لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی


سرتیپ خلبان احمد کشوری

غلامحسین کشوری پدر شهید احمد کشوری جوانی بروجردی بود که به استخدام ژاندارمری درآمده بود و با دختری به نام فاطمه سیلاخوری ازدواج کرده بود. وی به دلیل مأموریتهای متعددی که به او محول می شد هر چند وقت یکبار به جای دیگری منتقل می شد. نهایتاً در کیاکلا واقع در 30 کیلومتری ساری مستقر می شود.در تیرماه ۱۳۳۲، اولین فرزندشان به دنیا می آید. خداوند به آنها پسری عطا می کند. نام وی را احمد گذاردند. احمد دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان « قناد» بابل گذراند.

پدرش فردی شجاع و ظلم ستیز بود، از شجاعت پدر همین بس که علیرغم تصدی پست فرماندهی ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال، به مبارزه با سردمداران زر و زور پرداخت و در نهایت مجبور به استعفا شد و برای امرار معاش به کشاورزی همت گماشت. از ایمان و قدرت روحی مادرش نیز همین بس که هنگام دفن شهید کشوری، در حالی که عکس او را می بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: «احسنت پسرم»، «احسنت»

در دوران تحصیل، شاگردی ممتاز و دارای استعداد فوق العاده بود. به رشته های ورزشی و هنری علاقه مند بود و در بیشتر مسابقه های رشته های هنری نیز شرکت می کرد. یک بار در رشته ی «طراحی» در ایران مقام اول را به دست آورد. در رشته  کشتی نیز درخششی فراوان داشت. در همان دوران نوجوانی به خاطر ایمان سرشار به اسلام از فعالیت های مذهبی غافل نبود.

صدایی پرسوز و حالی پرشور داشت و با صدای خوش خود حال و هوای خاصی به مجالس مذهبی می بخشید. دلباخته  امام حسین علیه السلام بود. در ایام محرم، عاشقانه و بی ریا عزاداری و مرثیه خوانی می کرد. در جستجوی حقیقت و فرهنگ عاشورا و آشنایی با انگیزه  قیام امام حسین علیه السلام و شناساندن علل و انگیزه های نهضت کربلا، تلاش و جدیت فراوانی از خود نشان می داد. معتقد بود که نباید انسان، مسلمان شناسنامه ای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام بود.

شهید کشوری علاوه بر مطالعه  کتاب های درسی، به مطالعه  کتاب های مذهبی و سیاسی علاقه ی فراوانی داشت و درباره  وضعیت سیاسی جهان مطالعه می کرد.

 سال آخر دبیرستان، با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیت های سیاسی زد و با کشیدن طرح ها و نقاشی های سیاسی، ماهیت رژیم را افشا می کرد. پس از اخذ دیپلم، آماده  ورود به دانشگاه شد که به علت فقر مالی و هزینه ی سنگین دانشگاه، از ورود بدان بازماند.

در سال ۱۳۵۱، وارد ارتش (هوانیروز) شد. در طول دوره  آموزش، با استادان خارجی به گونه ای رفتار می کرد که آنها را تحت تأثیر خود قرار می داد.

به خاطر هوش سرشار و استعداد فوق العاده ای که داشت، توانست دوره های آموزش خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند.چندی بعد او را به پایگاه کرمانشاه منتقل شد. او با درجۀ ستوان دومی و به خاطر درستکاری مسئول خرید پست مهندسی شد.

عبادت و راز و نیاز او دیدنی و تماشایی بود، شب ها با صوت زیبا و دلنشین خود قرآن تلاوت می کرد و رابطه  خود را با خدای خویش مستحکم تر می نمود. ساده زیستی و پرهیز از تجملات، تواضع رأفت و مهربانی از جمله صفات بارز او بود. در عین حال دشمن سرسخت بی عدالتی و در مقابل ظلم، سرسختانه می ایستاد. به روحانیت علاقه ی زیادی داشت و همواره افسوس می خورد که چرا در کسوت روحانیت نیست. بارها گفته بود که «ای کاش در لباس روحانیت بودم، در آن صورت بهتر می توانستم حرف هایم را بزنم.» علیرغم این که نگهداری و مطالعه کتاب های مذهبی، سیاسی و روشنگر در ارتش آن دوران ممنوع بود، احمد این گونه کتاب ها را مخفیانه نگهداری و در فرصت مقتضی مطالعه می کرد و به همین دلیل چندین بار مورد بازجویی و تهدید قرار گرفت.

برای ترویج روحیه انفاق در بین همکارانش، سعی بسیار می کرد. در اوایل اشتغال به کار در کرمانشاه، پس از شناسایی فقرا و نیازمندان شهر، همراه با تعدادی از همکاران و با کمک افراد خیّر و نیکوکار هوانیروز، مخفیانه صندوق اعانه ای جهت کمک و مساعدت به آنها تشکیل داد.

کشوری، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، به عنوان مجاهد فی سبیل الله برای اعتلای اسلام عزیز و تحقق حکومت الهی، پیوسته تلاش کرد و همگام و همراه با حرکت های توفنده ی ملت، در همه صحنه های انقلاب حضور داشت و بسیاری از شب ها را با چاپ اعلامیه های امام خمینی (قدس سره) به صبح رسانید. شهید در راه دفاع از آرمان های امام عزیز (قدس سره)، چندین بار کتک خورده بود. اما با افتخار از آن یاد می کرد و می گفت:

این باطومی که من خوردم، چون برای خدا بود، شیرین بود. من خوشحالم از این که می توانم قدمی در راه انقلاب بردارم و این توفیق و سعادتی است از سوی پروردگار.

در دوران نسخت وزیری بختیار با چند تن از دوستانش طرح کودتایی را تنظیم کرد و آن را نزد آیت الله پسندیده، برادر امام (قدس سره) برد. قرار شد طرح به استحضار امام (قدس سره) برسد و در صورت موافقت ایشان اجرا شود. اما خوشبختانه باهوشیاری امام (قدس سره) و فداکاری امت انقلابی کشورمان، انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید و نیازی به اجرای طرح مذکور نگردید.

وقتی غایله ی کردستان به راه افتاد، شهید کشوری همچون کسی که عزیزی را از دست بدهد و یا برادری در بند داشته باشد، به خود می پیچید.

شهید تیمسار «فلاحی» می گفت:

من شبی برای مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت من آماده ام و دیدم خلبان کشوری است. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک بار که خودش به شدت زخمی و به هلیکوپترش نیز آسیب شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.

شهید شیرودی درباره ی او می گوید:«احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود:

«وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم.»

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آنگونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند.

شهید تیمسار «فلاحی» می گوید:«احمد فرشته ای بود در قالب انسان.»

کشوری کار و فعالیت را عبادت می دانست. تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره ی میزان علاقه به فرزندانش می گفت:

«آنها را به اندازه ای دوست می دارم که جای خدا را نگیرند.» کشوری همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار،می کوشید، چنان که مسؤولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می دانستند. او می گفت:

« تا آخرین قطره ی خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.» به امام (قدس سره) عشق می ورزید. وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می گریست، گفت«خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا.»

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین تر بود.

سرانجام روز ۱۵آذر ۱۳۵۹، در حالی که از یک مأموریت بسیار مشکل، اما پیروز باز می گشت، در ایلام (منطقه ی میمک –تنگ بینا) مورد حمله ی مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که هلیکوپترش در اثر اصابت راکت های دو فروند میگ عراقی به شدت می سوخت، آن را تا مواضع خودی هدایت کرد و آن گاه در خاک وطن سقوط کرد و به آرزوی دیرینه اش رسید و شربت شهادت را مردانه سرکشید. پیکر پاک او را به تهران انتقال دادند و در مزار شهیدان (بهشت زهرا)، میعادگاه عاشقان الله، به خاک سپردند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۰
مصطفی ستاری

استاد عبدالله فاطمی که  در شعر الفت  تخلص  می کرده  است

در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در شهر زیبای بروجرد دیده بجهان

گشود . ایشان در زادگاهش بروجرد رشد و نما یافت و  تحصیلات

ابتدایی  و  متوسطه را  در  همین شهر  به پایان رسانید . سپس

راهی  تهران شد  تا  در  آنجا  ادامهء  تحصیل  کند  ولی به عللی

نتوانست  ادامهء تحصیل کند و در وزارت پست  و تلگراف  شروع

بکار نمود .  وی  چون  علاقه  زیادی  به  سرودن شعر داشت در

دوران  جوانی  شعر  و  شاعری   را  آغاز  کرد  و  در  غزلسرایی

استادی ماهر  شد  و   زیبایی   غزل هایش   از  لطف  و  گیرایی

خاصی برخوردار می باشد . وی را می توان  از غزلسرایان خوب

و توانای ایران بحساب آورد . از  ایشان  چندین اثر  زیبا و جاودانه

بجا مانده است .  استاد الفت  بروجردی در  سال ۱۳۷۰ چشم از

جهان هستی فرو بست.

تصنیف در آرزوی تو با صدای زیبای استاد بنان و آهنگ دلپذیری

از زرین پنجه و شعر زیبایی از  عبدالله  الفت  بروجردی  که هر

انسانی را به آرزوهایش  می برد  . استاد  الفت  بروجردی  از

اواخر دهه ۳۰ در کنار  بزرگانی  همچون  استاد  رهی معیری ،

استاد نواب صفا  ،  استاد  معینی  کرمانشاهی  و استاد تورج

نگهبان  به  سرودن  شعر  و  ترانه  پرداخت  و  با  آهنگ سازان

بنامی  چون  استادان   علی  تجویدی  ، همایون  خرم  ،  مجید

وفادار و عباس شاپوری آثار بزرگ و ماندگاری را خلق کردند .

دیوان   غزلیات   او   با  عنوان  افق الفت   منتشر شده است .

همچنین از دیگر آثار او می‌توان به درّ مکنون: مثنوی   در شرح

حال زندگی عرفای بزرگ ایران، خورشید  و   ماه  و  پریشان و

پدرام را اشاره کرد که هنوز منتشر نشده است.

 

ترانه‌های بنان (افسون سخن)

ترانه‌سرا: ایرج تیمورتاش، سعدی، عبدالله الفت

*     *     *

از اوست :

جز اهل دلی چند چو (پژمان) و (امیری)

   گهر   شعر   خریدار   ندارد (الفت)

    

*   *   *   *   *   *   *

 

گریان چو شمع در شب هجران نشسته ام

چون آسمان ، ستاره به دامان نشسته ام

چون زلف بی قرار تو از بازی نسیم

هر شب میان جمع پریشان نشسته ام

تا از نگاه گرم تو روشن شود دلم

عمریست همچو آینه  ، حیران نشسته ام

تا چون حباب  ، بی تو شود خانه ام خراب

در موج خیز سینه ی طوفان نشسته ام

فارغ ز باغبانم  و آسوده از بهار

چون لاله یی به کنج بیابان نشسته ام

از شوق پای بوس تو عمریست بی قرار

مانند اشک در بن مژگان نشسته ام

*     *     *     *     *     *     *

اشک چشمم اثری در دل جانانه نکرد

آخر این سیل رهی باز در آن خانه نکرد

آنچنان کرد بجان آتش سودای غمت

کاتش شمع ببال و پر پروانه نکرد

منم آن شمع که در آتش غم سوخت ولی

شکوه از سوز دل خویش به بیگانه نکرد

الفت از نالهء ما سنگ بفریاد آمد

بخت بد بین اثری در دل جانانه نکرد

   

*   *   *   *   *   *   *

 

ما  را  جدایی  افکند در راه بینوایی

فریاد  از  جدایی  ،   فریاد  از  جدایی

شد آنچه حاصل ما ،  از روزگار این بود

یک  روز  کامرانی   ،  یک  عمر  بینوایی

 

*   *   *   *   *   *   *

 

بی تو گر دستم به دامان گریبان می رسید

همچو گل چاک گریبان تا به دامان می رسید

زندگی ز آغاز چون جز نامرادی ها نبود

کاش ز آغاز،عمر ما به پایان می رسید

در پریشانی دلم را خاطری مجموع بود

گر شبی دستم بر آن زلف پریشان می رسید

من که نتوانم گشودن لب ز غیرت پیش غیر

کاش فریاد دلم بر گوش جانان می رسید

راز دل پنهان نمی ماند از تو در روز وداع

گر نگاه سرد و خاموشم به مژگان می رسید

 

استادالفت بروجردی بر روی سنگ قبر پدرش در قبرستان

جهان آباد بروجرد چند بیت شعر گفته است :

 

رفتی  تو و یک  سلسله دل با تو روانست

رفتی  تو و چشمم ز غمت   اشگ  فشانست

ای فاطمی  ایمرد  خردمند ز  جا خیز

زیرا که مرا دیده براهت نگرانست

 

 

تعدادی از ترانه های ایشان در زیر آمده است

شاعر

آهنگساز

خواننده

نام ترانه

عبدالله الفت

ناصر زر آبادی

الهه

دونه دونه-ریزه ریزه

عبدالله الفت

حسین صمدی

فیروزه

حاشا

عبدالله الفت

سلیمان اکبری

گیتی

ریزه ریزه

عبدالله الفت

سلیمان اکبری

گوگوش

فلفل نبین چه ریزه

عبدالله الفت

حبیب الله بدیعی

شمس

شمع وفا

عبدالله الفت

جواد بدیع زاده

پوران

جهان نو

عبدالله الفت

حبیب الله بدیعی

پوران

هستی

عبدالله الفت

ناروند

پوران

صدای در

عبدالله الفت

عباس شاپوری

پوران

زهرا

عبدالله الفت

حبیب الله بدیعی

پوران

همه برای تو

عبدالله الفت

کریم فکور

ویگن- پوران

نامه رسان

عبدالله الفت

ناروند

پوران

صفای ده

عبدالله الفت

عباس شاپوری

پوران

شبهای انتظار

عبدالله الفت

پرویز یاحق



 

 

دارد دل من صــــد غم و غمخــــوار نـــــدارد

این کـــودک بیمار پــــر ستـــــــار نــــــــدارد

در شهـــر شما جـــز دل آواره مـــــــا نیــست

آنکس کـــــه غمـــی دارد و غمخــــوار نـدارد

آن به کـــه ز کنــج قفــس آزاد نگــــــــــــردد

مــــر غــی کــه سر صحبت گلـــــزار نــــدارد

مــا ئیم و تنـــی سوده کــــه آسودگیش نیـست

مـــا ئیم و دلی خسته کــــه دلـــــدار نـــــدارد

نا لیـــد ن مـــرغان چمن خـــــــوش بــود اما

ذوق سخن مـــــر غ گــــــرفتـــــار نــــــــدارد

غم آمـــد و ننشسته ز دل رفت چـــــو دانست

کاین خـــــانه ویران در و دیــــــــوار نـــدارد

ای پیـــرهن آهسته بـــزن بوسه بر اعضاش

کــــان خـــرمن گــل طــا قت آزار نـــــــدارد

جائــی که خـــزف را نشناسنـــــــد ز گوهـــر

البتــــه سخــن گــــــر مــی بـــازار نـــــدارد

جـــز دلی چنـــد چــــو پـــژمان و امیــــــری

الفت گهـــــــــر شعـــر خـــــــریدار نـــــدارد

آثار  :

افق الفت ( مجموعهء غزلیات )

مثنوی در مکنون (شرح حال ۱۳ تن از عرفا )

دو مثنوی خورشید و ماه

پریشان و پدرام

 

منابع :

سخنوران نامی و معاصر ایران  ،جلد اول ،صفحه ۳۳۱ و ۳۳۲

سخنوران بروجرد  ، صفحه ۴۱

دورنمایی از شهرستان بروجرد  ،صفحه ۴۶۹

فرهنگ سخنوران ،  جلد اول  ، صفحه ۸۲

برفعی  ،  صفحه ۲۱

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
مصطفی ستاری

ملا اسماعیل فارس

 از شاعران قرن سیزدهم  هجری قمری  در  شهر  زیبای  بروجرد  دیده به جهان گشود . وی متخلص

به فارس  می کرده و به لقب  سیف الشعراء ملقب بوده  است .   محمد  حسن  خان  اعتماد السلطنه  در  کتاب  الماثر و الاثار  که در   سال  ۱۳۰۶   قمری   تالیف   کرده  ، می نویسد   که  فارس شاعری   ماهر  دارد  و  در  این   زمان  در  تهران   می زیسته   است  .

در  جایی دیگر  محمد تقی  دانش پژوه از دیوان سیف الشعراء  حاج ملا  اسماعیل ۱۲۹۰ که  در فهرست  کتابخانه مرکزی   دانشگاه  تهران است یاد  می کند.

   ناصر الدین  شاه در  سفرش  به  فرنگ که با  همراهی  ملا اسماعیل بوده  ( قصیده ای  درباره ی  این  سفر  هم  سروده) ،  از  تئاتری که  در   لندن   دیده  یاد   کرده  و   گفته است :   من  این   نیرنگ بازی در   تئاترخانه   خود دیدم  . او   از  معاصران   خود از  وفایی شوشتری   و   تاج الشعراء  شهاب   ترشیزی   و   جیحون  یزدی یاد  کرده  است  .

شعرهای  او  در  ستایش   مذهب   شیعی   و  در باری  است  و وصف  آب  و  هوای  بروجرد  و  مواضیع  دیگر است .

دیوان  فارس  به  خط   نستعلیق   پانزده  سطری  در  کتابخانه ی آستان  قدس  رضوی  مشهد  موجود  می باشد .

ملا اسماعیل در  آغاز  سده ی  چهاردهم  هجری  قمری  زنده بوده و  کتاب  منتخب الزیاره  را  در  سال  ۱۳۰۶  به  چاب   رساند .

همچنین  عبرت  نائینی و محمد  علی  مصاحبی  متوفی   به  سال۱۳۲۱  شمسی   در   کتاب   مدینه الادب  که  در    مورد  شاعران قرن  ۱۴  یعنی  از   آغاز  سال  ۱۳۰۰  قمری   می باشد  از  فارس بروجردی  یاد  کرده  و  او  را  به  دانش   و  بینش   و   سخنوری  و فصاحت  توصیف  نموده  است  .

فارس  بروجردی  شغلش  تجارت  و  بازرګانی  بوده  و  در  فن شعر و  ادب  حظی عظیم  و   بهره ای   وافر   داشته  و  با   بسیاری  از شاعران   معاصرش  در   ارتباط   مکاتبه ایی   بوده   و  معاصرین  او را  در آثار  نظمی  و   نثری   خود   ستوده اند.

استاد ملا اسماعیل فارس بروجردی  در سال ۱۳۱۱  قمری  در شهر بروجرد درگذشت و در گورستان کوی صوفیان آرمیده است . در ضمن آب انبار قدیمی حاج ملا اسماعیل در  بروجرد  یادگار این  شاعر  بزرگمی باشد .

فارس بروجردی  در   انواع   شعر  از   قصاید  ،  غزلیات  ، رباعیات،  هجو   و   هزل  ،  مدایح   و   مراثی   استاد  و  ماهر  بوده  است   .

آثار ملا اسماعیل فارس  بروجردی :

  دیوان  فارس  بروجردی ( کتابخانه ی مسجد سپهسالار تهران )

-   منتخب  الزیاره

قصیده های فارس  بروجردی

اشعاری  از  این  استاد  بزرګ:

ویحک  ای  شهر  بروجرد  به  امصار  ببال

که  بګسترد  همای  شرفت  از  سر  بال

هزار  شاعر  مداح  حضرت  تو  چو  فارس

هزار  واصف و صاف صفوت تو چو  حسان

و   :

رسید  موکب  مسعود  فخر  دوده ی عدنان

بسوی    شهر    بروجرد   از    دیار    خراسان

چو  پا  به  خاک  بروجرد  سود ، سود ز  رفعت

کلاه  ګوشه ی  این  خاکدان  به  ګوشه ی  ایوان

و :

نکته دان  شاعر  سحارم  و   فارس  به  عجم

سر فراز  از  همه  علمی  چو  سرافیلم  من

مسکنم  شهر  بروجرد ، چه  شهری که ز لطف

ګفته   فردوس   برین   کز   تو  ز   تخجیلم   من

پیشه ام   شغل   تجارت  ،  هنرم  ګفتن   شعر

در    دبستان    ادب    معنی    ترسیلم    من

 و :

بر  قفل  مرادات  من ای کلک کلیدی

یا  تیره شب  بخت  مرا  صبح  ، سپیدی

نام من و شعرم ،  ز تو مشهور جهان شد

تو   کشور   اقبال   مرا   ،   پیک   و   بریدی

و :

سپاه   برف   در   کانون   مسخر   کرد   دنیا   را

چنان  ،  کاندرمه نسیان ریاحین  ،  کوه و صحرا را

رسیده  برف  بر جائی  ،  که  از  اوجش  به  آسانی

توان   یازید   دست  و    بر گرفت   ،   اکلیل    جوزا  را

شگفتی  نیست  گر  دهری  ،   قیامت  را   شود  منکر

که حشر از زیر این برف گران  ،  سخت است موتا را

شد آتش قبله  مردم  ،  مگر   کرد  است  بهمن  مه

یکی    از   داعیان   ملت   زرتشت   ،   سرما  را

منابع  :

تذکره استاد حسین حزین بروجردی  ، صفحهء ۳۳۶

سخنوران بروجرد ،  صفحهء ۳۰۴

فرهنگ سخنوران  ، جلد دوم  ،صفحهء ۶۸۰

الماثر و الاثار  ، اعتماد ( الما) صفحهء ۲۹۶ ، جلد اول

فهرست کتابخانهء مرکزی دانشگاه تهران ، جلد ۱۴  ،صفحهء ۲۲۴

مدینه الادب صفحهء ۴۱۶

تاریخ بروجرد  ، جلد دوم صفحهء  ۲۴۹

الذریعه الی تصانیف الشیعه  ، جلد( ط)  ،صفحهء ۷۹۹

فهرست کتابخانهء آستان قدس رضوی  ، جلد ۶  ،  صفحهء

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۰۷
مصطفی ستاری


میرزا محمودخان

 فرزند میرزاعلی‌نقی حکیم‌باشی درسال ۱۲۳۵ خورشیدی در شهر بروجرد به دنیا آمد.   او عموی ابراهیم حکیمی می‌باشد.

محمود خان بروجردی در سال ۱۲۵۴ ه‍. خ. وارد مدرسهٔ دولتی دارالسلطنهٔ تبریز شد و مبانی ریاضی و طبیعی را آموخت و با گذراندن امتحانات مربوطه استعداد خود را نشان داد و در پی این موفقیت به دارالخلافه فرا خوانده شد. وی سپس، با حمایت دارالخلافهٔ تبریز در مدرسهٔ دارالفنون تهران، شش سال با جدیت و ممارست، علوم ریاضی و جغرافی و زبان فرانسه و طبیعیات و در پی آن طب و جراحی را فرا گرفت و به دارالخلافهٔ تبریز بازگشت.

محمود خان بروجردی طبابت را در مدرسهٔ دارالفنون تهران نزد دکتر تولوزان فرانسوی فراگرفت و دستیار دکتر محمد، فارغ‌التحصیل رشتهٔ طب از دانشگاه پاریس، بود. وی سپس، در سمتِ پزشک خصوصی، در زمان ولایتعهدی مظفرالدین شاه، به خدمت وی در آمد.

از یادداشت‌های روزانهٔ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه برمی‌آید که محمودخان بروجردی حکیم‌الملک مستقیم یا غیرمستقیم از ژان باتیست فوریه پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه، نیز آموخته‌هایی به دست آورده است.

پس از فوت میرزا ابوالحسن حکیم‌باشی، مظفرالدین میرزا، محمودخان بروجردی را در سال ۱۲۶۴ ه‍. خ. جزء اطبای خود قرار داد و در ۱۲۶۵ ه‍. خ. ملقب به مشیرالحکما کرد.

محمودخان بروجردی، لقب حکیم‌الملکی را در سال ۱۲۷۵ ه‍. خ؛ و بعد از جلوس مظفرالدین شاه قاجار، دریافت و به ریاست کل اطبای دربار (رئیس‌الاطباء) منصوب شد.

حکم او در ۱۲۷۵ ه‍. خ. این گونه صادر شد:

« از آنجایی که ما به حکیم‌الملک کمال مرحمت را داریم و او هم الحق خوب مواظبت در خدمت مرجوعه به خودش دارد، لهذا نشان تمثال خودمان را به او مرحمت فرمودیم. چون حکیم‌الملک علاوه بر این که لیلاً و نهاراً خدمتگذار و در معالجات مخصوص وجود مبارکه همهٔ اوقات مراتب حذاقت و کمال لیاقت خود را ظاهر ساخته و از وقتی هم که وزارت کل بنایی به عهدهٔ او محول شده در انتظام و تربیت امور آن مزید صداقت و کفایت خود را ظاهر ساخته لهذا، محض ابراز و علامت عنایت خاص ملوکانه او را به اعطای یک قطعه نشان تمثال خودمان که از امتیازات عمده است، سرافراز و مفتخر فرمودیم که به استظهار تمام مشغول خدمت شود.

تقریباً یک سال از سلطنت مظفرالدین شاه گذشته بود که میرزامحمودخان بروجردی با دریافت نشان شیر و خورشید جاه و مقامی در دربار یافت. سال بعد(۱۲۷۷ ه‍. خ)، با دست‌خط مظفرالدین شاه وزرای جدیدانتخاب و به محمودخان بروجردی نیز وزارت رسید.

افزایش تمایل شاه به حکیم‌الملک منجر به اعطای نشان و درجه و عنوان‌های متعددی به او شد، از جمله اعطای یک قبضه عصای مرصّع ممتاز از جواهرخانهٔ خاصّه و دست‌خط نَمط خسروانی در بذل و تفویض منصب وزیر مسکوکات و دارالضرب و وزیر دربار دولت به میرزا محمودخان بروجردی.

در اولین سفر مظفرالدین شاه به اروپا، در فروردین ۱۲۷۹ ه‍. خ. میرزا محمودخان بروجردی حکیم‌الملک، وزیر دربار و عده‌ای دیگر با او همراه بودند. در روز پنجشنبه ۱۲۷۹ ه‍. خ؛ که به مظفرالدین شاه در پاریس سوء قصد شد، میرزا محمودخان بروجردی حکیم‌الملک، به‌چابکی با انگشتان زورمندش چنان دست سوءقصدکننده را فشرد که سلاح از کف او رها شد و شاه از خطر نجات یافت.

در جلد سوم کتاب تاریخ مؤسسات تمدن جدید در ایران چنین نگاشته شده: «ششمین کارخانهٔ برق ایران کارخانه‌ای بود که میرزا محمودخان حکیم‌الملک در حدود سال ۱۳۲۳ هجری قمری از «شرکت عمومی الکتریک» (General Electric) خریده، به ایران آورد و پس از درگذشت او حاج حسین امین‌الضرب آن را خرید. این کارخانه در ۱۳۲۵ شروع به کار نمود و تا چهار هزار چراغ می‌توانست بدهد.

وی در سال ۱۲۷۹ ه‍. خ. به وزارت دربار یا به اصطلاح آن زمان، ریش‌سفید خلوت و وزیر حضور منصوب شد. وی از طرفداران انگلیس بود و به همین جهت با اتابک امین ­السلطان که از طرفداران روس بود، جدال داشت و حتی انگلیس ی­ها می­خواستند تا حکیم­ الملک به صدارت اعظم برسد؛ ولی امین­ السلطان وی را از وزارت دربار معزول نمود و حکومت گیلان را به وی واگذار کرد. پس از دو ماه که از حکومت وی گذشت، وی به طرز مشکوکی در سال ۱۲۸۲ ه‍. خ. در رشت درگذشت. دربارهٔ مرگش گفته شده است که امین­السلطان شخصی را مأمور نمود تا وی را مسموم سازند.

سمت ها والقاب او

عناوین و مناصب متعددی که میرزا محمودخان بروجردی طی دوران فعالیت‌های پزشکی و سیاسی خود کسب کرد عبارت اند از:

  • رئیس‌الاطباء
  • مشیرالحکما
  • وزیر ابنیه
  • وزیر دربار
  • وزیر مسکوکات و دارالضرب
  • ولایت گیلان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۷
مصطفی ستاری

  استاد لوریس  چکناواریان  آهنگساز بزرگ ایرانی در  سال   ۱۳۱۶  در شهر  زیبای  بروجرد  متولد   شد .

پدر و مادر او ارمنی بوده و به ایران پناهنده شده بودند .  چکناواریان  موسیقی  را در  هنرستان عالی موسیقی آغاز میکند و وقتی نزدیک به ۱۶ سال داشته اولین قطعه خود را که کنسرتویی برای ویولون و ارکستر زهی بوده تصنیف میکند. چکناواریان در آن زمان هنوز ویولون می نواخته است.

هرچند این کنسرتو  نه چندان پچیده و نه چندان مشکل است ولی با شنیدن این قطعه کمتر کسی باور میکند که نویسنده آن هنوز نوجوان است!  کنسرتو ویولون چکناوریان، کنسرتویی است مملو از گامهای ارمنی و تشابهات زیادی به آثار خاچاطوریان آهنگساز نامدار ارمنستان دارد.

آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی است. او بیش از ۷۵ اثر شامل سمفونی، اپرا، موسیقی مجلسی، کنسرتو برای پیانو، ویلن، گیتار، ویولن سل و پیپا  ،  موسیقی باله، آثاری برای گروه کر، یک رکوئیم، و یک اوراتوریو و بیش از ۴۵ موسیقی فیلم ساخته‌است.

چکناواریان از سال ۱۹۸۹ (میلادی) تا ۲۰۰۰ رهبری ارکستر فیلارمونیک ارمنستان را برعهده داشت و بیشتر در ارمنستان به سر می‌برد. به مدت ۳ سال (۹۳-۱۹۹۱) نیز برای اجراهای خیریه با این ارکستر در وین بود.


مدتی بعد چکناواریان باله فانتاستیک را خلق میکند که استعداد عجیب خود را بار دیگر به نمایش میگذارد؛ چکناوریان مدتی بعد از آن کنسرتو پیانوی خود را تصنیف کرد (که خود از این کنسرتو به عنوان چهارمین اثرش نام می برد) که باز توانایی های خود را به عنوان یک آهنگساز ماهر نشان میدهد.

او در این سالها در آکادمی موسیقی شهر وین و در موتسارتیوم شهر سالزبورگ به تحصیل موسیقی می پرداخته، وی در سال ۱۹۶۱ با رتبه اول از آکادمی موسیقی وین در رشته آهنگسازی فارغ التحصیل میشود. در سالهای تحصیلش در اتریش غیر دو کنسرتوی نام برده باله فانتاستیک برای سه پیانو و سازهای ضربی و آثاری را برای پیانو خلق میکند و در همان سال به ایران می آید و در هنرستان عالی به تدریس می پردازد


او مدتی بعد به ریاست صداخانه ملی وزارت فرهنگ و هنر برگزیده میشود و همان سال کنسرتو پیانوی او به رهبری حشمت سنجری با تکنوازی وینفرید وان در هوفن به اجرا در می آید. همچنین باله فانتاستیک او برای پیانو به همراه دیگر آثار پیانویی او با انتشارات دوبلینگر اتریش به چاپ میرسد.

او در همین سالها به فکر خلق اپرایی بر روی اشعار شاهنامه با نام «رستم و سهراب» می افتد که او را به تحقیق روی موسیقی ایرانی و مخصوصا دستگاه چهارگاه وا می دارد؛ او در این مدت فرصت را غنیمت شمرده و از نظرات حسین تهرانی هم در مورد این موسیقی و ریتم های آن بهره مند میشد (هر چند، مثل اینکه این نظرات چندان در خلق اثر به کار نمی آید!)

چکناواریان در سال ۱۹۶۳ به اتریش باز میگردد و با همکاری کارل ارف مشغول نوشتن متدی برای موسیقی کودکان میشود و به گفته خودش قرار است در فرهنگستانی که به نام خودش تاسیس کرده، این متد به کار آید. او طی ۲ سال ۱۵۰ قطعه برای پیانو از مبتدی تا عالی با روش کال ارف تصنیف میکند که قسمتی از آن به انتشار هم رسیده است. ارف او را تشویق به ادامه تصنیف «رستم و سهراب» میکند ولی سالها بعد این اپرا به پایان میرسد.

از سال 1970تا 1966 چکناواریان  استاد کالج کنکوردیا، استاد و رئیس گروه اپرا و سازهای ارکستری دانشگاه مینه سوتا بوده است. او در دانشگاه موسیقی میشیگان به تحصیل رهبری ارکستر هم میپردازد و در این رشته فارغ التحصیل میشود که در آینده قسمت اصلی فعالیت های او را این رشته در بر میگرد.

لوریس چکناواریان به عنوان یکی از چهره های با استعداد موسیقی کلاسیک هم مورد توجه و حمایت دولت ایران و هم ارمنستان بود. حمایت هایی که باعث شد او با رهبری اش را با همکاری با بهترین ارکسترهای جهان تقویت کند.

سال ۱۹۷۰ وقتی چکناواریان به ایران می آید دیگر او یک موسیقیدان کار کشته و ماهر بین المللی است. طی ۱۵ سال فعالیت در ایران و جهان از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ او به رهبری ارکستر اپرای تهران می پردازد که اپرای «پردیس و پریسا» برای کودکان هم در همین دوره تصنیف و اجرا میشود. همزمان با این اپرا آهنگسازان دیگری هم به تصنیف اپرا می پردازند که اپرای «خسرو و شیرین» اثر حسین دهلوی یکی از همین آثار بوده که مورد توجه اهل موسیقی قرار میگیرد


یکی از بزرگترین افتخارات چکناواریان در این سالها، انتخاب او به عنوان رهبر ویژه کمپانی RCA در انگلستان است (رهبری این ارکستر را بزرگانی مثل توسکانینی و برنشتاین به عهده داشته اند) که باعث ضبط آثار زیادی توسط او میشود که بعضی روی صفحه گرامافون به انتشار میرسد و در سالهای اخیر هم چند اثر آن بصورت CD به انتشار رسیده که تنها آثاری است از کمپانی معظم RCA که نام یک ایرانی بر روی آن حک شده است. در میان این آثار RCA چکنواریان، بعضی از دید منتقدان به عنوان آثار تاریخی(historic) یاد شده است.

 

 

این اپرای عروسکی بر اساس اثر موسیقایی ی لوریس چکناواریان که ساخت آن ۲۵ سال به درازا کشیده، برای اجرا آماده شده است. این اثر موسیقی در تالار وحدت به رهبری لوریس چکناواریان اجرا شده است.
اپرای عروسکی از قرن هفدهم در اتریش مرسوم بوده است و موسیقیدانان بزرگی چون موتزارت برای این شیوه اجرای نمایشی آثاری را نوشته اند.
اگرچه در تاریخ نمایش ایران بازیهای نمایشی و رقص های آئینی وجود دارند ولی به رغم ِ وجود داستانهای فراوان مانند داستانهای شاهنامه و داستانهای عاشقانه نظامی گنجوی وغیره... که از وجوه دراماتیک برخوردارند، تئاتر صحنه ای مانند آنچه در یونان وجود داشت ، دیده نمی شود.
ولی در عوض در نمایش عروسکی، ایران از کشورهای صاحب نام دراین عرصه است، که خیمه شب بازی، پهلوان کچل یا ( پنش ، پنج) و سایه بازی از آن جمله است.
"
اپرای رستم و سهراب" عروسکی به شیوه نخی اجرا می شود ، به همین دلیل حرکت عروسکها با توجه با دقتی که در ساخت آنها به کار رفته است ، بسیار به نوع طبیعی شان نزدیک اند. این عروسکها طی دوسال در اتریش طراحی و ساخته شده اند.
عروسکهای نخی یا ماریونت دارای سابقه در هند، چین، ایران، ایتالیا و فرانسه هستند. این شیوه عروسکی نسبت به سایر شیوه ها به خاطر تعداد نخها و مفاصل حرکتی محدود از دامنه حرکتی کمتری برخوردارند؛ ولی به خاطر شبیه سازی کامل به آناتومی انسان و حیوان حرکات آن طبیعی تر به نظر می آید.
داستان اپرا با فردوسی شروع می شود که مشغول خلق داستان رستم و سهراب است و در شروع نمایش دو فرشته سهراب را به صحنه می آورند که نشان پاک بودن اوست.
در بخش هایی حرکات ِ رقص گونه ی عروسکها هماهنگ با آواز اُپرا، به قدری طبیعی است که انگار انسانهای واقعی آن را اجرا می کنند. یکی ازابتکارات این اُپرا استفاده از سایه بازی برای نبردهای رستم و سهراب است. ولی با وجود این شیوه های متفاوت اجرایی، نمایش هنوز به نسبت زمان موسیقی نیازمند طرّاحی ی ِ شیوه های متفاوت اجرایی بیشتری است. ظرفیّت نمایش برای یک ساعت کار، بسیار تازه است ولی بعد از آن دچار تکرار می شود.

 کار بسیار زیبا با دکلمه زیبای ژاله صادقیان روایت نظامی گنجوی از خسرو و شیرین را با آهنگسازی چکناواریان  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۲
مصطفی ستاری

فریبا متخصص

در ۱ مرداد ماه سال ۱۳۴۰ در بروجرد متولد شد. ۵ خواهر و برادر و یک پسر دارد ،کار هنری خود را از سال ۱۳۶۰ با تئاتر آغاز کرد او فعالیت خود را در تلویزیون و رادیو به ترتیب از سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۸ آغاز نمود و در سال ۱۳۷۰ به عرصه سینما راه یافت. وی در سال ۱۳۷۰ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته جامعه شناسی شد.
این بازیگر در گفتوگویی که با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، داشت، دربارهی حضور کمرنگش در تلویزیون، اظهار کرد: دلیل حضور کمرنگم در تلویزیون به خاطر سطح پایین کیفیت کارها و نبود متنهای خوب است؛ به همین خاطر بعد از سریال «ملکوت» که ماه رمضان سال ۸۹ از شبکه دو پخش شد، در تلویزیون حضور نداشتم و بیشتر وقتم را در رادیو گذاشتم. در حال حاضر هم در رادیو به شکل مستقر کار میکنم و در کل همکاریام با رادیو بیش از تلویزیون است ولی اگر در تلویزیون هم کار خوبی باشد حتما قبول میکنم.
وی گفت: در حال حاضر مشغول بازی در سریال آقای فتحی با عنوان «زمانه» هستم که فکر میکنم تصویربرداری و ضبط این مجموعه ۳۰ قسمتی طی یکی ـ دو ماه آینده به پایان برسد اما هیچ اطلاعی از پخش آن ندارم.
همچنین او با اشاره به داستان سریال «زمانه» و ایفای نقش در این مجموعه خاطرنشان کرد: «زمانه» یک سریال اجتماعی ـ خانوادگی است که فکر میکنم در ۳۰ قسمت برای پخش از آماده میشود. در این سریال خانوادگی نقش همسر حسام فروزآفر ـ یک کارخانهدار ـ را ایفا میکنم. در پی داستان طی یک ماجرایی برادر فروزآفر فوت میکند و بعدها سوء تعبیرهایی پیش میآید که فوت برادر وی کار چه کسی بوده است. در پی داستان مشکلاتی پدید میآید.
وی اضافه کرد: در سریال «زمانه» که ایفاگر نقش همسر فروزآفر هستم یک خانم خانهدار خیلی سادهام که بیشتر سرم به مسائل شخصی خودم همچون رفتن به باشگاه ورزشی، کم کردن وزن و گرم است در کل فکر میکنم نقشم در این مجموعه نسبت به سایر نقشهایم کمی متفاوتتر است.
متخصص در پایان گفتوگوی خود با ایسنا گفت: پیش از بازی در سریال «زمانه» آقای فتحی در یک سریال دیگر که کار آقای رنجبر بود، ایفای نقش داشتم که هنوز پخش نشده است. همچنین متن یک سریال تلویزیونی دیگر قرار است به دستم برسد که فعلا برای اطلاعرسانی زود است اما در کل از این پس حضورم در تلویزیون بیشتر میشود.
به گزارش ایسنا، فریبا متخصص از بازیگران تئاتر و تلویزیون است که تاکنون ایفای نقش در سریالهایی همچون «به کجا چنین شتابان»، «تولدی دیگر»، «ملکوت»، «سایه تنهایی»، «بوی غریب پاییز» و را در کارنامه کاریاش ثبت کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۹:۰۹
مصطفی ستاری