ملا اسماعیل فارس ( بزرگان لر )
ملا اسماعیل فارس
از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری در شهر زیبای بروجرد دیده به جهان گشود . وی متخلص
به فارس می کرده و به لقب سیف الشعراء ملقب بوده است . محمد حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب الماثر و الاثار که در سال ۱۳۰۶ قمری تالیف کرده ، می نویسد که فارس شاعری ماهر دارد و در این زمان در تهران می زیسته است .
در جایی دیگر محمد تقی دانش پژوه از دیوان سیف الشعراء حاج ملا اسماعیل ۱۲۹۰ که در فهرست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران است یاد می کند.
ناصر الدین شاه در سفرش به فرنگ که با همراهی ملا اسماعیل بوده ( قصیده ای درباره ی این سفر هم سروده) ، از تئاتری که در لندن دیده یاد کرده و گفته است : من این نیرنگ بازی در تئاترخانه خود دیدم . او از معاصران خود از وفایی شوشتری و تاج الشعراء شهاب ترشیزی و جیحون یزدی یاد کرده است .
شعرهای او در ستایش مذهب شیعی و در باری است و وصف آب و هوای بروجرد و مواضیع دیگر است .
دیوان فارس به خط نستعلیق پانزده سطری در کتابخانه ی آستان قدس رضوی مشهد موجود می باشد .
ملا اسماعیل در آغاز سده ی چهاردهم هجری قمری زنده بوده و کتاب منتخب الزیاره را در سال ۱۳۰۶ به چاب رساند .
همچنین عبرت نائینی و محمد علی مصاحبی متوفی به سال۱۳۲۱ شمسی در کتاب مدینه الادب که در مورد شاعران قرن ۱۴ یعنی از آغاز سال ۱۳۰۰ قمری می باشد از فارس بروجردی یاد کرده و او را به دانش و بینش و سخنوری و فصاحت توصیف نموده است .
فارس بروجردی شغلش تجارت و بازرګانی بوده و در فن شعر و ادب حظی عظیم و بهره ای وافر داشته و با بسیاری از شاعران معاصرش در ارتباط مکاتبه ایی بوده و معاصرین او را در آثار نظمی و نثری خود ستوده اند.
استاد ملا اسماعیل فارس بروجردی در سال ۱۳۱۱ قمری در شهر بروجرد درگذشت و در گورستان کوی صوفیان آرمیده است . در ضمن آب انبار قدیمی حاج ملا اسماعیل در بروجرد یادگار این شاعر بزرگمی باشد .
فارس بروجردی در انواع شعر از قصاید ، غزلیات ، رباعیات، هجو و هزل ، مدایح و مراثی استاد و ماهر بوده است .
آثار ملا اسماعیل فارس بروجردی :
- دیوان فارس بروجردی ( کتابخانه ی مسجد سپهسالار تهران )
- منتخب الزیاره
- قصیده های فارس بروجردی
اشعاری از این استاد بزرګ:
ویحک ای شهر بروجرد به امصار ببال
که بګسترد همای شرفت از سر بال
هزار شاعر مداح حضرت تو چو فارس
هزار واصف و صاف صفوت تو چو حسان
و :
رسید موکب مسعود فخر دوده ی عدنان
بسوی شهر بروجرد از دیار خراسان
چو پا به خاک بروجرد سود ، سود ز رفعت
کلاه ګوشه ی این خاکدان به ګوشه ی ایوان
و :
نکته دان شاعر سحارم و فارس به عجم
سر فراز از همه علمی چو سرافیلم من
مسکنم شهر بروجرد ، چه شهری که ز لطف
ګفته فردوس برین کز تو ز تخجیلم من
پیشه ام شغل تجارت ، هنرم ګفتن شعر
در دبستان ادب معنی ترسیلم من
و :
بر قفل مرادات من ای کلک کلیدی
یا تیره شب بخت مرا صبح ، سپیدی
نام من و شعرم ، ز تو مشهور جهان شد
تو کشور اقبال مرا ، پیک و بریدی
و :
سپاه برف در کانون مسخر کرد دنیا را
چنان ، کاندرمه نسیان ریاحین ، کوه و صحرا را
رسیده برف بر جائی ، که از اوجش به آسانی
توان یازید دست و بر گرفت ، اکلیل جوزا را
شگفتی نیست گر دهری ، قیامت را شود منکر
که حشر از زیر این برف گران ، سخت است موتا را
شد آتش قبله مردم ، مگر کرد است بهمن مه
یکی از داعیان ملت زرتشت ، سرما را
منابع :
تذکره استاد حسین حزین بروجردی ، صفحهء ۳۳۶
سخنوران بروجرد ، صفحهء ۳۰۴
فرهنگ سخنوران ، جلد دوم ،صفحهء ۶۸۰
الماثر و الاثار ، اعتماد ( الما) صفحهء ۲۹۶ ، جلد اول
فهرست کتابخانهء مرکزی دانشگاه تهران ، جلد ۱۴ ،صفحهء ۲۲۴
مدینه الادب صفحهء ۴۱۶
تاریخ بروجرد ، جلد دوم صفحهء ۲۴۹
الذریعه الی تصانیف الشیعه ، جلد( ط) ،صفحهء ۷۹۹
فهرست کتابخانهء آستان قدس رضوی ، جلد ۶ ، صفحهء