در منطقه بختیاری، شرکت در جنگ ایران و انگلیس؛ به حمایت از دولت قاجار در سال ۱۲۳۵ و اقدامات و خدمات دیگر وی، باعث ترقی جایگاه و افزایش محبوبیتش نزد دولت قاجار گردید. لذا در مهر ماه ۱۲۳۹ از طرف دولت؛ لقب ناظم بختیاری گرفت.

ایلخانی بختیاری

حسین‌قلی خان، در طول سال‌های بعد، عملأ ایلخانی بختیاری بود، ولی تحت عنوان ناظم بختیاری فعالیت می‌نمود... سپس در دی ماه ۱۲۴۶ فرمان ایلخانی بختیاری، از جانب ناصر الدین شاه قاجار، برای وی صادر گردید.

حسینقلی خان، از آن پس به مدت ۱۵ سال، در اوج نفوذ و اقتدار بود، تا اینکه در سال ۱۲۶۱، از طرف ظل السلطان (یکی از پسران ناصرالدین شاه)، حاکم اصفهان و ایالات جنوبی ایران، به اصفهان احضار گردید.

قتل و دلایل آن

دلیل مدت طولانی حکومت و نفوذ و ثروت حسینقلی خان در مناطق غربی و جنوبی کشور، ناصرالدین شاه را نگران کرد، بنابراین حاجی میرزا عبدالغفارخان ملقب به نجم‌الدوله را به‌ظاهر برای برآورد هزینه ساخت آب بند اهواز، اما در واقع برای گردآوری اطلاع درباره میزان و قدرت نیروهای حسینقلی خان به منطقة بختیاری فرستاد. نجم‌الدوله در گزارش خود به شاه درباره میزان قدرت ایلخانی در جنوب اشاره کرد.

گزارش نجم‌الدوله، گزارش‌های قبلی را که فرهاد میرزا معتمدالدوله؛ حاکم فارس، برای شاه تهیه کرده بود، تأیید می‌کرد. بنابراین ناصرالدین شاه به کشتن ایلخانی برانگیخته شد و به پسرش ظل‌السلطان حاکم اصفهان دستور داد، که او را به قتل رساند.

سرانجام در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۲۶۱ ظل السلطان، ایلخانی را به اصفهان فراخواند و حسینقلی خان، در مراسم بازدید از سربازان شرکت کرد و در پایان مراسم؛ اظهار داشت:

یکصد سوار بختیاری، برابر یک هزار از چنین نیرویی هستند... !

این گفته، به ظل‌السلطان انگیزه بیشتری برای اجرای نقشه اش داد. او پس از پایان مراسم، ایلخانی و دو پسرش اسفندیار خان و علیقلی خان را برای گفتگو به دارالحکومه برد. پس از جداکردن او از پسرانش و زندانی کردن آنان، دستور قتل ایلخانی را داد، که توسط یک قهوه آمیخته به زهر کشنده، وی را مسوم کرده، سپس او را زندانی نمود که حسینقلی خان پس از ۲ روز درگذشت.

فرزندان

حسینقلی خان در طول زندگیش ۱۰ همسر اختیار کرد واز همسرانش صاحب ۱۸ فرزند شد که ۱۲ دختر و ۶ پسر که نامهای پسران وی بترتیب عبارتند از:

۱. اسفندیار خان ۲. نجفقلی خان صمصام‌السلطنه ۳. علیقلی خان سردار اسعد ۴. خسرو خان سردار ظفر ۵. یوسف خان امیر مجاهد ۶. امیرقلی خان

یکی از دختران حسینقلی خان، بنام بی بی مریم بود، که بخاطر شهامتش در بختیاری بسیار محبوب می‌باشد. به حدی که به سردار مریم بختیاری ملقب گشت.

حسینقلی خان علاوه بر بیرحمی و شجاعت، که لازمه زندگی و شرایط ایلخانی بود، طبعی حساس و لطیف داشت و به سبب شعرهایش به گویش بختیاری معروف بود.

 

منابع:

·  سردﺍر ظفر بختیاری، خسرو خان. یاددﺍشت‌ها و خاطرﺍت، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت یساولی:۱۳۲۶ چاپ ﺍول، ۲۶۳۱، ص ۳۵

·  ·  جین راف گارثویت، بختیاری در آئینه تاریخ، ترجمه مهرﺍب ﺍمیری، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت آنزﺍن:۱۳۷۵، ص ۸۶

·  ·  جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات سهند، چاپ اول، تهران:۱۳۷۳، ص ۱۴۱.

·  ·  مکبن روز، ﺍلیزﺍبت. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه مهرﺍب ﺍمیری، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت سهند، چاپ ﺍول:۱۳۷۳، ص ۱۶۶

·  . ·  ·  سردﺍر ظفر بختیاری، خسرو خان. یاددﺍشت‌ها و خاطرﺍت، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت یساولی:۱۳۶۲ چاپ ﺍول، ص ۶۳

·  ·  میرزائی دره شوری، غلامرضا. بختیاریها و قاجاریه، انتشارات ایل، شهرکرد، ص ۱۴۹.

·  ·  ظل السلطان، مسعود میرزا. تاریخ سرگذشت مسعودی، جلد دوم، انتشارت بابک، چاپ اول، تهران ۱۳۶۲، ص ۵۲۵.

  • سعیدی سیرجانی، علی اکبر. مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایت جنوبی ایران، انتشارات نوین، چاپ دوم، تهران:۱۳۶۲.
  • سردﺍر ظفر بختیاری، خسرو خان. یاددﺍشت‌ها و خاطرﺍت، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت یساولی:۱۳۶۲
  • جین راف گارثویت، بختیاری در آئینه تاریخ، ترجمه مهرﺍب ﺍمیری، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت آنزﺍن:۱۳۷۵.
  • مکبن روز، ﺍلیزﺍبت. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه مهرﺍب ﺍمیری، تهرﺍن، ﺍنتشارﺍت سهند، چاپ ﺍول:۱۳۷۳.
  • جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات سهند، چاپ اول، تهران:۱۳۷۳.
  • ویلسون، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی از مهراب امیری، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، تهران:۱۳۷۱.
  • وحیدنیا، سیف الله، خاطرات و اسناد، جلد دوم، انتشارات وحید، چاپ اول، تهران:۱۳۶۷.
  • ظل السلطان، مسعود میرزا. تاریخ سرگذشت مسعودی، جلد دوم، انتشارت بابک، چاپ اول، تهران:۱۳۶۲.
  • عکاشه، اسکندرخان. تاریخ ایل بختیاری، انتشارات فرهنگسرا، چاپ اول، تهران:۱۳۶۵.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۵
مصطفی ستاری