لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

مرحوم آیت الله عبدالرحمن حیدری ایلامی نماینده حضرت امام خمینی ( ره ) در استان ایلام و نماینده مردم استان ایلام در مجلس خبرگان رهبری بود که در طول 8 سال دفاع مقدس همگام با رزمندگان اسلام از مرزهای غربی کشور دفاع کرد.آیت الله حیدری ایلامی برخاسته از طایفه حیدریهای ایلام است .طایفه حیدریهای ایلام اصالتاً لر بوده و به همراه والی لرستان پشتکوه ازملاوی یا چگنی لرستان به ایلام نقل مکان کرده اند.

 آیت الله حیدری ایلامی سال 1304 شمسی در شهر ایلام دیده به جهان گشود و پس از تحصیلات نظام قدیم با هجرت به کربلای معلی در کنار بارگاه نورانی امام حسین (ع) به فراگیری علوم دینی نزد استادان به نام آن زمان پرداخت که با ورود این عالم در سال 54 به شهر ایلام، نهضت روحانیت در این منطقه جلوه تازه به خود گرفت. وی در سال 58 با رای قاطع مردم ایلام به مجلس خبرگان رهبری راه یافت و تا زمان حیات پر بارش دو دوره نمایندگی مردم را بر عهده داشت و نظرهای وی در خصوص حاکمیت ولایت فقیه و موضع گیری در مقابل تفکر لیبرالی کسانی چون بنی صدر، بیانگر ژرف نگری و دوراندیشی این عالم وارسته بود.

آیت الله حیدری نخستین مجتهدی بود که در ساعات آغازین جنگ با حضور در منطقه مرزی مهران، فرمان تشکیل خط پدافند را صادر و با فراخوانی مردم، بسیج مردمی را پایه گذاری کرد. ایشان همواره به همراه مردم به جبهه ها می رفت و در عملیات فتح میمک که با هماهنگی ارتش و نیروهای عشایر ایلام صورت گرفت وی فرماندهی عملیات را بر عهده داشت.سرانجام این مرد سنگر و محراب نیمه شب 11/10/65 دیده از جهان فرو بست و پیکر پاکش با تشییع با شکوه مردم ایلام در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.


حاج شیخ عبدالرحمن حیدری ایلامی به سال 1304 ه.ش در شهر ایلام دیده به جهان گشود. تحصیلات را تا ششم نظام قدیم ادامه داد و سپس در کسوت معلمی به تدریس مشغول شد اما رؤیایی صادق مسیر زندگی او را تغییر داد.

او در رؤیا، محضر دوازده امام معصوم را در حالی درک می کند که ائمه هدی با جمعی از مردم و دانش آموزان بر او وارد می شوند بقچه ای را که به همراه داشته، باز کرده و قبایی را از آن خارج می کنند و بر تن او می پوشانند و عصایی به دستش می سپارند; آنگاه به او امر می کنند که این جمله را به مردم بیاموزد:

ولایت علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.

وی از خواب برمی خیزد و چون قلم و کاغذ در دسترس نبود، زغالی را از بخاری بیرون می آورد و این جمله را بر دیوار منزل می نگارد; جمله ای که تاریخ هجرتش را رقم می زند و سرآغاز راه دیگری در زندگیش می شود. راهی که «هستی » به نیم نگاه راهبر و راهنمایش «هست » است و تلخیها و سختیها بر رهروانش از عسل شیرینتر.

در بارگاه نور

شیخ عبدالرحمن با هجرت به کربلای معلی چون کبوتری بر گرد «کعبه شش گوشه » به طواف می پردازد و واژه، واژه علم را با توسل و تعبد جهت می بخشد.

از آنجا که مرهم شهریه، جراحت فقر خود و خانواده اش را التیام نمی بخشد، با خرید بیل کارگری، روزها را در باغهای خارج شهر به آبیاری و شبها را در صحن اباعبدالله و حجره ها به تحصیل می پردازد. عرق روز را به مرکب شب تبدیل و طی دو سال از ابتدای جامع المقدمات تا پایان شرح لمعه را نزد استادان به نام آنزمان چون آیت الله سعید تنکابنی، آیة الله جعفر رشتی، آیت الله محمدحسین مازندرانی، آیت الله یوسف بیارجمندی، و والد آیة الله محمد هادی معرفت تلمذ می کند و با رحلت حضرت آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی کربلا را به سوی سامراء ترک، و در مدرسه میرزای شیرازی فصلی دیگر از علم و عمل را آغاز می کند.

او در مدت اقامت هشت ساله خود در کنار مرقد امام علی النقی(ع) و امام حسن عسکری(ع) ضمن تحصیل رسائل و مکاسب در درس خارج فقه و اصول آیت الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی، آیت الله حاج شیخ عبدالرسول اصفهانی و آیت الله حاج شیخ عبدالله اصفهانی (معروف به حاج شیخ) شرکت کرده، از خرمن علم و ادب هر یک خوشه ها بر می چیند. در این زمان است که روح صیقل خورده شیخ عبدالرحمن در فقر و مصیبت فرزند، او را به حریم نورانی این دو امام همام نزدیک کرده، مورد توجه و شاهد کرامات این بارگاه نور می شود.

پس از چندی عطش سیری ناپذیر علم و معرفت وی را به بارگاه امیر مؤمنان علی(ع) و حوزه نجف اشرف می کشاند و در درس خارج آیات عظام: سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم موسوی خویی، حاج سید محمود شاهرودی، آقامیرزا باقر زنجانی و آقا شیخ حسین حلی شرکت کرده، در مقابل استادان تفسیر، کلام، فلسفه و عرفان نیز زانوی ادب بر زمین می زند.

آوازه علم و تقوای شیخ عبدالرحمن او را در زمره هیات استفتای برخی از مراجع قرار می دهد; آوازه ای که در همان روزهای آغازین ورود به حوزه در کربلای معلی ورد زبان عام و خاص بود، آیة الله محمد هادی معرفت می گوید:

«عبادت ایشان در حوزه علمیه کربلا نمونه بود و همه ایشان را به پاکی و تعبد می شناختند و چنان گرم تحصیل بودند که حتی یک لحظه را تلف نمی کردند

در محفل انس

با آغاز نهضت روحانیت در ایران و تبعید امام راحل به نجف اشرف، آیت الله حیدری گمشده خود را در وجود امام می یابد و جاذبه روحانیش او را به مدار و محفل انس او می کشاند.

وی ضمن شرکت در درس خارج اصول و فقه امام در بحث «ولایت فقیه » امام نیز شرکت می کند و همین درس افقی نو را فرا روی او می گشاید و اندیشه سریان فقه در گستره جامعه و به عینیت رساندن احکام الهی در متن زندگی مردم را، در باورش بارور می کند. او که پس از سالها تلاش و تحصیل به مقام اجتهاد رسید، می آید تا رسالت الهی خویش را در جامعه به انجام رساند.

در رکاب ولایت

درخواست کردهای فیلی بغداد از او به سال 1350 ه.ش برای ارشاد و تبلیغ در مسجد ابوسیفین، آیة الله حیدری را وارد مرحله تازه ای از حیات پر بارش می کند و او را به جرگه آنانی پیوند می زند که با کوله باری ازعلم و عصای تقوی، طلایه دار حرکتهای حماسه و عشق می شوند.

دستگاه امنیتی عراق بیش از دو سال حضور وی را در پایتخت تحمل نمی کند و پس از دستگری در مرز بصره، او را به یکی از پاسگاههای ایرانی تحویل می دهد. آیت الله حیدری پس از آزادی از اردوگاه، راهی شهر جهاد و اجتهاد می شود. و نزدیک به دو سال بر کرسی تدریس فقه و اصول می نشیند. در این ایام است که با درخواست مردم و روحانیت در ایلام به زادگاهش باز می گردد. با ورود آیت الله حیدری در سال 54 به شهر ایلام، انقلاب و نهضت روحانیت در این منطقه جلوه تازه ای به خود می گیرد و روحانیت مبارز ایلام شکل می گیرد. در آغاز ورود به شهر با بیان این مطلب که:

« من نماینده مراجع عظام هستم و حاضر به معرفی خود به ساواک و یا شهربانی نیستم » تهدید ساواک و شهربانی را تهدیدی توخالی حساب کرده، اولین ضربه روحانیت را بر پیکر دستگاه حکومتی وارد می کند. آیة الله حیدری در نخستین گام خود در احیای امر به معروف و نهی از منکر با همیاری مردم خداجو بلندگوهایی را که در میادین شهر موسیقی مبتذل پخش می کنند جمع آوری می کند.

خنثی کردن تبلیغات بهائیت در استان، دعوت از دهها روحانی از حوزه علمیه قم چون آیت الله محمدرضا طبسی ره، حجة الاسلام کوشکی و ...، تاسیس مدرسه علمیه باقریه و تربیت طلاب، تاسیس بیش از 80 حسینیه و مسجد در سطح استان، تشکیل کلاسهای تابستانی قرآن و احکام برای خواهران و برادران در مقاطع مختلف سنی و ترغیب و تشویق مردم در هر چه با شکوهتر برگزار کردن ایام الله، خصوصا نیمه شعبان، شهر ایلام را به شهری مذهبی و انقلابی تبدیل می کند و استان را در قبضه قدرت روحانیت مبارز و تبعیدی شهر قرار می دهد.

ترک شهر از سوی آیت الله حیدری به هنگام ورود شاه معدوم به ایلام خشم دستگاه را نسبت به او دو چندان می کند و از همین زمان است که وی مشی تهاجمی خود را آغاز می کند و این روند به گونه ای پیش می رود که شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اداره های دولت و دستگاههای امنیتی نظام ستم شاهی تنها حضوری سمبلیک را در منطقه ایلام ایفا می کردند.

سپهبد مقدم رئیس دستگاه امنیت که ایلام را از دست رفته می دید با نامه ای متظلمانه و عنوان این مطلب که این کشور تنها کشور شیعی است و باید از آشوب حفظ شود قرآنی را به همراه یک میلیون تومان برای او می فرستد تا او را به سازش بکشاند. آیة الله حیدری با عبارتی کوتاه و محتوایی رسا نامه سپهبد مقدم را زیرنویس می کند.

بعد از سلام کلام الله را بوسیده و بر دیده گذاشتم; ولی از قبول این گونه پولهایی که تا کنون از برکت و توجهات ولی عصر(عج) فرجه الشریف عادت ننموده ام، معذرت می خواهم. خداوند متعال ما و شماها را به حق و حقیقت و اسلام واقعی راهنمایی و از ظلم و ستم و خیانت به مسلمانان و دین مبین اسلام نگهداری [و] محافظت فرماید.

حیدری 26/1/57

آیة الله حیدری نخستین کسی است که دادگاه عدل اسلامی را به همین نام شش ماه قبل از پیروزی انقلاب در منزل خود بنیان نهاد و به شکایات و اختلافهای مردم رسیدگی می کرد و نیز اولین کسی است که حدود اسلامی را قبل از پیروزی انقلاب - بدون اعتنا به تهدیدهای ساواک و شهربانی وقت در مسجد جامع ایلام در برابر دیدگان مردم - جاری ساخت.

وی قبل و پس از انقلاب فرماندهی امنیتی و حراستی استان ایلام را به دست گرفت و با تشکیل ستادهای مقاومت و هسته های ضربت در تمام نقاط استان راه را بر سودجویان و ضدانقلابها بست.

در پیش گرفتن روش پدرانه و گفتگوی محرمانه با کارمندان دولت و حتی نیروهای نظامی و انتظامی برای جذب آنان همزمان با خروش مقدسش بر علیه دستگاه ستم شاهی - نه تنها نشان از هوشمندی سیاسی و فردانگری او داشت بلکه همین برخورد باعث گشت تا با پیروزی انقلاب اسلامی، بافت اداری استان با حفظ اسناد و مدارک در خدمت انقلاب باقی بماند.

هشدار او به نیروهای زرهی کرمانشاه و دستور او مبنی بر روشن کردن آتش بر قله ها و تپه ها در شبهای انقلاب، رعب و وحشت را در دلهای نیروهای اعزامی از پادگان کرمانشاه دو چندان ساخت.

فریاد او در مسجد جامع در عکس العمل تهدید ساواک مبنی بر دستگیری طلاب اعزامی با این بیان که:

« اگر طلبه ای را بگیرند کافی است تونل را ببندیم. با همین امکاناتی که داریم، توان آن را داریم که ماهها با طاغوت بجنگیم ».

شوری وصف ناپذیر در مردم ایجاد کرد و کوره انقلاب را تا روز 12 بهمن شعله ورتر نمود.

سرانجام رشادتهای مردم و جوانان ایلامی با تقدیم شهیدانی به پیشگاه انقلاب به بار نشست و آیة الله حیدری همزمان با ورود امام در 12 بهمن با آمدن به خیابان و شلیک چند گلوله از تفنگ خود پیروزی انقلاب را اعلام کرد و پس از تشکیل شورای انقلاب و هماهنگی با شهید مظلوم بهشتی ماهها، یکه و تنها با تنی خسته انقلاب را در استان ایلام هدایت کرد.

در مجلس خبرگان

آیة الله حیدری در سال 1358 ش با 95000 رای از سوی مردم به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت و از آن پس تا زمان حیات پر بارش دو دوره متوالی نمایندگی مردم در مجلس خبرگان را عهده دار بود. نقطه نظرها و دیدگاههای او در خصوص حاکمیت ولایت مطلقه فقیه در خبرگان قانون اساسی و موضعگیری او در مقابل تفکر لیبرالی کسانی چون بنی صدر، بیانگر ژرف اندیشی این پیر فرزانه است. وی می گوید:

وقتی اصل ولایت فقیه مطرح شد، بنی صدر که در صندلی جلوی من نشسته بود، به عقب برگشت و گفت: آقای حیدری ولایت فقیه دیگر چیست؟

من به او گفتم تو نمی فهمی یعنی چه؟

سخنان شجاعانه وی در این مجلس در مقابل منادیان ولایت طاغوت و برخورد لفظی او با بنی صدر آغازگر رویارویی این دو بود که نقطه پایان آن را نیز در صالح آباد ایلام توسط جوانان حزب اللهی نهاد.

در ستیز با لیبرالیزم

نبرد با التقاط و ابتذال سرلوحه برنامه های آیة الله حیدری به شمار می رفت. او همانگونه که شجاعانه در عصر ستم شاهی پرچم مبارزه با فساد و ابتذال را به اهتزاز درآورده بود، در بحبوحه عصر سفسطه گری گروهکهای الحادی و التقاطی برای گمراهی جوانان موضع خدامحورانه خویش را در سایه سار ولایت فقیه ادامه داد و شیرمردان شهر را در راستای رویارویی با التقاط سازماندهی کرد.

از بین بردن جایگاههای فروش نشریات ضد انقلاب، مبارزه با کتابفروشیها، کتابخانه ها، نوارخانه ها و خانه های تیمی منافقین و ممانعت از سخنرانی سران کومله و دمکرات و خروج مفتضحانه آنان از شهر گامهای آغازین نیروهای تحت رهبری او بود. وضعیت شهر به نفع نیروهای انقلاب به گونه ای ورق خورد که در زمان دولت موقت بازرگان، هیئت نهضت آزادی به ایلام با ماشینهای کذایی حتی جرات پیاده شدن از ماشین را پیدا نکردند.

اعزام جوانان ایلامی به کردستان در راستای کمک رسانی به شهید چمران در زمانی که ایلام از سوی منافقین، «قلب کردستان » نامیده می شد، از زیباترین حرکتهای سیاسی این فرزانه گمنام است که تاثیری بس شگرف در روحیه یاران انقلاب در منطقه غرب و شمال بر جای نهاد.

با این همه فردانگری، هوشمندی سیاسی آیة الله حیدری را باید در موضع صریح و قاطع او در مقابل بنی صدر و حرکت لیبرالیزم جستجو کرد که استان ایلام را به کانون تقابل و رویارویی با بنی صدر و خط منحط فکری او تبدیل کرد.

آیة الله حیدری با شجاعتی در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد:

 «بنده که حیدری باشم به ایشان رای نخواهم داد

و این سرآغاز حرکتی شد که منجر به ممانعت مردم از ورود بنی صدر در هنگام تصدی ریاست جمهوری به شهر گشت. بنی صدر که ورود به شهر را به جهت خشم مقدس مردم به صلاح خود نمی دید، تصمیم به رفتن به مزار شهدای ایلام در 45 کیلومتری شهر گرفت که در آنجا نیز با یورش خانواده های شهدا و حزب الله ایلام روبرو گشت که به سمت هلی کوپتر حمله ور شدند و با پاشیدن خاک بر روی او و سر دادن شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه » «فرمانده کل قوا خمینی روح خدا» او را مجبور به فرار می کنند.

عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی در شامگاه همان روز بعد از این واقعه، نقطه عطف و مدالی پرافتخار بر سینه مردمی است که پیرشان را در این حرکت مطیع و فرمانبردار بودند.

عشق آیة الله حیدری به مقام معظم رهبری، حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی و شهید مظلوم بهشتی در قاموس واژه ها نمی گنجد و همواره این سه یار امین امام و یاوران راستین انقلاب بر می شمرد و نسبت به تفکر مقابل این سه رادمرد بزرگ تاریخ انقلاب هشدار می داد.

آیة الله حیدری حاکمیت «قانون خدا» را در گرو حاکمیت ولایت مطلقه فقیه می دانست و سرافرازی در دنیا و آخرت را پیروی از ولایت می دانست. همانگونه که در وصیتنامه سیاسی الهی خود می نویسد:

«خدمت به اسلام و مسلمانان را در حد قوه و قدرتی که دارید، ترک نکنید و همواره پیرو رهبر عظیم الشان - خمینی بت شکن روحی فداه - باشید به او و فرامین آن حضرت عمل کنید که سرافرازی دنیا و آخرتتان در این است ».

در نگاه امام

عملکرد قاطعانه و شجاعانه آیة الله حیدری در مقابل خطوط انحرافی برای برخی خوشایند نبود آنان با ایجاد جوی ناجوانمردانه در صدد به انزوا کشاندن آیت الله حیدری از صحنه سیاست برآمدند اینجا بود که آیة الله حیدری که حفظ نظام و وحدت نیروهای انقلاب را بر دفاع از موضعگیریهای خود ترجیح می داد و به قم هجرت کرد تا مشغول تدریس و تحقیق شود.

شناخت امام نسبت به زهد و تقوا و موضعگیریهای خدامحورانه آیة الله حیدری و همچنین وضعیت حساس منطقه موجب گشت که امام با حکمی دیگر او را به استان بازگرداند تا تمام نقشه های ضد انقلاب نقش بر آب شود.

جناب مستطاب حجة الاسلام شیخ عبدالرحمن حیدری - دامت افاضاته «مقتضی است جناب عالی در این وقعیت حساس که مردم احتیاج بیشتری به راهنمایی و ارشاد دارند به ایلام بروید و همانند گذشته به ترویج شریعت مقدسه و اصلاح امور و رفع مشکلات مردم اشتغال ورزید و با همکاری و کمک علمای اعلام دامت افاضاتهم و اهالی متدین و بالاخص جوانان عزیز جلو تبلیغات سوء دشمنان اسلام و مملکت را بگیرید و وحدت و یگانگی را بخواست خدای متعال حفط کنید. موفقیت و سعادت همگان را از خدای تعالی خواستارم ».

روح الله الموسوی الخمینی

در سنگر جهاد

آیة الله حیدری با پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای را مامور سرکشی و دیدبانی مرز عراق کرد. وی در چند نوبت بازدید از پاسگاههای مرزی وضعیت منطقه و احتمال شروع جنگ را به اطلاع امام رساند و کم کاری و عدم توجه از سوی مسؤولین امنیتی را گزارش داد.

به جرات می توان گفت آیت الله حیدری اولین مجتهدی است که با به صدا در آمدن ناقوس جنگ با لباس رزم قامت بست. وی بی درنگ در ساعات آغازین جنگ و پس از سقوط شهر مهران، فرمان تشکیل خط پدافندی در تنگه «گنجانچم » را صادر کرد و با پوشیدن لباس رزم و فراخوانی مردم، جوانان و عشایر به مسجد جامع با سخنرانی پر شور خویش فرمان بسیج مردمی را صادر کرد. و پس از پایان سخنرانی به همراه جوانان ایلامی به سمت مهران حرکت کرد.

در این هنگام نیروهای ارتش که با خیانت بنی صدر و عدم پشتیبانی او تا منطقه گلان عقب نشینی کرده بودند با آیت الله حیدری و نیروهای مردمی روبه رو شدند. آیت الله حیدری با تهدید نیروها به تشکیل دادگاه صحرایی در صورت عقب نشینی، خط پدافندی را به منطقه گنجانچم یعنی بیست کیلومتر جلوتر از ارتش انتقال دادند. و آنگاه با مامور کردن برخی در جهت ثبت نام و مسلح کردن عشایر، به جبهه حال و هوایی دیگر بخشید که همین جذب نیروهای مردمی بنای آغازین لشکر مقتدری به نام امیرالمؤمنین(ع) گشت که در طول تاریخ دفاع مقدس حماسه هایی درخشان در دفتر مقاومت این مرز و بوم به ثبت رساند.

آیة الله حیدری نخستن کسی است که ستاد جذب و هدایت کمکهای مردمی را شکل داد. او مسؤولیت این امر خطیر را از ساعتهای نخست جنگ تا پایان عمر پر بارش به عهده داشت. در طی سالهای دفاع مقدس و آوارگی مردم در کوه و دشت با تشکیل ستادی مرکزی و تقسیم کردن آن به سه محور، به کمک مردم جنگ زده پرداخت.

در عملیات پیروزمند فتح میمک که نخستین عملیات نیروهای اسلام به شمار می رود و با هماهنگی ارتش و نیروهای عشایری ایلام صورت گرفت.

آیت الله حیدری فرماندهی محوری آن را بر عهده داشت. از این رو می توان او را یکی از پایه گذاران جنگهای چریکی دفاع مقدس بر شمرد.

او در همان آغاز انقلاب بارها می گفت: من بنی صدر را خوب می شناسم و همین شناخت او از بنی صدر وی را بر آن داشت تا زمانی که بنی صدر در راس فرماندهی کل قواست، یک لحظه جبهه جنگ را ترک نکند. حمایتهای مادی و معنوی آیة الله حیدری از رزمندگان اسلام و شرکت او در عملیات فتح المبین، بیت المقدس خاطره عالمان و بزرگانی را زنده می کند که در جنگهای ضد استعماری در طول تاریخ تسبیحشان قطار فشنگ و محرابشان سنگر و آب وضویشان خون رخسارشان بود.

در عینیت جامعه

در زندگی روشی زاهدانه و عارفانه داشت و وقتی از دنیا رفت جز تفنگ، پوستین، عصا، ساعت و تعدادی کتاب از خود چیزی بر جای ننهاد در وصیتنامه خود نوشت: خانه گلین و تیر کلافی قم هم از آن من نیست و باید در خصوص تصرف در کتابها و خانه از امام امت و حضرت آیت الله گلپایگانی اجازه گرفت.

همواره در متن جامعه قرار داشت و در سوگ و سور مردم شریک بود. او در حقیقت نماد و نماینده یکایک مردم به شمار می رفت و این تجلی یک امت در پیکره یک مرد تا آنجا پیش رفت که هر قشر و صنف او را از خود و خود را از او می دانستند.

متواضع بود و کم سخن، ناگفته هایش بیش از گفته هایش بود. کارهایش را خود انجام می داد، غذایش ساده و درب خانه اش در طول شبانه روز به روی همه باز بود. اهل تهجد و شب زنده داری بود; اما از هرگونه تظاهر و ظاهرسازی دوری می جست و در عین حالی که بر قله اجتهاد، زهد و عرفان قرار داشت، با زبان ساده و عامیانه با مردم سخن می گفت. به سادات احترامی ویژه می گذاشت. اگر احساس می کرد که پرداخت کننده وجوهات شرعی نظری دارد، از پذیرفتن آنها خودداری می کرد.

حلقه وصل میان مسؤولین و مردم به شمار می رفت و این از ویژگیهای منحصر به فرد او به شمار می رفت.

هر گاه با عامه مردم خلوت می کرد، مردم را به پیروی از قانون و احترام به قانونگذاران دعوت می کرد و می گفت: «اینها مهمان شما هستند; از شهرهای دور برای کمک به شما آمده اند; به آنها احترام بگذاریدگاه با سخنانی ملیح به معترض نسبت به مسؤولین می گفت: «بگو ببینم تو برا انقلاب چه کرده ای؟»هر گاه با مسؤولین می نشست، دردمندانه می گفت: از یاد نبریم; اینها ولی نعمتهای ما هستند; اینها ما را به اینجا رسانده اند.

از خودگذشتگی و به خدا پیوستگی، او را به مرزی رسانده بود که از اهانت به خود می گذشت اما اهانت به نظام و مسؤولین را تحمل نمی کرد.

اجازه نمی داد کسی باورها و اعتقادات مردم را به مسخره بگیرد، با خرافه زدایی و پالایش و پیرایش اعتقادات مردم درد شناسانه و درمانگرانه برخورد می کرد. بر این عقیده بود که باید نخست زمینه پذیرش آنگاه، جایگزینی به فراخور زمان و مکان ایجاد کرد تا فرهنگ پویا و زاویه های واقعی در متن جامعه شکلی نهادینه به خود گیرد.

در مسیر ناب سازی فرهنگ برخورد فیزیکی را جایز نمی دانست. و آن را جزو وظایف و رسالتهای روحانیت می دانست، همین نگرش و روش و منش، او را در زمره محییان دین با روش خاص خود قرار داده است که روشی صد در صد موفق در راستای اهداف اسلام و انقلاب بود.

امر به معروف، نهی از منکر، اقامه نماز، رسیدگی به اختلافها و شکایتهای مردم، دستگیری از مستمندان، حمایت از روحانیت و مسؤولین نظام، پشتیبانی از حزب الله برنامه هر روز زندگی او بود.

خاطرات و خطرات این فصل از زندگی آیة الله حیدری از جذاب ترین و شیرین ترین حکایات مردانی است که حماسه حضور و در عینیت بودن جامعه را بر کنج عزلت و عافیت ترجیح دادند.

در وادی رحمت

دوستان آیت الله حیدری، زمانی او را در مسیر لقاء خدا یافتند که حضرت امام (ره) در عکس العمل خبر بیماری ایشان با تاثر فرمودند:

«دوستان ما یکی یکی می روند

سرانجام این مرد سنگر و محراب این زاهد و همقدم امام در نیمه شب یازدهم دی ماه 1365 ش. از این جهان خت برداشت و رخ بر بست و استان ایلام، رزمندگان اسلام و حزب الله را در سوگ خود نشاند.

اصرار مردم برای انتقال پیکر مطهرش به ایلام با پا درمیانی حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی پایان یافت. پیکر پاک و مطهرشان با تشییع با شکوه مردم ایلام و قم و نمایندگان بیت امام و ریاست جمهوری به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل و در جوار او به خدا سپرده شد. و او سرانجام با جسم نحیف به دیدار امامان معصومی شتافت که یک لحظه ذکر و نامشان از لبش نیافتاد و با تمام فقر و تنگدستی دست نیاز را جز بر در خانه آنان - که واسطه فیض الهی بودند - دراز نکرد. امید است کتابهای او که به گفته خود تنها سرمایه زندگیش به شمار می رفته است و سالهای سال با فقر و تنگدستی جمع کرده است در کتابخانه ای که در سفر رهبر انقلاب کلنگ آن توسط نماینده ایشان بر زمین زده شد مورد استفاده نسل فردا قرار گیرد. تا به تنها وصیبت او که شکوفایی علم و فرهنگ در این استان است جامه عمل پوشیده شود.

عارف بزرگ حضرت آیت الله بهاءالدینی در ملاقات با جمعی از مردم ایلام فرمودند:

«باید او را در قبرستان ایلام دفن می کردید تا خدا به یمن وجود او عذاب را از قبرستان شما دور می داشت

منبع:وبلاگ لرستان پشتکوه(ایلام) سرزمینی لرنشین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۹
مصطفی ستاری

زندگینامه آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی

مشخصات :
نام :سید حسن طاهری خرم آبادی
متولد:اول خرداد ماه 1317 ه. ش
محل تولد : خرم آباد – لرستان
پدر : حاج سید حیدر طاهری از روحانیون و علمای استان لرستان .

زندگینامه :

حضرت آیه الله طاهری خرم آبادی از دوران کودکی بعنوان تک فرزند خانواده تحت تربیت و مدیریت پدری عالم و فرزانه مرحوم حجه السلام و المسلمین حاج سید حیدر طاهری خرم آبادی قرار گرفت . همراه ایشان در بسیاری از مجالس سو گواری و جشن و منازل علماء و دید و بازدید ها شرکت می نمود که از همان دوران تحت تاثیر اخلاقیات و معنویات علماء قرار می گیرد معظم له در خاطرات خود از شدت علاقه متقابل خود به پدر می گوید بگونه ای که در مسافرت طولانی پدر به عتبات و مکه، ایشان از دوری پدر به شدت بیمار می شوند ایشان پس از رسیدن به سن هشت سالگی به همراه پدر در سفری یک ماهه به شهر مقدس قم و آشنایی با مرجعیت عامه مرحوم آیه الله بروجردی و برخی علمای دیگر به فرا گیری علوم دینی علاقه مند می شود و لباس روحانیت را برتن می پوشاند .
ایشان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و فوت پدرشان ،راهی مدرسه علمیه کمالیه در خرم آباد می شوند دو سال در مدرسه می مانند . و مقدمات اولیه را فرا می گیرند پس از ان که تحت حمایت عمومی خویش بوده اند به قم عزیمت نموده و به همراه مادر در قم مسکن می گزینند .
آشنایی با حضرت امام (ره):
حضرت آیه اله طاهری در خاطرات خود از نحوه آشنا شدن با حضرت امام این گونه می گویند (پس از ورود به قم و جای دادن بار سفر در انبار گاراژ جهت خواندن نماز و زیارت وارد صحن حضرت معصومه (ع) شدیم . من در حالی که در کنار حوض صحن بزرگ حضرت معصومه مشغول وضو گرفتن بودم قیافه جذاب یک روحانی بزرگواری توجه من را به خود جلب نمود که در حال بازگشت از حرم بود و با یک طمانینه و وقار از صحن خارج شد . بی اختیار از یکی آقایان طلاب که در کنار حوض ایستاده بود پرسیدم این آقا کیست ؟ در جواب گفت ، آقای حاج آقا روح الله خمینی است . از همان دیدار نخست شیفته ی او شدم و علاقه و محبت او در دلم جای گرفت ولی خودم هم نمی دانستم که چرا به این آقا علاقه پیدا کرده ام هر چند قبلا نام او را از عمویم شنیده بودم و تا آن روز او را تطبیق نمی دادم . از آنجائیکه من طلبه ای مغنی خوان و امام مدرس عالی حوزه بودند برای نزدیک شدن به ایشان فاصله زیادی را در خود احساس می کردم ولی همواره در امید به روزی سر می بردم که بتوانم به ایشان نزدیک شده و با او صبحت کنم و اصلا با ورم نمی شد که ایشان روزی به من توجهی کنند و از من احوالپرسی نمایند اما طولی نکشید که بمناسبت رحلت مرحوم آقا مغیث (از سادات و علمای جلیل القدر خرم آبادی مقیم قم )و فرزند مرحوم حاج آقا جواد جزائری و شرکت امام در آن جلسه و سپس در بازیدی که مرحوم حاج آقا عماد جزائری از امام داشتند من هم بخاطر شدت علاقه به امام با ایشان رهسپار بیت امام شدیم . در آنجا به امام با عنوان مرحوم پدرم معرفی شدم امام مرحوم پدرم را کاملا شناخت و فرمود ایشان از رفقای ما بود و از درس خواندن من سوال کرد. پس از آن تاریخ هر گاه با امام بر خورد می کردم ایشان توقف می کرد و احوال پرسی می نمود بعد ها در مراسم جشنی که هر ساله در ماه رمضان بمناسبت میلاد امام مجتبی (ع) بر گزار می کردم امام هم دعوت می شد و کریمانه تشریف می آوردند .
اساتید دوران تحصیل (سطح و خارج)
در همان سال اول در قم از طریقی با آقای هاشمی رفسنجانی آشنا می شوند و حاشیه را نزد ایشان فرا می گیرند سال دوم معالم و مطول را نزد آقای شب زنده دار و قسمتهایی از لمعتین را نزد آقا حسین جزائری از فضلدی خرم آبادی مقیم قم و قسمت های دیگر را نزد ، آقایان باقر کنی (اخوی مهدوی کنی ) و ستوده و شب زنده دار تمام می کند .
مباحث سطح حوزه را از محضرعلمای بزرگواری همچون آیه الله مشکینی و سبحانی ، مکارم شیرازی ،جبل عاملی ،سلطانی طباطبایی استفاده می نماید .پس از اتمام سطح وارد دروس خارج شده و از محضر حضرت امام ،آیه اله برو جردی ،آیه اله حائری ، آیه الله گلپایگانی ،آیه اله داماد ،فرید اراکی ، کسب فیض می نماید .
خدمات و آثار ماندگار آیه اله سید حسن طاهری خرم آبادی .
1- تدریس مستمر دروس حوزوی در کنار تحصیل
2- تدریس دروس خارج فقه و اصول
3- تالیف مقالات و مطالب علمی که عبارتند از :1- رساله فی صله رحم و قطعیت ها
خدمات و آثار ماندگار آیه الله سید حسن طاهری :
1- رساله فی صله رحم و قطعیت ها
2- رساله فی مقدار السر
3- مساله ولایه الفقیه فی کلام شیخ الانصاری
4- اسلام و مسائل اجتماعی
5- ولایت فقیه و حاکمیت ملت
6- جهاد در قرآن
7- رساله فی عموم حجیه البینه
8- رساله فی ذبایح اهل الکتاب
9- المنابع المالیه للحکومته الاد سلامیه
10- الجهاد
11- الحکومه السلامیه وولایه الفقیه
12- بحث الفاظ ساز اول مبعث صحیح واعم تا مبا حثی از مطلق و مقید
13- بحث خمس
14- بحث صوم
15- تقریرات بحث بیع حضرت اما (ره)
16- مباحثی پیرامون تعریف قرآن – زیارت اهل قبور ، ساخت بنا بر قبور ، شفاهت خواهی از پیامبر و ائمه (ع) شرکت در عبادت و مسائل کلی امامت ، تفسیر بعضی از سوره های کوچک قرآن .
مسولیت های بعد از انقلاب آیه اله طاهری خرم آبادی :
1- نماینده مجلس خبرگان و قانون اساسی
2- نماینده حضرت امام د رامور حج و زیارت سال 1359
3- نماینده حضرت امام در سپاه در سال 1360
4- نماینده حضرت امام در پاکستان 1361
5- نماینده مردم لرستان در خبرگان.
پی نوشت ها :اقتباس از کتاب بر بال ملائک

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۸
مصطفی ستاری

محدث اخلاقی و فقیه اصولی شیخ محمد نبی (بن احمد) تویسرکانی (متوفای حدود 1320 ق) در رود آور تویسرکان به دنیا آمد. سپس به اصفهان رفته نزد بزرگان و علماء اعلام آن سامان درس آموخت. هنوز چند سالی بیشتر از این هجرت سپری نشده بود که پدر و تنها پشتوانة مالی خود را از دست داد. مدتی بعد به امید بهره گرفتن از میراث پدری به تویسرکان بازگشت، اما از همة ارثیة تصاحب شده توسط خویشان ـ به تعبیر صاحب ترجمه ـ چیزی بیش از بهای نان یک سال نصیب او نشد.

 این بار بود که وی با توکل قوی و کامل بر خدای بزرگ به سوی درس و بحث خود بازگشت و با تکیه بر خدای تعالی سخت کوشانه‌تر از پیش به آموختن علوم و معارف اهل بیت(ع) پرداخت و زهد و بی اعتنایی به دنیا را سرلوحة زندگی خویش کرد. سالها پس از سپری کردن دوران تحصیل و أخذ اجازه‌های متعدد فقهی و حدیثی از اساتید بزرگ، دوباره به زادگاه خود بازگشت و به ارشاد خلق و تدریس علوم دینی پرداخت. ولی از آنجا که تویسرکان گنجایش او را نداشت و دریا در کوزه نمی‌گنجید، بعد از گذشت چند سال به تهران مهاجرت کرده و در آنجا سکونت اختیار نمود. در آنجا نیز با همة امکانی که برایش مهیا بود، بر خلاف بسیاری از عالمان زمان خود، بسیار منزوی زندگی می‌کرد و جز با خواص از اهل ایمان و شیفتگان خود انس چندانی نداشت. با این حال منشأ آثار و برکات اجتماعی فراوانی بود. ساخت مسجد ـ که هنوز هم به نام وی شناخته می شود ـ حمام و وقف موقوفات از کارهای اجتماعی این محدث است. هیچگاه به ثروت اندوزی نپرداخت. هر چه به دستش می‌رسید اگر نیازی به آن نمی‌دید به دیگری می‌بخشید.
چیزی نزد او پر اهمیت‌تر از دانش معصومین(ع) و خدمت به فرهنگ ناب آنان، نبود. علاوه بر گفتارهای حیاتبخش خود، به نوشتن و تألیف مفید نیز همواره می‌پرداخت. در راستای همین جدیت بود که پاره‌ای از آثارش را در زمان حیات به چاپ رسانید. از آثار فقهی و اصولی او می‌توان به کتابهای ((جامع المسائل)) در فقه مرتضوی در چندین مجلد، ((مقداریة)) که بحثی فقهی در اوزان و مقادیر شرعی و عرفی است، ((نهایة الأفکار)) و ((الرسالة الارشادیة)) و ((الرضاع)) و ((لب المسائل)) و ((منازعة المحققین)) اشاره کرد.
محدث تویسرکانی بیش از دقت‌های عمیقی که در اصول داشت، در شناخت حدیث و تتبع در روایات و دسته بندی و شرح آنها دقت می‌ورزید. ثمرة سالهای پایانی عمرش را کتاب مفید و جامع ((لئالی الأخبار)) پر کرد، که کتابی جامع در سیر و سلوک متشرعانه است. وی که در دسته بندی احادیث و ارائة فهرستوارة موضوعات حدیثی بسیار چیره دست است، نتائج درخشانی از اینگونه دریافت‌های حدیثی را همراه با نکات ظریف و حکایات دلنشین به خواننده کتاب ارائه می‌کند. این کتاب حدیثی در سه مجلد رحلی در مدت شش سال به انجام رسیده است. چاپ سنگی نخست کتاب، توسط مؤلف تصحیح شده و غلطنامه‌ای برای آن در پایان آورده شده است. مؤلف در پایان کتاب زندگینامة خود نوشت ولی بسیار مختصر خود را به همراه برخی اجازه نامه های اساتید خود آورده که بیشتر آنها در برگیرندة اجازات روایی مؤلف نیز هست.
از آن جمله ، اجازه نامة مولا محمد جعفر آباده‌ای مورخ ذی الحجة 1279 قمری و مولا حسینعلی تویسرکانی و مولا عبد الرحیم اصفهانی و سید حبیب الله موسوی و شیخ زین العابدین هزار جریبی و حاج میرزا ابوالقاسم ـ معروف به شیخ العراقین کرباسی ـ اصفهانی ، و حاج ملا علی کنی ـ صاحب کتاب " القضاء "ـ و سید اسماعیل موسوی بهبهانی ، و مولا محمود میثمی عراقی است که اجازه‌های اینان همگی آمیخته با الفاظ بلند و تجلیل و تکریم محدث تویسرکانی است.
سرانجام در حدود سال 1320 قمری در شهر تهران بدرود حیات گفته و در جوار حضرت عبد العظیم حسنی (رض) در شهر ری به خاک سپرده شد. پس از انقلاب اسلامی با ویران شدن قبر ناصر الدین شاه قاجار، صورت قبر شیخ محمد نبی تویسرکانی هم از میان رفته و محل قبر محو گردیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
مصطفی ستاری

محمدرضا رحمانی با نام هنری) مهرداد اَوِستا (زاده بهمن ۱۳۰۸ بروجرد - مرگ: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران ، نویسنده و شاعر معاصر ایران بود. اوستا علاوه بر شاعری، در زمینه فلسفه، موسیقی و ادبیات فارسی نیز فعالیت داشت.

زندگی

محمدرضا رحمانی در سال ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ هجری خورشیدی در خانواده‌ای که به شعر و ادبیات علاقه داشتند، در شهر بروجرد بدنیا آمد. پدر بزرگ مادری وی، شاعری خوش قریحه بود که در شعر رعنا تخلص می‌کرد . مهرداد استعداد فراوانی برای شعرگویی داشت به گونه‌ای که از کلاس پنجم ابتدایی با تشویق معلمان خود به سرودن شعر پرداخت. شعرهای دوران نوجوانی وی کمتر به انتشار رسیدند. علت آن، تمایل وی به قصیده‌سرایی بود که سنگین‌تر از نوع اشعار متداول آن روزگار بود.

در سال ۱۳۲۰ و هنگامی که مهرداد نوجوانی دوازه ساله بود به همراه خانواده اش به تهران آمد و دوره دبیرستان خود را در یکی از دبیرستانهای شبانه این شهر به پایان رساند.

وی تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۲۷ با ورود به دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغار کرد و ابتدا لیسانس معقول و منقول گرفت و سپس با ادامه دادن تحصیل، با مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. از استادان وی می‌توان به بدیع الزمان فروزانفر اشاره کرد.

مهرداد اوستا هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه، به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت.

او در سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۴۵ دو بار ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر و سه دختر بود .

مهرداد اوستا شعرهایی در مخالفت با رژیم پهلوی سرود و مدتی را به عنوان زندانی سیاسی در زندان گذراند.

در سه شنبه، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۷۰، در حالی که مشغول تصحیح شعری در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت بود دچار عارضه قلبی شد و درگذشت. مهرداد اوستا در در بهشت زهرای تهران مقبره مشاهیر فرهنگ، ادب و هنر در کنار مجتبی مینوی و مشایخ فریدنی (حجره 953) به خاک سپرده شد.

فعالیت‌های عملی

زندگی کاری مهرداد اوستا هم‌زمان با ورود وی به دانشگاه شروع شد. در سال ۱۳۲۷ وی به عنوان مسئول ساماندهی کتابخانه‌ها و مقالات و کتابهای ادبی در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) مشغول به کار شد. در ادامه به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت.

از سال ۱۳۳۳ و هنگامی که تنها ۲۵ سال سن داشت به تدریس در دانشگاه (تهران) در رشته‌های گوناگون علوم انسانی شامل فلسفه، زبان فارسی، ادبیات فارسی، فلسفهٔ تاریخ، تاریخ هنر، تاریخ اجتماعی هنر، زیبایی‌شناسی، روش تحقیق در زیبای‌شناسی و تاریخ موسیقی پرداخت.

 

روزشمار زندگی مهرداد اوستا

  • ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ هجری خورشیدی: مهرداد اوستا در بروجرد متولد شد.
  • سال ۱۳۲۰: مهاجرت به تهران با خانواده و شروع دوره دبیرستان.
  • در سال ۱۳۲۷: با گرفتن دیپلم دبیرستان، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ معقول و منقول (الهیات) در دانشگاه تهران آغاز کرد.
  • سال ۱۳۳۲: نخستین اثر وی که «تصحیح دیوان سلمان ساوجی» بود، به‌وسیلهٔ انتشارات زوار به چاپ رسید.
  • پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مهرداد اوستا مردم را به مبارزه فرا میخواند
  • در شهریور ۳۲ به جرم مخالفت با رژیم شاه به زندان افتاد. وی اشعاری در مبارزه با رژیم شاه داشت که می‌توان به شعر زیر که در سال ۱۳۳۵ سروده بود اشاره کرد:
    • خانه‌ها ویران، پی آبادی کاخی چراست؟ / تا سزد خودکامه‌ای را دستگاه خودسری؟
  • سال ۱۳۳۳، سال آغاز تدریس وی در دانشگاه تهران، در همین سال نیز ازدواج کرد.
  • سال ۱۳۳۵، با سباستین مونه فیلسوف شرق شناس فرانسوی آشنا شد.
  • سال ۱۳۳۹، نخستین مجموعه شعر او به نام از کاروان رفته منتشر شد.
  • سال ۴۴، سفر به اروپا
  • سال ۵۱، دومین مجموعه شعر وی به نام شراب خانگی ترس محتسب خورده را در قالب قصیده منتشر کرد.
  • سال ۶۲، سفر به فرانسه داشت.
  • سال ۶۷، سخنرانی درباره شعر و شخصیت حافظ.
  • سال ۶۹، شرکت در برزگداشت خلیل الله خلیلی شاعر بزرگ افغانستان.

آثار مهرداد اوستا(کتاب)

اوستا، مهرداد. آن صبح پرنیانی. تهران: موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران، تکا، 1386.

گزیده 76 شعر از زیباترین غزل ها، قصیده ها و دوبیتی های مهرداد اوستا است که در این کتاب گرد آمده است. مهرداد اوستا ادامۀ سلسله شاعران بزرگ و کلاسیک ایران در عصر حاضر است. او حلقۀ مفقوده ای بود که شعر متعالی و فخیم و دیوانی دیروز را چون میراثی گرانقدر از نیاکان به شعر متعهد و مردمی امروز پیوند زد. اوستا را به تعبیری بدیل خاقانی نامیده اند. از آن رو که از حیث دارا بودن ذخیره های کم نظیر عقلی و نقلی در ادبیات، قصیده را به عنوان یک قالب شعری فراموش شده، احیاء کرد و با قصاید پرمغز و نغز خود آن را روح و رونقی دوباره بخشید. اوستا نگرشی فلسفی به شعر داشت و از منظری هستی شناختی با پدیده های پیرامون خود مواجه می شد و در شعر آن را بازتاب می داد. از طرفی با دردهای مردم اجتماع بیگانه نبود. چنان که انعکاس رویدادهای بزرگی مانند انقلاب و جنگ را در آثارش می بینیم و مقام شهدا را در اشعارش ارج می نهد و به ستایش از آنان بر می خیزد.

اوستا، مهرداد. از ام‍روز ت‍ا ه‍رگ‍ز. تهران: ابن سینا، 1345;

تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌، 1372. 117ص.

نام مجموعه ی دیگری از نثر ها و داستان واره های مهرداد اوستا است که به سال 45 شمسی منتشر شده است. نثر با شکوه و خیال انگیز و آهنگین و سرشار از لحظات شاعرانه مهرداد اوستادر این اثر سبب غنی شدن فرهنگ و زبان فاخر فارسی شده است.

اوستا، مهرداد. از درد س‍خ‍ن‌ گ‍ف‍ت‍ن‌: گ‍زی‍ده‌ غ‍زل‌. تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌، واح‍د ادب‍ی‍ات‌، گ‍روه‌ ش‍ع‍ر، 1375.

108ص.

گزیده ی اشعار مهرداد اوستا ست که سامان دهنده نگاهی گذرا به شعر صدسال اخیر, تا آشنایی مجمل اما فراگیر علاقه مندان شعر فارسی را به طور عام و دانش آموزان و دانشجویان رشته ادبیات به طور خاص شامل می شود.

مقاله ای که دیگران درباره"از درد سخن گفتن" نوشته اند:

پورعبدالله, کاظم. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... کارو کارگر.17 آذر8:1382.

عباسی واکانی, پرویز. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... کیهان. 14187. 26اردیبهشت 1370.

متولی, احمدرضا. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... رسالت.18 اردیبهشت 6:1376.

گزیده ی اشعار مهرداد اوستا ست که سامان دهنده نگاهی گذرا به شعر صدسال اخیر, تا آشنایی مجمل اما فراگیر علاقه مندان شعر فارسی را به طور عام و دان ش آموزان و دانشجویان رشته ادبیات به طور خاص شامل می شود.

مقاله ای که دیگران درباره"از درد سخن گفتن" نوشته اند:

پورعبدالله, کاظم. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... کارو کارگر.17 آذر8:1382.

عباسی واکانی, پرویز. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... کیهان. 14187. 26اردیبهشت 1370.

متولی, احمدرضا. از درد سخن گفتن و از درد شنیدن... رسالت.18 اردیبهشت 6:1376.

اوستا، مهرداد. از کاروان رفته. تهران: زوار، 1339.

این کتاب اشعار فراهم آمده ایست از آغاز بیستم تا بیست و نهمین سال از زندگی مهرداد اوستا همراه با دیباچه ای سیزده صفحه ای به قلم ایشان است.

این قصاید از" فرزند رنج ها" آغاز می شود و با "گوهر یا حذف" پایان می یابد.

اوستا، مهرداد. اشک و سرنوشت. تهران: انجمن فرهنگی وفلسفی پورسینا، 1348.

این مجموعه علاوه بر منتخب آثار شاعران و نویسندگان فارسی گوی, مشتمل است بر اشعار و ترجمه نویسندگان و شاعران از کشورهای دیگر که از طریق زبان های فرانسه و انگلیسی به فارسی در آمده است, از این میان به جز سه اثر کلیه ترجمه ها از طرف انجمن به نگارش مهرداد اوستا است.

اوستا، مهرداد. ام‍ام‌ ح‍م‍اس‍ه‌ای‌ دی‍گ‍ر. تهران: ح‍وزه‌ ان‍دی‍ش‍ه‌ و ه‍ن‍ر اس‍لام‍ی‌، 1359; تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌، 1368. 83ص.

موضوع:خمینی, روح الله, رهبر انقلاب وبنیانگذار جمهوری اسلامی ایران, 1368- 1279- شعر.

مجموعه ای از سروده های سال های انقلاب ونشانه همراهی اوستا با این حادثه مهم تاریخ معاصر ایران است.این مجموعه را حوزه اندیشه وهنر اسلامی در سال1360 به چاپ رساند.مهرداد اوستا در این سالها در کلاسهای درس ومراکز فرهنگی ونشست های ادبی و گاه در جنبه های جنگ ودرمیان جوانان علاقه مند به ادبیات حضور می یافت.

اوستا، مهرداد. پالیزبان. تهران: انجمن ادبی حافظ، 1342; تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌1372.

این اثر تا حدی یادگار روزهای سخت بیماری, روزهای دردناک آسایشگاه است, مجموعه ای از قطعات منثور ادبی است که به نام پالیزبان انتشار یافته است. لحنی از حماسه, غرور, طغیان و اندوه در کلام او یافت می شود.از مختصات بیان او آوردن تشبیهات و استعارات تازه است و سعی بر آن داشته چیزهای محسوس و مرئی را به چیزهای نامحسوس تشبیه کند.در سراسر کتاب مجازها و استعارات زیادی به کار رفته است.پالیزبان برای نخستین بار در سال 1342 منتشر شده است و از یادگارهای سالهای جوانی استاد مهرداد اوستا به شمار می آید.الفاظ عامیانه در کتاب بسیار به چشم می خورد طوری که مهرداد اوستا سعی بر آن داشته است که نثر را به سمت الفاظ مردم کوی وبرزن بکشاند.

مقاله که دیگران درباره"پالیزبان" نوشته اند:

زرین کوب, عبدالحسین.پالیزبان.راهنمای کتاب. شهریور و مهر 1342.

اوستا، مهرداد. پیرامون ادبیات انقلاب اسلامی. تهران: سمت، سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، 3-5 دی 1370.

اوستا، مهرداد. تکنولوژی و ارزشهای انسانی. کیهان فرهنگی. 126. فرودین و اریبهشت 1375: 29.

اوستا، مهرداد. ت‍ی‍ران‍ا: دی‍ب‍اچ‍ه‌ای‌ ب‍ر ش‍راب‌ خ‍ان‍گ‍ی‌ ت‍رس‌ م‍ح‍ت‍س‍ب‌ خ‍ورده‌. تهران: زوار، 1352. تیرانا: برگزیده نثر و نقد پارسی استاد مهرداد اوستا. تهران: سازمان تلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 1381.

تیرانا محصول طوفانهای ذهنی نویسنده ای با تخیلی شگفت و شاعرانه و مولف اندیشه ها و احساسات خود را در زمینه های مختلف از فلسفه و ادبیات گرفته تا مسایل اجتماعی و... بر کاغذ آورده.نثر کتاب تحت تاثیر متون کهن به ویژه تاریخ بیهقی است.اما در قسمتهایی نشان میدهد نویسنده با نثر مدرن نیز آشنایی داشته است.تیرانا شرح حال مهرداد اوستا و شرح اندیشه ها، دغدغه ها و دلمشغولی های اوست.در لابه لا ی صفحات می بینیم که فقر و تنگدستی در کنار عشق و شوری بی پایان به دانستن شخصیت محمدرضا رحکانب را به مهرداد اوستا تبدبل می کند.

لحن انتقادات اجتماعی در کتاب چاپ آن را در سالهای خفقان آمیز رژیم گذشته شجاعت و صراحت نویسنده را آشکار می سازد.اوستا در تیرانا ستایشگر طبیعت و زیبایی های آن است.از نکات قابل توجه در نثر تیرانا ترکیب سازی های بدیع است که چیره دستی اوستا را در حوزه ی کلمات آشکار می سازد.

مقاله ای که دیگران درباره "تیرانا" نوشته اند:

وفا, جلال.تیرانا با نثری لطیف و شاعرانه. کیهان هوایی.985. 27خرداد1371: 4-5.

ترابی, ضیا الدین. دیباچه ای بر شعر تیرانا. کیهان هوایی. 990. 31تیر 1371.

اوستا، مهرداد. حماسه آرش. تهران: سازمان تبلغات اسلامی، حوزه هنری، 1375; مشهد: توس، 1344; تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌، 1375.

ازنظر احیای داستانی باستان, بار اول نیست که با چنین منظومه ای آشنا می شویم اما از نظر موازین حماسه سرایی رعایت متن توجه به میتولوژی فارسی, توصیف دقیق مکان وزمان داستان وروح پهلوانی و دیگر شرایطی که از یک منظومه حماسی می توان توقع داشت, بار اول است که با منظومه ای بلند و نوآیین, در تجلی داستانی کهن روبرو هستیم.زبان منظومه همچنان که از اوستا انتظار می رود, در تمام داستان استوار و یکدست و سنت گرانه ست, گویش قدیمی خراسان, که زبان منظومه از آن مایه ور است با قدمت داستان یک نوع مراعات نظیر معنوی ایجاد می کند. بیان اوستا برجسته و غنی است, تعبیرات و تشبیهات بلندش در نهایت زیبایی است, ترکیبات تازه و جاندار او تسلط فوق العاده ی شاعر را امکانات زبان فارسی, نمایشگر است. تخیل قوی از ویژگی های شاعر اوست و خوشبختانه در این منظومه به موازات صحنه ها و حالات گوناگون, تعبیر و نوع بیان نیز, هماهنگ معنی می شود.

اوستا، مهرداد. راما. تهران: رجا، 1370.

574ص.

هم زمان با در گذشت مهرداد اوستا, مجموعه ای از برخی از سروده های گذشته و نیز شعرهای تازه و منتشر نشده اش با عنوان "راما" که در زمان حیات شاعر به دست خود او تدوین شده بود, منتشر گردیده است.

مقالاتی که دیگران درباره"راما"نوشته اند:

حمیدی, سپهر.راما در یک نگاه کوتاه.کیهان.31 اردیبهشت 16:1371.

شرفشاهی, کامران.نقد راما.کیهان فرهنگی.5.مرداد1371.

صادقی پدرام, عباس.نقد و بررسی راما مجموعه سروده های مهرداد اوستا.سلام.1مرداد 6:1374.

صادقی پدرام, عباس.نقد وبررسی راما مجموعه سروده های مهرداد اوستا.سلام.27 تیر7:1374.

کامران شرفشاهی, کاظم.نگاهی به مجموعه شعر راما سروده روانشاد استاد مهرداد اوستا.کارو کارگر.18 اردیبهشت 11:1375.

اوستا، مهرداد. رساله ای در فلسفه، منطق، روانشناسی، اخلاق. تهران: زوار، 1333.

اوستا، مهرداد. روش تحقیق در دستور زبان و شیوه نگارش فارسی. تهران: عطایی، 1348.

110ص.-(سلسله انتشارات تحقیقی)

ضرورت تحقیق در دستور زبان برای محققان، صرف نظر از بیگانه ای که میخواهد پارسی بیاموزد این است که هدف محقق صرفا آگاهی به تحول زبان و راه یافتن به طریقی که چگونه می توان زبان را برای بیان اغراض و اندیشه های نو آیین غنا بخشید و بر دامنه ی آن افزود بی آنکه زبان در معرض تباهی و تاثیر استیلای بیگانه قرار داشته باشند.روشهایی که در این کتاب برای تحقیق در دستور زبان آیین نگارش آمده اند شامل:توجیه، آزادی، تحلیل، استنباط می شوند.

اوستا,مهرداد.روش تحقیق در منطق زیبایی و انسان شناسی; به کوشش بهروز ایمانی, مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری]سازمان تبلیغات اسلامی[.- تهران:شرکت انتشارات سوره مهر,1388.

312 ص.

محور پژوهش نویسنده در این اثر ،انسان است و شناخت او، "انسان" تنها کلمه ای است که همه ی معنی و مفاهیم را یکجا در بر دارد، و هر کلمه ای در اقصای مفاهیم خود، مفهومی است از مفاهیم بی شمار این کلمه انسان مفهوم مطلق، بیان بی اعتبار ساختن سبب هاست، و تحقق علت اولی، یعنی "علم مطلق" و آنجا که قلمرو بی نهایت اوست، هر چیز با وجود او میتواند وجود داشته باشد، او جدا از او، همه ی ارزشهای خود را از دست بدهند و لفظ با وجود اوست که معنی پیدا می کند و هر صفت با اراده ی اوست که معنی پیدا می کند، و هر صفت با اراده ی او می باسد یا بی ارزش و ناچیز...و در نهایت علم، ایمان، حکمت، عرفان و شناخت، مفاهیم یگانه ای است که مصداق جملگی انسان است.

اوستا، مهرداد. شراب خانگی ترس محتسب خورده. تهران: زوار، 1351.

642 ص.:عکس.

یک دیوان کامل است .نشانه ی آنکه شاعری چگونه در فاخرترین شکل فارسی توانسته میراث شاعران بزرگی چون منوچهری دامغانی, ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی, خاقانی شزوانی و ملک الشعرای بهار را حفظ کند و در عین حال با نوآوری های خود, بر قدر و ارزش این میراث بیفزاید. کتاب حاضر، سی و دومین جلد از مجموعة «پیش‌کسوتان ادبیات معاصر»، شامل شعرهای مهرداد اوستا و بیان مختصری از زندگی‌نامة اوست. پاره‌ای از عنوان‌های سروده‌های این مجموعه عبارت‌اند از: پیمان‌شکن؛ فریاد پشیمانی؛ رویای عیسی؛ ترانة رشک؛ شکوفة اشک؛ ترانة امید من؛ ای نسیم دامن الوند؛ نقصان عشق؛ موج غم؛ اشک و آه؛ سرود مهرگان؛ نوازش عود؛ آفرین محمد (ص)؛ ارمغان غرب؛ و تیرانا.

اوستا، مهرداد. عقل و اشراق. تهران: زوار، 1334.

اوستا، مهرداد. ف‍ل‍س‍ف‍ه‌، م‍ن‍طق‌، روان‍ش‍ن‍اس‍ی‌، اخ‍لاق‌: ب‍راب‍ر آخ‍ری‍ن‌ ب‍رن‍ام‍ه‌ وزارت‌ ف‍ره‍ن‍گ‌، ب‍ا روش‍ی‌ س‍اده‌ ب‍رای‌ س‍ال‌ ش‍ش‍م‌ ادب‍ی‌، ری‍اض‍ی‌ و طب‍ی‍ع‍ی‌. [ت‍ه‍ران‌]. 116 ص.

اوستا، مهرداد. گ‍زی‍ده‌ ادب‍ی‍ات‌ م‍ع‍اص‍ر: م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر. تهران: ک‍ت‍اب‌ ن‍ی‍س‍ت‍ان‌، 1378.

این مجموعه شعر شامل غزلها ، قصاید و تعدادی دو بیتی پیوسته است.غزلها مضمونی عاشقانه دارند که در برخی تکرار بسیار به چشم می خورد و قصاید شامل نعت و ستایش حضرت محمد (ص) و دختر ایشان فاطمه الزهرا (س) و امام خمینی (ره)و چند قصیده با مضامینی دیگر است.

اوستا، مهرداد، ایمانی، بهروز. م‍ه‍ر و آت‍ش‌: روی‍اروی‍ی‌ اس‍طوره‌ه‍ای‌ آی‍ی‍ن‌ م‍ه‍ر و م‍زدی‍س‍ن‍ا در ش‍اه‍ن‍ام‍ه‌. تهران: س‍ازم‍ان‌ ت‍ب‍ل‍ی‍غ‍ات‌ اس‍لام‍ی‌، ح‍وزه‌ ه‍ن‍ری‌، س‍وره‌ م‍ه‍ر، 1381.

این کتاب از آخرین آثاری است که از زنده یاد مهرداد اوستا به جای مانده است. و در بردارنده ی مطالب و نکاتی است که پیرامون شاهنامه فردوسی نوشته شده است. محور اصلی موضوع این کتاب پژوهش هایی است درباره شاهنامه، بزرگترین و منظومه ی حماسی ادب پارسی ، اما در مطالب این تحقیقات، معلوماتی نیز در باره ی اساطیر هند و چین و موضوعات فرعی دیگر نیز وجود دارد.

اوستا، مهرداد؛ بابک، یوسف؛ ص‍ال‍ح‍ی‌ س‍م‍ن‍ان‍ی‌، ع‍ب‍دال‍ل‍ه. س‍رود ن‍ات‍م‍ام‌: م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر. تهران: کوشش، 1353.

این کتاب شامل مقدمه از مهرداد اوستا در 48صفحه است که در آن ویژگی های کلام استاد صالحی را بیان می نماید و شرح حال اندکی از او ارائه می کند هم چنین پیشگفتار آن به قلم خود صالحی سمنانی می باشد.

یاسمی، رشید؛ اوستا، مهرداد. ک‍ل‍ی‍ات‌ ق‍ص‍ائ‍د، غ‍زل‍ی‍ات‌، ق‍طع‍ات‌، رب‍اع‍ی‍ات‌، ت‍رج‍ی‍ع‍ات‌، ت‍رک‍ی‍ب‍ات‌ و م‍ث‍ن‍وی‍ات‌ خ‍واج‍ه‌ ج‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ س‍ل‍م‍ان‌ س‍اوج‍ی‌. تهران: زوار، 1382.

این کتاب شامل15 فصل, دیباچه و مقدمه از مهرداد اوستا در شرح حال سلمان می باشد.فهرستی دیگر از صفحه76 کتاب تا84 برای مجموعه اشعار سلمان آمده است.

استاد در روش تصحیح کتاب ذکر کرده است:"در دیوان سلمان هر سخنی را که با سبک گوینده بیشتر ماننده بود برگزیدم و از ابیات و اشعار الحاقی چشم پوشیدم." امتیاز این کلیات به همه دیوان ها اعم از خطی و چاپی, ترکیب بندها, ترجیعات و هر مثنوی شیرین و لطیف, فراقنامه جمشید و خورشید است که پس از مثنویات نظامی لطیف ترین مثنویاتی است که تا کنون سروده شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
مصطفی ستاری

پَریشانِ لُر ، ملاابوالقاسم مشهور به ملاپریشان، عارف و شاعر نامدار لُر. از جزئیات زندگی ملاپریشان اطلاعی در دست نیست و تنها براساس دو بیت از اشعار او که در آنها به 50 سال خدمتش نزد شیخ رجب‌بُرسی(ه‍ م) اشاره کرده است(بند23)، می‌توان دورۀ زندگی او را میان نیمۀ دوم سدۀ 8 و نیمۀ اول سدۀ 9ق در نظر گرفت. زادگاه ملاپریشان نیز موضوع مناقشه است، چنان که پاره‌ای محققان موطن وی را دینور، و او را کُرد دانسته‌اند(نک‍: حیدری، «ز»؛ مردوخ روحانی، 1/131؛ سلطانی، 1/146؛ شاکری، 121)و برخی دیگر او را از طایفۀ لُر غیاثوند و اهل دلفان(غرب لرستان) به شمار آورده، و بر لر بودن او پای فشرده‌اند(غضنفری، «چ»؛ روح‌بخشان، 320؛ کاظمی، 570). اما با توجه به اینکه پریشان اشعار خود را به زبان لری و گویش لکی(و نه زبان کردی) سروده است، قول گروه دوم مبنی بر لر بودن او درست‌تر می‌نماید.
اشعار ملاپریشان ـ که در آنها «پریشان» تخلص کرده است ـ در دیوان وی، مشهور به پریشان‌نامه گردآمده است. با نگاهی به دیوان او به روشنی مشخص می‌گردد که ملاپریشان شیعۀ جعفری بوده، ودر جای جای دیوان خود بر ولایت علی(ع) تأکید کرده، و در تکریم او، و نیز ستایش اهل بیت پیامبر(ص)کوشیده است. وی همچنین اشعاری در سوگ شهیدان کربلا دارد(نک‍: بند 16، نیز بخش دوم، ص4-9). چنان‌که از اشعار او می‌توان دریافت، وی پیرو مذهب حروفیه نیز بوده که در هنگام حیات او به گستردگی در منطقۀ لرستان رواج داشته است(نک‍: بند20(.
اشعار پریشان بیانگر آشنایی عمیق او با مبانی عرفانی و مفاهیم فلسفی و کلامی است و کاربرد اصطلاحاتی چون حدوث و قدم، قدم زمانی و قدم ذاتی، قوس صعود وقوس نزول، احاطه و محاط و ... و نیز پرداختن به مباحثی چون ذات و صفات خداوند، وجوب و امکان و... در اشعار او نشان از دانش او در این زمینه‌ها دارد. همچنین کاربرد گسترده و مکرر آیات قرآنی، امثال و حکم عربی و فارسی، کلمات قصار پیشوایان دین و احادیث متعدد، از یک‌سو معرف احاطۀ او به زبان عربی و از سوی دیگر بیانگر شناخت عمیق او از این منابع است.

 به‌علاوه، اشارات او به ‌منطق‌الطیر عطار و مثنوی مولوی، و نیز سرودن قطعه‌ای برسیاق «ساقی‌نامۀ» موجود در دیوان حافظ، حکایت از آشنایی و انس او با این کتابها دارد(نک‍: بند3، که در پایان آن به داستان سیمرغ اشاره دارد، نیز بندهای 14، 19، 21، برای ساقی‌‌نامه، نک‍: بخش دوم، ص9-10(
ملاپریشان ظاهراً با تصوف رایج در زمان خود پیوند چندانی نداشته، و در برخی اشعار خود صوفیه را به باد نقد گرفته است(نک‍: بند24(. از این‌رو، برخلاف نظر پاره‌ای محققان که وی را «از صوفیۀ معروف کرد» دانسته‌اند(بهار، 2/378)، نمی‌توان او را صوفی به معنای معمول آن به‌شمار آورد. پریشان در واقع عارفی شیعی و شاعری دانشمند بوده است که ارزش اشعار او، به رغم حضور گستردۀ دیوانش در میان مردم لرستان و کردستان، به سبب کمتر شناخته بودن زبان آن، به شایستگی شناخته نشده است.

مآخذ:

بهار، محمدتقی، «قسمتی از یادداشتهای مسافرت من به شوروی»، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1355ش؛

پریشان لر، ابوالقاسم، دیوان، به کوشش اسفندیار غضنفری امرایی، خرم‌آباد، 1361ش؛

حیدری زیباجویی، فتحعلی، مقدمه بر دیوان ملاپریشان کرد، کرمانشاه، 1335ش؛

روح‌بخشان، عبدالمحمد، «ملاپریشان کرد»، لرستان‌پژوهی، خرم‌آباد، 1377ش، س 1، شم‍ 1و2؛

سلطانی، محمدعلی، حدیقۀ سلطانی، تهران، 1364ش؛

شاکری، باقر، تذکرۀ مختصر شعرای کرمانشاه، کرمانشاه، 1337ش؛

غضنفری امرایی، اسفندیار، مقدمه بر دیوان پریشان لر(هم‍(؛

کاظمی، ایرج، مشاهیر لُر، خرم‌آباد، 1376ش؛

مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، 1364ش.

منبع:لرویر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۵
مصطفی ستاری

نگاهی کوتاه به زندگینامه استاد لرزاده

استاد حسین لرزاده در سال 1285 هـ‌.ش در تهران، کوچه قلمستان نزدیک باغ و حمام حاج عبدالصمد چشم به جهان گشود.پدر ایشان استاد محمد لرزاده از معماران نامی دوره‌ اتابک و همکار حاج حسن صنیع الدیوان، معمار اتابکی بود.نام خانوادگی آنها ابتدا"لر" بود ولی بعد از تعویض شناسنامه ها و بر طبق قوانین آن روز این نام خانوادگی به "لرزاده"تغییر یافت. علت انتخاب نام خانوادگی "لر" و "لرزاده" انتساب آنها به "قوم لر" که به صفا و سادگی شهره اند و سابقه فرهنگی درخشانی دارند بوده است. از یادگارهای استاد محمد لرزاده، ‌می‌توان از‌ مسجد حاج حسن صنیع الدیوان، سید نصیر الدین، یکی دو ایوان در مدرسه‌ سپهسالار، از گردن به پایین گنبد سر قبر آقا و خط بنایی دور آن و حوضخانه‌ آینه کاری حسینیه امیربهادر یاد کرد. استاد حسین لرزاده در سن هفت تا هشت سالگی بود که حدود شش ماه به مکتبخانه «میرزا حسن» در نزدیکی چهارراه حاج رضا خیابان بلورسازی رفت و سپس او را به مدرسه ای در کوچه پشت گذر مهدیخان فرستادند. سالهای آخر دبستان برای استاد مفهومی نداشت، چرا که درسالهای قبل، هندسه و حساب و رسم فنی و نقاشی را در کلاسهای بالاتر و سطحی عالی تر طی کرده بود.

پس از دوران ابتدایی، چند سالی به دبیرستان سلطانی واقع در پل امیربهادر فرستاده شد. از آنجا که این مدرسه، رشته فنی مورد علاقه اش را نداشت، مدرسه را ترک و به شعبه مجسمه سازی مدرسه «کمال الملک» فرستاده شد. پس از یکسال و نیم که قالبگیری و قالبسازی آموخت، به دلیل شبهه حرمت این شغل، او را نزد مرحوم «سیدمحمد تقی نقاش باشی» که کار تابلوسازی می کرد، فرستادند. استاد خود می گوید: «مایل به ادامه تحصیل در مدرسه کمال الملک بودم، اما به هر صورت به دفتر کار نقاش باشی در خیابان ناصریه روانه شدم» اما از طرف دیگر، پدرش او را به کارهای فنی و رشته های معماری نیز وا می داشت و در جلسات شبانه که معماران برای آموختن رموز معماری در خانه ایشان جمع بودند، لرزاده را نیز در کار آنها شرکت می داد. استاد جوان نیز با استعداد و قریحه خود، نمونه ها را با گچ و مقوا اسکلت (اصطلاحی که قبلا به آن ماکت سازی می گفتند) می کرد و به طور عملی معماری را فرا می گرفت.
پس از مرگ پدر، به دعوت استاد «جعفرخان کاشانی» که مشغول ساختن عمارت سنگی تپه علیخان در سعدآباد بود به آنجا رفت و مشغول به کار نقاشی در یکی از اتاق های این عمارت شد. نخستین کار مستقل استاد را می توان سر در بانک شاهی (بانک تجارت فعلی) واقع در میدان توپخانه تهران دانست.

استاد لرزاده در طول عمر هنری نزدیک به یک قرن خود، مساجد متعددی را طراحی و اجرا کرده (بنا به گفته شاگردانش ۸۴۲ مسجد) که در رأس آن مسجداعظم قم به دعوت مستقیم آیت الله بروجردی از وی است. همچنین بنابه مأموریتی که آیت الله بروجردی به وی محول کرد، مأمور تعمیر و پاره ای تغییرات در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا در کربلا شد که طی حکمی از طرف آیت الله شهرستانی تولیت وقت آن حرم مطهر در عراق به عنوان افتخارآمیز «معمار آستانه مقدسه حضرت اباعبدالله الحسین(ع)» نایل گردید.
استاد حسین لرزاده تعداد زیادی مسجد (تعداد آنها به طور دقیق مشخص نیست) را طرح و بعضا اجرا و یا نظارت کرده است. همچنین برخی از احکام، جوایز و نشانهای دریافتی توسط استاد لرزاده شامل مدال فردوسی به خاطر طراحی و ساخت ساختمان مقبره حکیم توس، مدال و نشان علمی به دلیل لیاقت حسین لرزاده(معمار)، دریافت درجه کارشناس آستانه مقدس حسینی(کربلا) به خاطر تعمیر آستانه مقدسه اباعبدالله الحسین مخصوصا تجدید بنای ایوان بزرگ و...
همچنین استاد صاحب تألیفاتی نیز هستند، از جمله: «احیای هنرهای از یاد رفته» در دو جلد که شامل آموزش اصول اربعه معماری سنتی با روشی بسیار سهل و ممتنع است، «نغمه لرزاده» شامل اشعار، «خاطرات»، «صدامیه» مجموعه اشعار استاد در زمان جنگ و انقلاب تعدادی تابلو و لوح از گره های بنایی بدیع و یگانه و همینطور مقرنس و رسمی و سرقلم های گوناگون طراحی و رنگ آمیزی کرده است که به صورت تابلو، زینت بخش اتاق و منزل اوست.استاد لر زاده استاد مسلم معماری سنتی اسلامی _ ایرانی پس از ۹۸ سال زندگی پرتلاش صبح روز سه شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفت.

مروری مختصر بر شیوه های کار استاد:

به گفته شاگردان استادلرزاده، چنانچه کارهای معماری وی را در یک منظر کلی بررسی کنیم، بزرگترین ویژگی شان سهل و ممتنع بودن آنهاست. هیچیک از آثار استاد؛ شگفتی آفرین نیست و هیچ انگشتی از مشاهده آثار ایشان به دندان گزیده نمی شود، بلکه به آرامی آنچنان با جان آدمی عجین است و به دل می نشیند که اصلا دیده نمی شود؛ اما با مخاطبان، بده بستان دارد. در واقع این بزرگترین و معمول ترین شیوه کار اوست که آثارش با انسان صمیمی است و نگاهی از بالا، تحقیرآمیز و از سر لطف به آدمی نمی کند؛ آنگونه که این روزها و در این ایام به غایت شیوع یافته است. آثار استاد لرزاده با مخاطب خودمانی است، بی آن که در این رهگذر باجی به مخاطب دهد و عوام فریبی کند.

این ویژگی، تنها با ارتباط با کلیت آثارش و توجه و تحلیل رخ می نمایاند وگرنه، آنقدر صمیمیت در آنها وجود دارد که اصلا دیده نشود. استاد تقریبا بر همه عوامل معماری ایران مسلط است. در مقاله اعجاز و ایجاز رنگ در معماری مسجد ایرانی که توسط مهناز رئیس زاده شاگردش به دومین کنگره مساجد در کاشان ارائه شد، مقایسه و تحلیلی بر دو کار استاد می باشد: نخست، مسجد گیتی (سجاد) واقع در خیابان جمهوری نبش فخررازی و شبستان مسجد سپهسالار واقع در میدان بهارستان انجام گرفته که با دقت بر روی کارهای وی، راه گشاست. استاد در مسجد گیتی از رنگ بر روی نقوش گره استفاده ای به کمال کرده و آن قدر به ظرایف و دقایق نقوش و رنگ آمیزی آن و نیز نورپردازی و ارتباط آنها در حجم و جهت دادن نقوش به سمت قبله پرداخته است که شاید بتوان ادعا کرد کار را در این مسجد کوچک به کمال رسانده و از عناصر کلیشه ای در این باب همچون مناره و گلدسته و حتی گنبد پرهیز کرده است. در حالی که این پرهیز هیچگاه به چشم نمی آید و چنین ویژگی ای در استاد منحصر بفرد است.
حال آن که در شبستان سپهسالار که با فاصله چند ساله نسبت به مسجد سجاد ساخته شده، اصولا مقوله رنگ نقشی ندارد . استاد این بار سایه روشن و ترام را با همان ویژگی ها و در خدمت حجم و پرسپکتیو و نیز در جهت قبله سامان می دهد.

کاسه سازی یا «شمسه زیاد» در آثار لرزاده

کاسه سازی یا شمسه زیاد قبل از استاد لرزاده بسیار کار شده و به هیچ وجه ابداع او نیست، کمااینکه هفت کاسه ورودی شرقی مجموعه سپهسالار کار مرحوم استاد جعفرخان کاشانی هنوز از نفایس هنر معماری است اما این هنر به وسیله استاد لرزاده به اوج رسید، تا آنجا که می توان کاسه سازی یا شمسه زیاد را امضای استاد لرزاده بر آثارشان دانست. در مساجد امام حسین(ع)، انبار گندم، مساجد تخریب شده سنگی، سلمان، عمار، فخریه، سجاد و سپهسالار همه جا، این یادگار ارزنده استاد، هنوز پابرجا هستند. حتی استاد برروی پخی باریکی که در پیش ورودی گنبدخانه سپهسالار است، یک نه کاسه مادر و بچه ظریف طراحی و اجرا کرده تا این هنر را به کمال رسانده باشد.

آثار یادبودی لرزاده

ویژگی دیگر در کار استاد لُرزاده، اگر بی سابقه نباشد، کم سابقه است. به عنوان مثال سردر دارالفنون که طرح و عمل وی است، آن چنان با ساختمان اصلی پیوند زده شده که اصلا تصور دارالفنون بدون این سردر، بعید می نماید. یا سر در بانک شاهی میدان توپخانه که یک چهار کاسه را در درون خود جای داده و به عنوان ورودی حتی در مقایسه با آنچه که امروزه در چنین مواقعی به کار می برند، نقشی بی بدیل و در عین حال غیرمتظاهرانه و ناگسستنی با خود بنای اصلی دارد.
از بزرگترین و شاخص ترین بنای یادبودی که استاد هم در طراحی و هم در ساخت آن نقش نخست را ایفا کرده، می توان به مقبره فردوسی اشاره کرد. این مقبره نخست توسط مرحوم آندره گدار پایه ریزی شده و تا پله دوم نیز اجرا گردیده بود؛ اما طرحی که برایش در نظر گرفته شده بود، هرمی چون اهرام مصر بوده است. این طرح مورد قبول ذکاءالملک فروغی رئیس انجمن آثار ملی، قرار نمی گیرد و قرار می شود که معماری ایرانی با طرحی باستانی آن را تکمیل کند. به این ترتیب طرح آندره گدار به کشورش بازگردانده می شود. استاد لرزاده مأمور طراحی و ساخت مقبره حکیم فردوسی می شود و طی دو سال طرح را اجرا و به اتمام می رساند. از آنجا که فردوسی شاعری شیعه مذهب است، استاد در سردابه مقبره یک چهار کاسه به نشانه ارکان اربعه شیعه برروی سنگ بنا می کند و سپس از طریق سوسن ها، کناری به حجرات دیگر زیربنای یادبود مرتبط می سازد.

استادان و همکاران لرزاده

از جمله استاد کارانی که از نظر اجرایی با استاد همکاری داشته اند، می توان به مرحوم حاج محمد معمار کاشانی و حاج محمد شعر باف، حاج حسن خواتین شیرازی و حاج حسین شکل آبادی اشاره کرد. در مسجد سپهسالار هنرمندان دیگری نیز بوده اند که نام آنها در لوحه جنب محراب گچ بری شده، آمده است. به عنوان مثال، کاشیکاری سر در جلوخان، کار اسدالله عموحسین و معرق کار حسین برهانی است. قسمت زنانه مسجدلرزاده و سردر، با کمک حاج حسن انگشت باف به انجام رسیده است.
در مقبره فردوسی نیز با هنرمندانی چون مرحوم عمادالکتاب، عباس و غلامعلی دهشیری و حسین حجار باشی همکاری داشته است. از همکاران استاد لرزاده در گنبد کاخ مرمر می توان از احمدخاک نگار مقدم و طاهرزاده بهزاد نام برد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۶
مصطفی ستاری