لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

۱۱۸ مطلب با موضوع «بزرگان لر» ثبت شده است

ابوالقاسم خان بختیار، )زاده ۱۲۹۳ - درگذشته ۱۵ شهریور ۱۳۳۵( فعال سیاسی و از خوانین ایل بختیاری در دوران پهلوی اول و دوم بود. وی فرزند امیر مفخم بختیاری و نوه امامقلی خان حاجی ایلخانی بود، که بعنوان یکی از قدرتمندترین خوانین بختیاری بشمار می‌آمد و در مقاطع مختلف متصدی مناصبی چون فرمانداری شهرکرد، اصفهان، کردستان و کاشان بود ، او بعدها بر علیه دولت مرکزی قیام نمود.

بعد از سقوط رضا شاه پهلوی در گوشه و کنار ایران شورش‌هایی شکل گرفت، تعدادی از خوانین بختیاری، قشقایی و بویراحمدی که در تبعید بسر می‌بردند، از وضعیت پیش آمده استفاده کرده و به مناطق خود بازگشتند. از جمله این خوانین ابوالقاسم خان بختیار بود. با گسترش هرج و مرج در کشور در سال ۱۳۲۰ به منطقه بختیاری‌ها رفت و در سال ۱۳۲۲ دست به قیام و شورش علیه حکومت مرکزی زد. دومین قیام و غائله ابوالقاسم خان بختیاری در نیمه دوم سال ۱۳۳۱ آغاز و در نیمه اول سال ۱۳۳۲ خاتمه پیدا کرد.

دوران کودکی و جوانی

ابوالقاسم خان در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در تهران زاده شد. وی فرزند لطفعلی خان امیر مفخم بختیاری و نوه پسری امامقلی خان حاجی ایلخانی و مادرش بهجت السلطنه دختر عبدالله میرزا حشمت الدوله نوهٔ عباس میرزا قاجار بود، که از ملاک روستاهای کمره و خمین بشمار می‌آمد. ابوالقاسم خان چند سالی در تهران به تحصیل پرداخت، در سن ۱۴ سالگی برای ادامه تحصیل، عازم لندن شد. وی ۵ سال در انگلستان در رشته برق و الکترونیک، به تحصیل پرداخت. وی در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران با بی‌بی عظیمه بختیار، دختر نصیر خان سردار جنگ ازدواج کرد.

مناصب دولتی

ابوالقاسم خان بختیاری در شرایط هرج و مرج کشور بعد از شهریورماه ۱۳۲۰ خورشیدی از سوی دولت به عنوان فرماندار کاشان منصوب شد و با مظنون شدن دولت به او که به آلمان‌ها گرایش دارد و تحت فشار انگلیسی‌ها، بعد از شش ماه از فرمانداری کاشان عزل و به تهران فراخوانده شد.

بعد از کش و قوس‌های فراوان در سال ۱۳۲۴ خورشیدی با مشارکت جهان‌شاه خان صمصمام، پسر مرتضی‌قلی خان فرماندار شهرکرد شد، که تا به حال در بختیاری صورت نگرفته بود و قدرت بین دو خانواده ایلخانی و حاجی ایلخانی به صورت مشترک تقسیم شد.

در سال ۱۳۲۵ خورشیدی بدنبال قضایای نهضت جنوب و شرکت مرتضی قلی خان در آن، ابوالقاسم خان به کمک مظفر فیروز و حمایت بی‌دریغ و گسترده قوام السلطنه توانست به مشارکت جهانشاه خان صمصام در فرمانداری شهرکرد و بختیاری پایان دهد،[۵] اما بعد از چندی منوچهرخان اسعد پسر علیقلی خان سردار اسعد از خانواده ایلخانی در منصب فرمانداری با ابوالقاسم خان شریک شد و تا پایان سال ۱۳۳۶ خورشیدی مشترکا به کار خود ادامه دادند، در پایان همین سال ابوالقاسم خان از فرمانداری عزل شد.

در سال ۱۳۲۵ که دولت، ارتش را برای غائله آذربایجان بسیج کرد، ابوالقاسم خان با جمع کثیری از بختیاری‌ها در سرکوب فرقه دموکرات و آزادی خطه آذربایجان شرکت داشت. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی هنگامی که دکتر محمد مصدق به نخست وزیری رسید، ابوالقاسم خان بختیار دوران انزوای خود را پایان داد و به سمت فرمانداری کردستان منصوب شد و بعد از ۹ ماه به اتهام ارتباط با روس‌ها عزل گردید. (اتهامی که ثابت نشد).

وی پس از فروپاشی سلطنت رضاشاه در سالهای ۱۳۲۱ و ۱۳۳۱ دست به اقدامات و شورش‌ها در ایل بختیاری زد و در سال ۱۳۲۲ به دستور شاه توسط پسر برادر خود، تیمور بختیار دستگیر و تحت الحفظ به تهران برده شد، که در مورخ ۲۹ آذر ۱۳۳۲ بعد از محاکمه تبرئه گردید.

قیام‌ها

ابوالقاسم خان در دو مرحله دست به قیام زد که دلایل و انگیزه‌های مختلف و متفاوتی داشت که عبارتند دخالت بیگانگان، جهت احیای قدرت حاجی ایلخانی در مقابل ایلخانی (چون قدرت در دست مرتضی قلی خان صمصام بود) احیای قدرت از دست رفته ایل بختیاری، از دست دادن مناصب دولتی خود، نابودی دولت پهلوی بخاطر کشتن خوانین بختیاری در سال ۱۳۱۳ و تصرف املاک آنها.

قیام اول

بسیاری از خوانین مسن بختیاری به لحاظ وجود شرکت نفت ایران و انگلیس و سهیم بودن بختیاری‌ها متمایل به انگلیس بودند، اما در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بیشتر خوانین جوان و اکثریت عشایر می‌توان گفت به آلمان گرایش داشتند.

ابوالقاسم خان وقتی ۱۳۲۰ از فرمانداری کاشان عزل شد همراه با چند نفر از خوانین کهگیلویه مخفیانه خارج شدند و به سوی اصفهان حرکت نمودند. بعد از باخبر شدن دولت از خروج خان بختیاری دستور دستگیری وی را صادر کرد ابوالقاسم خان بعد از مناسب دیدن اوضاع در سه دهستان برای شروع شورش نامه به خوانین و کلانتران نوشت و از آنها کمک خواست و آنها را از نیت خود آگاه کرد در ۲۷ اسفند ۱۳۲۰ پاسگاه آلونی تصرف و کل منطقه سه دهستان در اختیار ابوالقاسم خان قرار گرفت.

در نوروز ۱۳۲۱ توانست پادگان لردگان را خلع سلاح کند. با گسترش شورش سرهنگ شمسی به واسطه شخصی به نام علیزاده، که با ابوالقاسم خان رابطه دوستی داشت، زمینه ملاقات سرلشکر زاهدی با ابولقاسم خان را بوجود آورد. ملاقات در اردیبهشت ۱۳۲۱ در گردبیشه انجام شد و ابوالقاسم خان دست از شورش برداشت و راهی اصفهان شد و در عوض به‌عنوان نماینده ارتش در ایل بختیاری، به منطقه بختیاری بازگشت.

قیام دوم

غائله دوم ابوالقاسم خان در نیمه دوم سال ۱۳۳۱ خورشیدی آغاز و در نیمه اول سال ۱۳۳۲ خاتمه یافت که در بین بختیاری‌ها به سال ابوالقاسم خانی شهرت دارد، بعضی‌ها معتقدند به تحریک انگلستان صورت گرفته است، زیرا آنها از نهضت ملی شدن صنعت نفت نگران بودند و می‌خواستند مصدق را تضعیف کنند. در واقع ابولقاسم خان طرفدار شاه نبود، بلکه این شاه بود که بخاطر نفرت از مصدق بظاهر جانب ابوالقاسم خان را گرفت.

درگذشت

ابوالقاسم خان بختیار در سن ۴۲ سالگی و در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۳۵ خورشیدی به‌طرز مشکوکی در تهران درگذشت و در محوطه شاه عبدالعظیم شهر ری به خاک سپرده شد. علت مرگ زودرس وی همچنان در پرده‌ای از ابهام است، گرچه گروهی بر این باورند که دربار، در مرگ وی دخیل بودند.

زندگی خصوصی

وی در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران با بی‌بی عظیمه بختیار، دختر نصیر خان سردار جنگ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۲ پسر با نام‌های سیاوش خان و کوروش خان بختیار و یک دختر با نام هوری‌وش بود. بی‌بی عظیمه در ششم بهمن ۱۳۷۹ در پاریس درگذشت و در قبرستان نانتر پاریس بخاک سپرده شد.

منابع:

  • مسعود بهنود، کشته شدگان بر سر قدرت، ISBN 964-405-055-X.
  • تقی‌پور، علی اکبر. تاجی بر تارک تاریخ معاصر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۴
مصطفی ستاری

لطف‌علی‌خان امیر مفخم، )زاده ۱۲۳۶ - درگذشته ۱۳۲۶( نظامی و سیاست‌مدار ایرانی دوره قاجار می‌باشد، که در مقاطع مختلف متصدی مناصب مختلفی از جمله حکومت خوزستان، اصفهان، کردستان، کرمان، لرستان و کرمانشاهان بود، در دوره‌ای نمایندگی مجلس شورای ملی و در فاصله سال‌های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ وزارت جنگ را در کابینه صمصام‌السلطنه برعهده داشت.

امیر مفخم، فرزند امامقلی خان حاجی ایلخانی بود، که بعنوان یکی از قدرتمندترین خوانین بختیاری در اوایل قرن اخیر بشمار می‌آید. پدر، عمو، برادران و عموزادگان امیر مفخم و در مقطعی خود او، ایلخانی بختیاری بوده‌اند. در روزهایی که اکثر خوانین بختیاری، به مشروطه گرویده بودند، امیر مفخم، همچنان به محمدعلی‌شاه وفادار ماند. در آستانه فتح تهران نیز، امیر مفخم فرماندهی کل قشون دولتی طرفدار محمدعلی شاه را بر عهده داشت، از استرآباد نیز سردار رفیع یانه سری سرتیپ فوج چهاردانگه به آنها پیوست ولی امیر مفخم بزودی به اردوی مشروطه خواهان پیوست و در جنگ با ارشدالدوله و سالارالدوله، از فرمانده‌های قوای مشروطه، بحساب می‌آمد.

دوران حیات سیاسی لطفعلی‌خان امیرمفخم، با زمام‌داری چهار شاه ایران مصادف می‌باشد. وی قریب پنجاه سال، گاه در کسوت نظامی، گاه مقام والی‌گری و وکالت مجلس شورای ملی و گاهی در مقام وزارت، در صحنه سیاسی ایران بازیگری داشت و یکی از مهره‌های تأثیرگذار در تاریخ معاصر به‌شمار می‌رود.

دوران کودکی و جوانی

لطف‌علی خان امیر مفخم فرزند امامقلی خان حاجی ایلخانی است، که در سال ۱۲۳۶ (معادل ۱۸۵۷ میلادی) در چهارمحال و بختیاری زاده شد. در زمان کودکی و نوجوانی لطف‌علی خان، عمویش حسینقلی خان، منصب ایلخانی بختیاری و پدرش، امامقلی خان حاجی ایلخانی منصب ایل بیگی )معاون) را برای نزدیک به ۳۰ سال، بر عهده داشتند و خانواده آنها از قدرتمندترین خاندان‌های ایرانی بشمار می‌آمد.

 پس از قتل حسینقلی خان بدست ظل‌السلطان؛ پسر ناصرالدین شاه، به دستور شاه قاجار، گرچه به تضعیف این خاندان انجامید، ولی پدر لطفعلی خان، یعنی امامقلی خان حاجی ایلخانی، اندکی بعد، به ایلخانی و ریاست ایل بختیاری منصوب گردید، که این امر، سرآغاز تفرقه و خصومت میان دو خانواده بود و به انشعاب میان این خاندان انجامید. از یک سو فرزندان حسینقلی خان، که شامل علیقلی خان سردار اسعد، اسفندیار خان، نجفقلی خان صمصام السلطنه، سردار ظفر بختیاری و یوسف خان امیر مجاهد و از سوی دیگر فرزندان امامقلی خان حاجی ایلخانی که شامل نصیر خان سردار جنگ، امیر مفخم، غلامحسین خان سالار محتشم و سلطان محمد خان سردار اشجع حضور داشتند.

فرماندهی ملازمان ولیعهد

پس از ترور ناصرالدین شاه و تاج‌گذاری مظفرالدین شاه، در سال ۱۲۷۵ که محمدعلی میرزا، والی آذربایجان شد، لطف‌علی خان امیر مفخم با تعدادی سوار بختیاری، وظیفه حفاظت از ولیعهد را در تبریز بر عهده گرفت. وی از ۱۲۷۵ تا زمان به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه، در ۱۲۸۵ برای مدت ۱۰ سال، در رکاب محمدعلی میرزا بود و همواره از نزدیکترین ملازمان و مشاوران وی محسوب می‌شد.

فرماندهی قشون محمدعلی شاه

در روزهای نخست که خوانین بختیاری، به همراه سواران زبده بختیاری، به پشتیبانی از مشروطه خواهان، وارد اصفهان شده و این شهر را به تصرف خود در آوردند، محمدعلی شاه و سعدالدوله )سرپرست دولت وقت)، امیرمفخم بختیاری را به فرماندهی قشون دولتی، برگزیدند و از وی خواستند که از پیشروی نیروهای مسلح بختیاری، به فرماندهی سردار اسعد بختیاری و صمصام السلطنه )پسرعموهای امیرمفخم) بسوی تهران، جلوگیری نماید.

محمدعلی شاه، با گرو گذاشتن جواهرات سلطنتی، از روسیه وام گرفت تا حقوق معوقه سربازان را پرداخت نماید! سپس قشون دولتی به فرماندهی امیرمفخم و برادر وی نصیر خان سردار جنگ )که از محاصره تبریز دست برداشته و به نیروهای امیر پیوسته بود)، و با دستور سعدالدوله، در نزدیکی قم مستقر گشتند.

ولی در این هنگام، امیرمفخم که نمی‌خواست با پسرعموهای خویش و سواران بختیاری وارد زد و خورد شود و با وجود پیمانی که با محمدعلی شاه بسته بود، پیکی به اصفهان فرستاده و سردار اسعد را از موقعیت و شرایط قشون، آگاه نمود.

سردار اسعد نیز در راه خود از اصفهان به تهران، بهمراه هفتصد سوار بختیاری، بمنظور مواجه نشدن با قشون دولتی، نرسیده به قم، مسیر خود را عوض کرده و از راه نیزار، قم را دور زده و در بادامک، به قوای یپرم خان ارمنی و سپهدار تنکابنی رسیدند.

پیوستن به مشروطه خواهان

امیر مفخم، اگرچه در جریان مشروطه، در ابتدا از محمدعلی شاه حمایت می‌کرد، اما چون بدنه ایل بختیاری و عموزادگان وی، مانند: سردار اسعد بختیاری، صمصام السلطنه و حتی فرزندان و برادران خود امیر مفخم، از هواداران مشروطه بودند، در زمان حمله نیروهای بختیاری و فتح تهران، دست از حمایت محمدعلی شاه برداشت، علیه نیروهای میلیون نیز، اقدامی نکرد.

جنگ با ارشدالدوله

در ماه‌های نخست پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه خواهان، محمدعلی میرزا با پشتیبانی مالی دولت روسیه، وارد ایران شده و بوسیله دو سپاه عظیم که یکی تحت ریاست ارشدالدوله؛ از شرق تهران و سپاه دیگر که تعداد نیروهای بیشتری داشت، به فرماندهی برادر محمدعلی میرزا، یعنی سالارالدوله از غرب تهران، با چند هفته اختلاف زمان، به آرامی بسمت پایتخت هجوم آورده بودند.

از طرف مشروطه‌خواهان امیرمفخم، یپرم خان ارمنی، سردار ظفر بختیاری، نصیر خان سردار جنگ و یوسف خان امیر مجاهد به جنگ با ارشدالدوله در ورامین فرستاده شدند. بخش اعظم سپاهی که ارشدالدوله فرماندهی آنرا برعهده داشت، از ترکمانان تشکیل شده بود، که به سمت پایتخت حرکت می‌نمودند و بدون کوچکترین مقاومتی تا نزدیکی تهران پیشروی کرده بودند. سرانجام در روز سه‌شنبه یازدهم رمضان سال ۱۳۲۹ نبرد سختی در ورامین میان دو گروه برای فتح پایتخت اتفاق افتاد، که در نهایت آتش سنگین توپخانهٔ نیروهای مشروطه طلب یک باره ترکمانان سپاه ارشدالدوله را دچار وحشت نمود. دراین نبرد، ترکمانان ۷۰ کشته، ۴۰۰ زخمی و ۲۰۰ اسیر برجای گذاشتند. به علاوه در زمان تعقیب آنان گروهی هم در حین فرار به قتل رسیدند. در پایان، ارشدالدوله هم دستگیر و به تهران انتقال داده شد. او را بی‌درنگ، محکوم به اعدام کردند و در ملأ عام به دار آویختند.

جنگ با سالارالدوله

چند روزی از دستگیری ارشدالدوله و تحویل وی به مشروطه‌خواهان نمی‌گذشت، که خبر نزدیک شدن سپاهی به فرماندهی سالارالدوله (برادر محمدعلی شاه) به مشروطه‌خواهان رسید. بلافاصله امیر مفخم بختیاری و برادرش نصیر خان سردار جنگ، به فرماندهی قشون مشروطه‌خواهان به ملایر فرستاده شدند. در این فاصله سالارالدوله با لشکری از ایل کلهر،جاف، سنجابی و لر توانست کرمانشاه و همدان را تصرف کند. در نبرد نخست که در نزدیکی ملایر اتفاق افتاد، پیروزی از آن سالارالدوله بود. وی سپس با حدود سی هزار قشون به سوی تهران رهسپار شد. در نبرد دوم که میان مشروطه‌خواهان به فرماندهی امیرمفخم و قشون سالارالدوله در نزدیکی ساوه در گرفت، این بار سالارالدوله به سختی شکست خورد، ولی وی موفق شد از صحنه نبرد بگریزد و چون مجلس برای توقیف یا اعدام او ۲۵ هزار تومان جایزه تعیین نمود، سالارالدوله به عثمانی فرار کرد.

سرکوبی اشرار اردبیل

پس از عزل محمدعلی‌­شاه و به سلطنت رسیدن فرزندش احمدشاه، در اردبیل و مناطق شمال غربی کشور، شورشی از ناحیه شاهسون‌ها به وجود آمد. به همین جهت، یپرم­ خان ارمنی بهمراه ۴۰۰ سوار قزاق و مجاهد، همچنین امیرمفخم در رأس ۵۰۰ سوار بختیاری، برای سرکوبی شورشیان به مناطق شرقی آذربایجان فرستاده شدند. آنها پس از چندین ماه تعقیب و گریز، توانستند شورشیان را سرکوب نموده و سران آنها را برای محاکمه، با خود به تهران بردند.

دفع محمدحسن خان کاشی

امیر مفخم به همراه سایر قوای بختیاری، در دفع فتنه محمدحسن خان کاشی، که پس از تضعیف دولت مرکزی در اصفهان و کاشان، سر به شورش برداشته بود و به غارت و قتل مردم می‌پرداخت، مجدانه تلاش کرد.

دستگیری قوام السلطنه

قوام السلطنه، در طول دوران زندگی سیاسی خود، مناصب بسیاری داشت، ولی اکثرأ وزیر داخله بود و دو مرتبه هم وزیر مالیه شد. در دورانی که قوام در منصب وزارت داخله فعالیت می‌نمود، نزاع و کشمکشی میان وی و امیر مفخم بوجود آمد، هنگامیکه درخواست‌های چند باره امیر بر حل موضوع، با بی‌تفاوتی قوام، بی‌نتیجه ماند، امیر مفخم او را به‌وسیله سوارهای شخصی خود، توقیف نمود و در این موقع وی به‌تازگی لقب قوام السلطنه گرفته بود...

سپس به دستور امیر، قوام‌السلطنه را به خانه وی بردند و در طویله حبس نمودند! اندکی بعد که خبر به علیقلی خان سردار اسعد، )عموزاده امیر مفخم) رسید، به‌سرعت به سمت خانه امیر رفت و قوام‌السلطنه را از حبس خارج کرده، همراه خود به وزارت داخله برد.

چنان‌که از بعضی از اشخاص مطلع و موثق نقل شده است، که در آن زمان، «اسماعیل خان زراسوند» سرکرده سواران رکابی امیر مفخم و مأمور آوردن قوام‌السلطنه بود. در این باب، اسماعیل‌خان، این‌گونه روایت می‌کند:

امیر مفخم به علت کدورتی که از رفتار قوام‌السلطنه، با سردار حشمت، برادر زن امیر و پسر شاهزاده احتشام‌الدوله، به هم رسانده بود و چند بار از قوام السلطنه؛ وزیر کشور وقت، درخواست نموده بود که این اختلاف طی جلسه‌ای خصوصی حل گردد و قوام طفره رفته بود... امیر مفخم، برآشفته شده، یک دسته از سواران بختیاری را به وزارت کشور، محل کار قوام‌السلطنه فرستاده، دستور داده بود قوام را به خانه امیر در عمارت معروف به «باستیان»، که هنوز هم سر در آجرکاری آن، در خیابان سپه سابق باقی است، بیاورند. سواران بختیاری، به محل وزارت داخله رفته، کالسکه وزیر را در میان اعتراض و پرخاش او، به عمارت امیر مفخم، هدایت کردند و به دستور امیر، در اصطبل حبس نمودند.

جنگ جهانی اول

امیر مفخم، در خلال سال‌های جنگ جهانی اول، که هیچ قدرت مرکزی برای دفاع از کشور وجود نداشت و بخش‌های مرکزی و جنوب کشور، به اشغال نیروهای روس و انگلیس در آمده بود، به همراه اتحادیه‌ای از خوانین جوان و تحصیل‌کرده بختیاری، که در قالب حزب ستاره‌بختیاری فعالیت می‌کردند، به جنگ علیه نیروهای روس پرداخت.

در طول جنگ جهانی اول، قلعه دزک، ملک شخصی لطف‌علی‌خان امیر مفخم، به صورت مرکزی برای ایجاد تشکل، در میان قیام‌گران بختیاری و اتحاد با انقلابیون عمل نمود. در طول آن سال‌ها، همواره شخصیت‌های سیاسی و روشنفکران ایرانی، به این محل، آمد و شد داشتند.

ایلخانی بختیاری

لطف‌علی‌خان، در سال ۱۳۰۹ به ایلخانی بختیاری رسید. او به‌مدت ۳ سال، یعنی تا ۱۳۱۲ در منصب ریاست ایل بختیاری باقی ماند. پیشتر، پدر وی امامقلی خان حاجی ایلخانی و ۴ برادر امیر مفخم، بنام‌های: محمدحسن خان سپهدار، غلامحسین خان سالار محتشم، سلطان محمد خان سردار اشجع و نصیر خان سردار جنگ نیز به جایگاه ایلخانی بختیاری رسیده بودند. از این رو، خانواده آنها یعنی فرزندان امامقلی خان، به خانواده حاجی ایلخانی شناخته می‌شوند.

سال‌های واپسین حیات

امیر مفخم بختیاری، در سال ۱۳۱۲ پس از برکنار شدن از منصب ایلخانی، به ملک شخصی‌اش بنام قلعه دزک رفته و با همراهی فرزندانش، (مخصوصأ ابوالقاسم خان بختیار( شروع به فعالیت مخفیانه علیه انگلیس‌ها نمود. وی سپس شروع به حمایت آشکار به نفع آلمان‌ها، علیه روس و انگلیس نمود. او در سال‌های آخر زندگی، که مقارن با روی کار آمدن رضاشاه می‌باشد، کاملأ از فعالیت‌های سیاسی کنار رفته و خانه‌نشین شد.

امیر مفخم، در نهایت، در سال ۱۳۲۵ در روستای دزک، در نزدیکی شهرکرد و در عمارت شخصی خود؛ معروف به قلعه دزک، درگذشت.

مقام و مناصب حکومتی

لطف‌علی‌خان، علاوه بر ایلخانی بختیاری، به تعبیر دیوانی آن عصر، بر بسیاری از ایالت‌های بزرگ ایران، مانند: خوزستان، اصفهان، کردستان، کرمان، لرستان، کرمانشاهان و مضافات، بارها حکومت داشت.

وی احکام و منصب‌های بسیاری را در دوران قاجار، بدست آورد. امیر مفخم از ناصرالدین‌شاه قاجار، مظفرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه و احمدشاه قاجار احکام مختلفی دریافت نمود؛ ولی اوج قدرت و نفوذ وی، به زمان پادشاهی محمدعلی‌شاه یعنی در فاصله سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری شمسی بازمی‌گردد. وی در سال‌های اواخر سلطنت محمدعلی شاه، به فرماندهی قشون سلطنتی منصوب گشت.

امیر مفخم پس از پیوستن به مشروطه‌خواهان، بار دیگر، قدرت گرفت، تا اینکه در زمان صدراعظمی صمصام‌السلطنه، وزیر جنگ ایران شد.

او در سال‌های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ وزارت جنگ را، در کابینه نخست صمصام‌السلطنه بر عهده داشت. وی در ابتدای حکومت رضاشاه، خانه‌نشین شد. لطفعلی خان امیر مفخم، در دوران حیات سیاسی‌اش، بیشتر در کسوت نظامی ظاهر می‌گشت و عمومأ به‌عنوان یک فرمانده نظامی شناخته می‌شد.

قلعه دزک

قلعه دزک، ملک شخصی لطف‌علی‌خان امیر مفخم، مرکز شعرا و هنرمندان بزرگ بود، که در عمارت مجلّل «امیر مفخم»، از آن‌ها پذیرایی می‌شد. این قلعه به دستور امیر مفخم بختیاری بنا شد و در روستایی به نام «دزک» در استان چهارمحال و بختیاری و در فاصله ۳۲ کیلومتری شهرکرد، واقع است.

در این قلعه، کتابخانه‌ای، از کتب امیر مفخم وجود داشته است. علی‌اکبر دهخدا، در هنگام جنگ جهانی که به بختیاری گریخته بود، از این کتابخانه استفاده کرد و تألیف امثال و حکم و لغت‌نامه خود را، با استفاده از منابع موجود در قلعه دزک، آغاز نمود.

امیر مفخم مردی ادیب، هنردوست و تاریخ‌دان بود. در جوانی در کنار آموختنی‌ها و آموزش‌های رایج، در نظام تربیت آن زمان، متداولات ادبیات عرب و سطوح فقه و تفسیر و کلام را هم بر علما و استادان مبرّز خوانده بود.

فرخی یزدی و ملک الشعرا بهار و دکتر محمد مصدق و بسیاری از رجال سیاسی همچنین، شخصیت‌های خارجی؛ چون آندره مالرو )اولین وزیر فرهنگ فرانسه)، جزء کسانی بودند، که مدتی در این عمارت، اقامت داشتند. از جمله افرادی که در این قلعه بدنیا آمدند؛ می‌توان به تیمور بختیار )نوه امیرمفخم) اشاره کرد.

 

منابع :

  • الیزابت، مکبن رُز. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه: مهراب امیری، بینا، تهران:۱۳۷۳
  • سردار ظفر، خسروخان. یادداشتها و خاطرات سردار ظفر، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۶۲
  • لایارد، سر اوستن هنری. سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی: مهراب امیری، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۷۱
  • مسعود بهنود، کشته شدگان بر سر قدرت، ISBN 964-405-055-X.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۳
مصطفی ستاری

اسفندیار خان، پسر ارشد حسینقلی‌خان ایلخانی معروف به سردار اسعد اول، در سال ۱۲۲۳ ه.ش از بی‌بی خانم و در چهارمحال و بختیاری متولد شد.  وی بین سال‌های ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۲ شمسی، ایلخانی بختیاری بود.

قتل پدر و زندانی شدن

در سال ۱۲۹۹ حسینقلی‌خان ایلخانی و دو پسرش اسفندیار خان و علیقلی خان به اصفهان احضار شدند. در آنجا مسعود میرزا ظل السلطان حسینقلی خان را مسموم کرده و هر دو فرزندش را زندانی کرد. پس از یک سال در نتیجۀ وساطت میرزا علی اصغرخان امین السلطان، علیقلی خان آزاد شد و به بختیاری بازگشت. ولی اسفندیار خان، همچنان در حبس در اصفهان باقی ماند.

لقب سردار اسعد

در ۱۲۷۵ با ضعف حکومت ظل السلطان و عزل وی بعنوان حاکم اصفهان، اسفندیار خان نیز از زندان آزاد و به درخواست امین السلطان، به همراه علیقلی خان رهسپار تهران شد. سپس در تهران از جانب ناصرالدین شاه، لقب سردار اسعد به اسفندیار خان داده شد و به علیقلی خان نیز به درجه سرتیپ سوار بختیاری رسید. پس از آن امامقلی خان حاجی ایلخانی از ایلخانی بختیاری برکنار شد و اسفندیار خان بعنوان ایلخانی رهسپار بختیاری شد و علیقلی خان بعنوان فرمانده سواران بختیاری، به سمت فرمانده محافظان شاه قاجار منصوب گشت.

فرزندان

اسفندیار خان، پانزده فرزند داشت، که ۱۰ پسر و ۵ دختر را شامل می‌شوند.

اسامی پسران اسفندیار خان سردار اسعد، عبارتند از :

·         محمدجواد خان سردار اقبال

·         حبیب اللّه خان

·         عبدالکریم خان سالار ارفع

·         سلطان مراد خان منتظم

·         خلیل خان

·         ناصرقلی خان منتظم الملک

·         حیدرقلی خان اعتضاد السلطان

·         اسماعیل خان

·         هرمز خان

·         پرویز خان

اسفندیار خان، در سال ۱۲۸۲ شمسی و در سن ۶۱ سالگی چشم از جهان فرو بست. او پدربزرگ ثریا اسفندیاری، ملکه سابق ایران در زمان پهلوی دوم، می باشد.

 

منابع:

  • جعفر قلی سردار بهادر، خاطرات سردار اسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار،چاپ دوم تهران:اساطیر، ۱۳۷۸
  • اسکندر خان عکاشه، تاریخ ایل بختیاری، تهران : فرهنگسرا و یساولی، ۱۳۶۵
  • شریف کاشانی، محمد مهدی. واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، تهران:۱۳۶۲
  • کسروی، احمد. تاریخ هیجده ساله آذربایجان چاپ یازدهم، انتشارات امیرکبیر، تهران:۱۳۷۶

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۲
مصطفی ستاری

نَجَف‌قُلی خان بَختیاری مشهور به صَمصام‌السَلطَنه از سران ایل بختیاری و دو دوره رئیس‌الوزرای ایران در دورهٔ قاجار بود.

زندگینامه

او فرزند حسینقلی خان ایلخان بختیاری و حاجی بی‌بی مهرافروز بود و در سال ۱۲۲۹ زاده شد. پس از مرگ پدر در ۱۲۸۱ از مظفرالدین شاه لقب صمصام‌السلطنه و مقام ایلخانی گرفت. صمصام‌السلطنه در جنبش مشروطه به مخالفان محمدعلی‌شاه پیوست و با برادر خود علیقلی خان سردار اسعد همراه شد. او به همراه سواران مسلح بختیاری اصفهان را تصرف کرد و حکومت اصفهان را در ۱۳۲۶ ق. به‌دست گرفت. در ۱۲۸۹ رئیس‌الوزرا شد و تا ۱۲۹۱ در این منصب باقی‌ماند.

مسئله اولتیماتوم روسیه برای اخراج مورگان شوستر مستشار آمریکایی مالیه در زمان تصدی او پیش آمد. او بر خلاف مجلس از موافقان پذیرش تقاضای روس‌ها بود. او بار دیگر در سال ۱۲۹۷ به مدت چهار ماه به نخست‌وزیری رسید و زمانی که احمدشاه فرمان عزل او را صادر کرد، مدتی حاضر به پذیرفتن نبود و خود را نخست‌وزیر می‌دانست.

پس از پیروزی انقلاب کمونیستی در شوروی، لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصام‌السلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در ۴ مرداد ۱۲۹۷ در مصوبه‌ای عهدنامه ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را ملغی اعلام نمود.

در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی تهران انتخاب شد. در سال ۱۳۰۰ هنگامی که کلنل پسیان در خراسان قیام کرده بود حکومت خراسان به وی پیشنهاد شد، ولی او به خراسان نرفت. در ۱۳۰۸ نیز به فرمانداری چهارمحال و بختیاری منصوب و به حل اختلافات در این منطقه مأمور شد. صمصام السلطنه در سال ۱۳۰۹ در اصفهان درگذشت و در تکیه بختیاری ها در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

منابع:

انقلاب فراموش شده، فواد آرین‌پور ISBN 964-7790-57-0 ص

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۳
مصطفی ستاری

جعفرقلی خان بختیاری )زاده ۱۲۵۹ - درگذشته ۱۳۱۳) معروف به سردار بهادر، از رؤسای ایل بختیاری و از فاتحان تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران بود. وی پسر ارشد علیقلی خان سردار اسعد است.

جعفرقلی‌خان در آخرین سال‌های پادشاهی احمدشاه قاجار وزیر پست و تلگراف بود. در دوره پهلوی نیز وی وزیر پست و تلگراف و دو دوره وزیر جنگ بود.

فتح تهران

جعفرقلی­ خان در سال ۱۳۲۳ ه. ق ملقب به سردار بهادر شد. پس از فتح اصفهان به وسیله ضرغام السلطنه، عموی جعفرقلی خان، ۷۰۰ سوار بختیاری بسمت تهران روانه شدند. جعفرقلی خان، از جمله کسانی بود، که در حمله نیروهای بختیاری به سمت تهران در سال ۱۳۲۷ ه. ق، ریاست اردوی چهارم بختیاری را به عهده داشت. فرماندهی کل سواران بختیاری نیز، برعهده علی قلی خان سردار اسعد، پدر جعفرقلی خان بود.

هیئت مدیره مشروطه

پس از پیروزی مشروطه خواهان و پناه بردن محمدعلی­شاه، به سفارت روس و به قدرت­ رسیدن احمدشاه، جمعی از سران مشروطه مجلس عالی را تشکیل دادند تا وضعیت کشور را مشخص سازند.

پس از چندی، این مجلس منحل شد و اداره امور انقلاب مشروطه به هیئت مدیره مشروطه اعطا شد؛ که نام حسن تقی‌زاده، حسین­خان نواب، محمدولی خان تنکابنی، جعفرقلی­خان بختیاری، وثوق­الدوله و حکیم­الملک در میان هیئت مدیره به چشم می­ خورد. وظایف این هیئت، اداره حکومت و کشور تا برگزاری انتخابات بود.

از جمله کارهایی که این هیئت مدیره انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ شهید فضل‌الله نوری، مفاخرالملک و میرزا اسماعیل­خان آجودان باشی بود.

جنگ با ارشدالدوله و سالارالدوله

در ماه‌های نخست پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه خواهان، محمدعلی میرزا با پشتیبانی مالی دولت روسیه، وارد ایران شده و بوسیله دو سپاه عظیم که یکی تحت ریاست ارشدالدوله و سپاه دیگر که تعداد نیروهای بیشتری داشت، به فرماندهی برادر محمدعلی میرزا، یعنی سالارالدوله از سمت دیگر، با چند هفته اختلاف زمان، به آرامی بسمت پایتخت هجوم آورده بودند. جعفرقلی خان، به همراه یپرم خان ارمنی، سردار ظفر بختیاری (عموی جعفرقلی خان)، نصیر خان سردار جنگ و یوسف خان امیر مجاهد (عموی دیگر وی) ابتدا به جنگ با ارشدالدوله در ورامین رفته و او را شکست دادند.

سپس همراه تعداد زیادتری از سواران بختیاری، قزاق و مجاهد به جنگ خونین با سالارالدوله در اطراف بروجرد رفته و درحالی که تعداد آنها نصف تعداد نیروهای سالارالدوله و محمدعلی میرزا بود، توانستند سپاه آنها را نیز شکست دهند.

پس از عزل محمدعلی­شاه و به سلطنت رسیدن فرزندش احمدشاه، در اردبیل و مناطق شمال غربی کشور، شورشی از ناحیه شاهسون‌ها به وجود آمد. به همین جهت، یپرم­خان ارمنی بهمراه ۴۰۰ سوار قزاق و مجاهد، برای سرکوبی شورشیان به مناطق شرقی آذربایجان فرستاده شدند. آنها پس از چندین ماه تعقیب و گریز، توانستند شورشیان را سرکوب نموده و سران آنها را برای محاکمه، با خود به تهران بردند.

در سال ۱۳۲۷ سلطان احمدشاه به سلطنت نشسته در این موقع ایلات خلخال، اردبیل، قراچه­داغ و زنجان قیام کردند. یپرم­خان ارمنی برای تنبیه آن­ها دویست مجاهد، دویست قزاق و توپخانه حرکت کردیم. پس از نه ماه جنگ تمام روسای اشرار دستگیر و قرآنی که مهر کرده بودند بر علیه مشروطیت به دست آوردم. تمام امضاءکننده­ها را حبس، به تهران آوردم. آن قرآن اکنون در خانه من جونقان است. یکصد و بیست نفر از روسا را حبس کردیم. نصف مهم را تهران و نصف دیگر را اردبیل حبس کردیم.

حکومت کرمان و خراسان

جعفرقلی­خان پس از سرکوبی شورشیان اردبیل و اهر، در سال ۱۳۳۸ ه. ق به حکومت کرمان برگزیده شد. وی به مدت سه سال عهده­دار حکومت در استان کرمان شد. او در سال ۱۳۴۱ ه. ق از پست خود؛ بعنوان حاکم کرمان استعفاء داد.

جعفرقلی خان، در کتاب خاطراتش، علت خروج خود از کرمان را این طور شرح داده‌است:

خیال دارم انشاءالله آخر بهار استعفاء داده، حرکت کنم. اولأ حقوق ایالت یک هزار و دویست تومان شده‌است در ماه. در صورتی­که مخارج من کمتر از ماهی چهار هزار تومان نیست. باید مبلغی ضرر کنم. دخل خارج هم ندارم، به این جهت مجبور از استعفاء خواهم شد. قرض زیادی هم دارم، که نمی­توانم برای خدمت دولت از جیبم ضرر کنم...

وی در سال ۱۳۰۱ ه. ش به تهران آمد و تیمورتاش به جای وی حاکم کرمان شد.

رضاخان که در آن موقع وزیر جنگ بود، برای این که وی دوباره به حکومت ایالتی برسد، بسیار کوشش کرد و از دولت وقت خواست تا وی را به استانداری خراسان بگذارند؛ ولی حکم وی کمی تأخیر داشت. وی در این­باره نوشته‌است:

... امروز در ایران کار برای سه قسمت از مردم ممکن است: اول توسط خارجه که روس و انگلیس باشد. دویُم پول بدهد. سیُم داخل در دسته­بندی باشد. بنده هیچ‌کدام از این سه نیستم... از این جهت کار من هنوز به تعویق افتاده‌است.

به هر صورت وی در سال ۱۳۰۲ ه. ش برابر با ۱۳۴۱ ه. ق برای حکومت خراسان انتخاب شد.

جعفرقلی خان برای استعفاء از استانداری خراسان، به رضاخان پهلوی امیر جنگ، تلگراف زد و از وی درخواست استعفاء نمود. در آن زمان رضاخان به واسطه رأی مجلس، به نخست­وزیری برگزیده شده بود. رضاخان به وی دستور استعفاء داده، او نیز استعفاء نمود.[۱۵]

وی پس از ورود به تهران به نمایندگی از طرف ایل بختیاری، نماینده مجلس شد و به مجلس راه یافت. در آن دوران در مجلس بین نمایندگان طرفدار رضاخان و سید حسن مدرس که ریاست اقلیت مجلس را به عهده داشت، درگیری­های فراوانی به وجود آمد.

وزارت پست و تلگراف

رضاخان پس از رسیدن به نخست­وزیری، تمامی وزراء نخست­وزیر قبل را تعویض نمود و اعضای جدیدی را به عنوان وزیر معرفی کرد، که از آن جمله سردار اسعد سوم بود، که به وزارت پست و تلگراف منصوب شد.

در دوران نخست­وزیری رضاخان، وی طرحی به مجلس داد، که کلیه القاب نظامی­ها لغو شود؛ به همین جهت، نام جعفرقلی خان سردار اسعد بختیاری، به عنوان جعفرقلی اسعد بختیاری، در شناسنامه­اش ثبت گردید... 

یکی از اعمالی که جعفرقلی خان در دوران وزارت خود نمود، خلع سلاح کامل بختیاری­ها بود، که وی به حکم رضاخان، مسئول این کار شد و تلگرافی به تمام خوانین مقیم تهران فرستاد؛ عموم خوانین نیز مجبور به پذیرش حکم شدند. ولی در بختیاری، این موضوع با مخالفت شدیدی از جانب عشایر مواجه شده که در عمل هیچگاه به اجرا در نیامد.

پایان قاجاریه و تأسیس پهلوی

در آن دوران کشور عملأ در دست نخست وزیر وقت؛ رضاخان قرار داشت. رضاخان برای فشار بیشتر به شاه قاجار برای استعفاء از پادشاهی ایران، به جعفرقلی خان دستور داد که بهمراه سردار معظم از تهران خارج شود. این اقدامات رضاخان مؤثر واقع شد و احمدشاه قاجار در سال ۱۳۰۴ ه. ش مجبور به استعفاء گردید. سردار اسعد سوم پس از به قدرت رسیدن پهلوی­ها نیز در کابینه محمدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک دوم به عنوان وزیر پست و تلگراف حضور داشت.

جعفرقلی خان و رضاخان

پس از کنار رفتن کابینه ذکاءالملک و روی کار آمدن مستوفی­الممالک، جعفرقلی­خان، دیگر در کابینه جایی نداشت؛ ولی رضاخان او را از اطرافیان بسیار نزدیک خود گردانید و در بیشتر سفرها همراه وی بود. به گفته مخبر السلطنه، سردار بهادر، تیمورتاش و تدین از «سینه زنان پای علم جمهوریت و تغییر سلطنت» بودند.

وزارت جنگ

پس از استعفای مستوفی­الممالک از نخست­وزیری، مخبرالسلطنه در سال ۱۳۰۶ ه. ش به عنوان نخست­وزیر مسئول تعیین کابینه شد؛ وی سردار اسعد را به عنوان وزیرجنگ معرفی نمود و به این ترتیب پس از حدود یک سال دوری از دولت، جعفرقلی خان به وزارت بازگشت.

در همین سال حزب جدیدی بنام ایران نو در کشور به وجود آمد، که ریاست آن به عهده شخص رضاشاه پهلوی بود. جعفرقلی خان نیز مانند بسیاری از وزرا و نمایندگان مجلس، به این حزب پیوست. این حزب در کمتر از شش ماه منحل شد. وی در این دوره از وزارت خود، به جهت بیماری همسر خود؛ عزت­السلطنه به آلمان سفر نمود و پس از حدود دو ماه به ایران بازگشت. جعفرقلی سردار اسعد در کابینه فروغی نیز به عنوان وزیر جنگ حضور داشت.

عاقبت سردار اسعد سوم

در سال ۱۳۱۲ ه. ش سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر بابل رفت و در آنجا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر و به تهران آورده و راهی زندان قصر شد! پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران، مسموم شده و به قتل رسید.[۲۴] در آن زمان سن وی ۵۵ سال بود.

همزمان با دستگیری وی، تلگرافی از طرف ادیب­ السلطنه سمیعی رئیس دربار، بنا به دستور رضاشاه از مازندران به اداره کل نظمیه تهران، مخابره شد، که به این شرح بود:

ریاست اداره کل تشکیلات نظمیه حسب­الامر مطاع مبارک ملوکانه ارواحنا فداه ابلاغ می­نماید. چون بواسطه کشف سندی که شرکت جعفرقلی خان اسعد را با تیمورتاش در قضیه نفت می­رساند و خودتان اطلاع دارید، مشارالیه تحت توقیف آمده و اشخاص مفصله ذیل را فورأ توقیف نمائید: سردار اقبال، سردار فاتح، امان قلی خان ممسنی، سرتیپ خان بیوراحمدی، شکرالله بیوراحمدی و پسران سردار ظفر بختیاری و کلیه بختیاری‌هایی که در قضیه شرکت داشته­اند. اسعد را فردا تحت­الحفظ به وسیله نظمیه به مرکز می­آورند. هر جا مقتضی است، او را حبس نمائید تا ترتیب محاکمه داده شود. رئیس دفتر مخصوص حسین.

در ارتباط با بازداشت جعفرقلی خان، مخبرالسلطنه هدایت در کتاب خاطرات و خطرات خود، می­نویسد:

کار سردار اسعد، به محاکمه نکشید. گفته شد که محرمانه اسلحه به بختیاری وارد کرده‌است. بعدها در ملاقات از شاه شنیدم: بلی! می‌خواهند محمدحسن میرزا را بیاورند... شهوت­ رانی که از این بیشتر نمی­ شود! بیش از این چیزی نفرمودند و معلوم بود که صحبت از اسعد است. من از سردار اسعد جز صمیمیت نسبت به پهلوی ندیدم و در نسبتی که به او دادند، تردید دارم. فرمایش شاه را، تا درجه سیاست می­ دانم....

بازداشت سردار اسعد سوم، چهار ماه و نیم طول کشید و روز نهم فروردین ۱۳۱۳ و در سن ۵۴ سالگی، به دستور رضاخان به طرز فجیعی به قتل رسید. روز بعد، جسدش را تحویل خانواده وی دادند.

دادگاه دیوان عالی جنایی، در ۳۰ بهمن ۱۳۲۲ پزشک احمدی را قاتل عمدی سردار اسعد شناخت و به اعدام محکوم نمود.

 

منابع :

  • آهنجیده، اسفندیار. ایل بختیاری و مشروطیت، نشر ذره­بین، اراک:۱۳۷۴
  • امیربهادر، جعفرقلی خان. خاطرات سردار اسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار، انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۷۲
  • عاقلی، باقر. نخست وزیران ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، انتشارات جاویدان، تهران:۱۳۷۱
  • بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران، انتشارات زوار، تهران:۱۳۵۷
  • گلبن، محمد و شریفی، یوسف. محاکمه محاکمه گران، نشر نقره، تهران:۱۳۶۳
  • دالوند، حمیدرضا. ماجرای قتل سردار اسعد بختیاری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران:۱۳۷۹
  • علوی، ابوالحسن. رجال عصر مشروطیت، به کوشش حبیب یغمایی، انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۶۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۲
مصطفی ستاری

نصیرخان سردار جنگ، )زاده ۱۲۳۴ - درگذشته ۱۳۱۰( نظامی و سیاست‌مدار دوران قاجار بود. وی پسر سوم امامقلی خان حاجی ایلخانی و برادر کوچکتر امیر مفخم بختیاری می‌باشد. نصیرخان از سرداران ارشد قشون محمدعلی شاه بود، که به جمع مشروطه خواهان پیوست. پدر، برادران، عموزادگان و خود او، سال‌ها ایلخان بختیاری بوده‌اند.[۲] نصیر خان در مناصب مختلفی چون حکمرانی اصفهان، کرمان، یزد و همچنین وکالت مجلس شورای ملی  حضور داشت.

انقلاب مشروطه

هنگامی که انقلاب مشروطه در مقابل محمدعلی شاه شکست خورده بود و تبریز در حال مقاومت به سر می‌برد، هنوز نصیر خان و دو برادرش لطفعلی خان امیر مفخم و سلطان محمد خان سردار اشجع، در رکاب شاه بودند و محمدعلی میرزا، از نیروی جنگی نصیرخان و سواران وی، برای تقویت عین الدوله استفاده می‌نمود. لذا در همین زمان بود، که لقب سردارجنگ، به وی داده شد و از صارم الملک، به نصیرخان سردار جنگ ملقب گشت.

فتح تهران

در روزهایی که تقریبأ تمامی خوانین بختیاری، به مشروطه خواهان پیوسته بودند، تنها لطفعلی خان امیر مفخم و نصیر خان سردار جنگ در اردوی محمدعلی شاه باقی‌ماندند. سردار اسعد در جریان فتح تهران به خانواده حاجی ایلخانی، )عموزاده‌های خود) به عنوان مشکل اصلی می‌نگریست.  زیرا بدستور محمدعلی شاه و به منظور مقابله با تهاجم بختیاری‌ها به تهران، قشون دولتی به فرماندهی امیر مفخم بختیاری، در قم موضع گرفته بود  و هنگامی که نصیرخان از موضوع مطلع شد، از محاصره تبریز دست کشید و به برادر خود پیوست.

سردار اسعد که نمی‌خواست میان وی و عموزاده‌ها نزاعی دربگیرد، چندین نامه برای امیر مفخم و نصیر خان نوشت، که سرانجام با هماهنگی که بین علیقلی خان سردار اسعد و نصیرخان، از طریق غلامحسین خان سالار محتشم ) برادر دیگر نصیر خان) انجام شد، با عبور از راه انحرافی، مشروطه خواهان قشون دولتی را دور زدند و بدون درگیری از قم عبور نمودند….

جنگ با سالارالدوله

هنوز مدت زیادی از فتح تهران نگذشته بود، که با ورود محمدعلی میرزا به کشور، با باقی‌مانده پولی که از بانک روسیه قرض گرفته بود و درعوض آن مقداری از جواهرات سلطنتی را به امانت نزد بانک استقراضی روسیه گذاشته بود، سپاهی منظم به فرماندهی سالارالدوله، روانه پایتخت نمود. سپس، نصیر خان به همراه خسرو خان سردار ظفر، مأمور جبهه غرب شد؛ تا تحت فرماندهی عبدالحسین میرزا فرمانفرما از پیشروی قوای سالارالدوله بسمت پایتخت جلوگیری نمایند.

حکومت یزد

با فتح تهران به دست علیقلی خان سردار اسعد و سپهدار تنکابنی، برای رفع اختلافات داخلی بین خوانین بختیاری و علی‌رغم وفاداری نصیر خان و امیر مفخم به محمدعلی شاه، پیمان نامه‌ای بین دو برادر با سردار اسعد به امضاء رسید، که در این میان غلامحسین خان سالار محتشم، در آشتی نصیر خان سردار جنگ و علیقلی خان سردار اسعد، نقش بسزایی ایفا کرد

پس از نبرد خونین و شکست قشون سالارالدوله و متواری شدن محمدعلی میرزا، در پی آرام شدن پایتخت، نصیرخان سردار جنگ، بعنوان حاکم یزد منصوب شد.

حکومت اصفهان

در سال ۱٢٩٧ نصیر خان از سوی وثوق الدوله نخست وزیر، مأمور سرکوب یاغیان رضا جوزانی و جعفرقلی چرمینی در منطقه چهارمحال و اطراف اصفهان شد. به همین مناسبت به حکومت اصفهان منصوب گردید.  وی تا آغاز انتخابات در دوره چهارم مجلس شورای ملی، که خود استعفاء کرد، در حکومت اصفهان باقی‌ماند.

نصیر خان، برای برگرداندن امنیت، به بخش‌های غرب و جنوب کشور، متوسل به جنگ‌های خونینی شد، که در طول این دوران، برخی اعمال وی، با ظلم و ستم همراه بود. اما در نهایت، با دستگیری رضا جوزانی و جعفرقلی چرمینی و اتباع آنان، صرف‌نظر از شکنجه و آزار زندانیان و اعمال دیگری که به سردار نسبت می‌دهند، خدمات وی قابل تقدیر و تمجید است...

وکالت مجلس

نصیر خان در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی، از چهارمحال و بختیاری به وکالت مجلس انتخاب گردید و قدم به عمارت بهارستان نهاد. پس از آنکه، به نمایندگی بختیاری‌ها وارد مجلس گشت، در تهران، منزل او محفل شعرا و نویسندگانی چون ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و... بود. در آن دوره، فرخی یزدی نیز در مدح وی، فتح نامه‌ای به نظم درآورده‌است.

ایلخانی بختیاری

یکی از رویدادهای مهمی که از زندگی نصیرخان در تاریخ ثبت شده، سمت ایلخانی وی با حمایت بریتانیا بود. انگلیسی‌ها برای حفاظت از حوزه‌های نفتی و ایجاد امنیت در منطقه نفت خیز، نصیرخان سردارجنگ را که فرد مقتدری بود، برای مدت پنج سال به سمت ایلخانی برگزیدند.  در این زمان صمصام السلطنه نخست وزیر و در دوره‌ای، سرداراسعد، وزیر جنگ بودند. برای اینکه سردار جنگ بتواند امنیت را در جاده‌ها فراهم کند، لطفعلی خان امیر مفخم را به حکومت کرمان گماشت.

جنگ جهانی اول

با شروع جنگ جهانی اول و با وجود اعلام بیطرفی ایران، دو گروه مختلف در کشور، به رویارویی پرداختند، که عده‌ای از بختیاری‌ها به دلیل بی اعتمادی به روس و انگلیس، طرفدار آلمان شدند.

همین امر، زمینه ساز اخلال در کار شرکت نفت که در اختیار بریتانیا بود، گشت. اما سردار جنگ، در حفاظت و برقرار ماندن نظم، در منطقه‌ای که مرکز فعالیت‌ها و عملیات شرکت نفت بود، تلاش بسیاری نمود، که در نهایت آرامشی نسبی را در منطقه حاکم نمود. به پاس خدمات وی به بریتانیا، از طرف دولت انگلستان، نشان K.C.M.C را دریافت کرد.

در فوریه ۱۹۱۵ خط لوله‌ای که نفت را از خاک بختیاری، به پالایشگاه آبادان می رسانید، به وسیله عوامل ناشناسی قطع گردید و شایعاتی منتشر شد که واسموس آلمانی، با کمک سردار جنگ مرتکب این اقدام شده‌است. ولی دکتر یانگ، رئیس بیمارسان شرکت نفت، که یکی از دوستان صمیمی سردار جنگ بود، در نامه‌ای به گرینوی، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس نوشت:

رفتار نصیر خان قابل تأمل است، زیرا در آن ایام شیخ خزعل از سردار جنگ تقاضا کرد، که تعدادی سوار جهت محافظت از خط لوله نفت اهواز در اختیار او بگذارد، اما سردار جنگ چنین اقدامی را مغایر با قانون بیطرفی دولت ایران در رابطه با جنگ عثمانی و انگلیس عنوان کرد، لذا از این کار سرباز زد.

سپس شیخ خزعل، در نامه‌ای در جواب نصیرخان گفت: اولاً سردار جنگ باید با وی همکاری کند دومأ در جنگ و ستیز فعلی، اگر دولت ایران در کنار عثمانی و آلمان قرار گیرد، بختیاری‌ها باید متعهد شوند، که بهمراه وی، از بریتانیا حمایت نموده و با دولت ایران وارد جنگ شوند ولی در نهایت نصیر خان مکاتبات خود را با خزعل قطع نمود و در عمل هیچگاه با وی همکاری نکرد. سر پرسی کاکس، برای انجام این مقصود، مأموریت یافت تا با سردار جنگ و سردار بهادر، به گفتگو بنشیند. ولی این مذاکرات، نتیجه‌ای در بر نداشت.

بیماری و اقامت در آلمان

نصیرخان در اواخر سال ۱۳۰۳ به بیماری سختی مبتلا گردید. پس از مدتی، از بختیاری به اصفهان رفت و در بیمارستان مرسلین انگلیسی بستری شد. در اصفهان، مداوای پزشکان معالج وی، پیشرفتی حاصل نکرد و با پیشنهاد پزشکان بیمارستان، روانه آلمان شد.

نصیرخان، ۷ سال پایانی زندگی را در کشور آلمان سپری نمود و سرانجام در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، در شهر برلن آلمان، درگذشت. پیکرش را به نجف اشرف منتقل نموده و در آن‌جا، به خاک سپردند.

 

منابع:

  • دانشور علوی، نورالله. «جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری» چاپ دوم، انتشارات آنزان، تهران:۱۳۷۷
  • الیزابت، مکبن رُز. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه: مهراب امیری، بینا، تهران:۱۳۷۳
  • سردار ظفر، خسروخان. یادداشتها و خاطرات سردار ظفر، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۶۲
  • جین راف گارثویت، بختیاری‌ها در آیینه تاریخ، ترجمه: مهراب امیری، انتشارات آنزان، تهران:۱۳۷۵
  • سردار اسعد بختیاری، علی قلی خان. «تاریخ بختیاری» چاپ دوم، انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۸۳
  • لایارد، سر اوستن هنری. سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه و حواشی: مهراب امیری، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۷۱

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۱
مصطفی ستاری