علیقلیخان بختیاری )زادهٔ ۱۲۳۶ ه. خ - درگذشتهٔ ۱ آبان ۱۲۹۶( معروف به سردار اسعد بختیاری، از رؤسای ایل بختیاری و از سیاستمداران دوره قاجار بود، که حیات سیاسی وی مقارن با بقدرت رسیدن چهار پادشاه در
ایران بود.
علیقلیخان پسر سوم حسینقلی خان ایلخانی بود، که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلیشاه، به پشتیبانی از برادرش نجفقلیخان صمصامالسلطنه و پسرعموی خود، ابراهیمخان ضرغامالسلطنه، در اعتراض به این عمل برخاست و پس
از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، از راه عراق،
خود را به بختیاری رسانید و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را، در فتح تهران و احیای مشروطیت،
عهدهدار شد.
وی در برههای از تاریخ ایران، در
منصب وزیر جنگ و دورهای نیز عهدهدار وزارت داخله بود. از دیگر وقایع مهم در زمان
حیات سیاسی علیقلیخان، اکتشاف نفت در مناطق جنوب و جنوبغربی فلات
ایران، توسط کنسرسیوم دارسی، در استان خوزستان و چاه شماره یک مسجدسلیمان بود.
دوران کودکی و نوجوانی
علیقلیخان بختیاری در یکی از
بانفوذترین خانوادههای ایل بختیاری، یعنی خاندان ایلخانی،
در شهر جونقان چهارمحال و بختیاری زاده شد. او چهارمین فرزند و سومین پسر حسینقلی خان ایلخانی بود. پدر وی، بهمدت ۳۰ سال، حاکم ایل بختیاری بود. (در
گذشته کسی که این منصب را در ایل بختیاری برعهده داشت ایلخان نامیده میشد(
علیقلیخان پس از گذراندن دوران کودکی
در جونقان،
در اوایل جوانی، به تحصیل مشغول شد و پس از آموختن زبان عربی به تحصیل علوم خارجی، از جمله زبان فرانسه پرداخت. حسینقلیخان، معلمی برای
تعلیم وی در نظر گرفت. او در اندک زمان، زبان فارسی و خط تحریر را فراگرفت و پس از آن، به
مقدمات عربی و ادبی از صرف و نحو، منطق،
بدیع،
بیان و امثله عرب مشغول گردید.
ازدواج
علیقلیخان، در سال ۱۲۵۵ ه. ش، با بیبی مهرجان، دختر یکی از
بزرگان بختیاری، ازدواج کرد. نخستین فرزند او در سال ۱۲۵۸ ه. ش زاده شد و از طرف حسینقلیخان؛ جعفرقلیخان نامگذاری گردید، که بعدها سردار
بهادر و پس از درگذشت علیقلیخان، به سردار اسعد سوم ملقب گشت.
قتل حسینقلی خان
علیقلیخان، در سال ۱۲۵۹ ه. ش، بههمراه پدرش، ایلخانی و اسفندیار خان برادر بزرگش، به طهران احضار شدند و به دیدن ناصرالدین شاه رفتند. در این ملاقات، تصمیماتی اتخاذ
شد، از جمله اینکه، این دو برادر، با صد سوار بختیاری، عضو کشیک خانه سلطنتی شدند؛
ولی اقامت اسفندیار خان و علیقلی خان در تهران، طولانی شد و
به تقاضای ظلالسلطان، حکمران اصفهان،
شاه موافقت کرد، که دو برادر به اصفهان برگردند.
برای ظلالسلطان حکمران مقتدر اصفهان،
تحمل قدرت ایلخانی خطرناک بود. همچنین فرهاد میرزا
معتمدالدوله که بر اثر
دسایس ظلالسلطان از حکومت فارس بر کنار شده بود، ذهن شاه را نسبت به ظلالسلطان مشوش نمود و برای خراب کردن ظلالسلطان
و از بین بردن قدرت ایلخانی، امکان طغیان او را مطرح کرد. به همین مناسبت، ظلالسلطان
به تهران احضار شد و دستور قتل ایلخانی را از ناصرالدین شاه گرفته و به اصفهان بازگشت.
در ۲۲ خرداد ۱۲۶۱
ظلالسلطان، حسینقلیخان و دو پسرش را برای شرکت در یک رژه
نظامی دعوت نمود. پس از مراسم، در چهلستون از آنها پذیرایی شد. در این پذیرایی،
یک فنجان قهوه آمیخته با زهر، به حسینقلی خان داده شد، سپس وی را روانه زندان
ساختند . او پس از
دو روز، در زندان درگذشت و اسفندیار خان و علیقلیخان نیز، به دستور ظلالسلطان به زندان افتادند.
اقامت در تهران
علیقلیخان، یک سال در زندان ظلالسلطان بسر برد و خانوادهً آنها تا زمان
بقدرت رسیدن اتابک،
در انزواء بسر بردند. اما با بقدرت رسیدن اتابک، برادرش اسفندیارخان سردار اسعد اول، ایلخانی بختیاری و خودش فرماندهً سواران بختیاری در تهران شد. ولی
حقیقت این بود که شاه برای جلوگیری از طغیان سران ایلخانی،
علیقلیخان را بهعنوان گروگان در تهران نگاه داشت.
در این دوران، وی با اوضاع سیاسی و
اجتماعی تهران آشنا شد، رجال و افراد مؤثر را شناخته و با بعضی از مأموران
سیاسی، از جمله چند تن از دیپلماتهای انگلیسی آشنا شد و به سال ۱۲۷۲ ه. ش از طرف شاه قاجار، به منصب، نشان و حمایل امیر تومانی
نائل گردید.
ایلخانی بختیاری
سردار اسعد، پس از به قتل رسیدن ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی، مأمور نظم تهران شد و در زمان مظفرالدین شاه نیز، فرمانده سواران بختیاری، با لقب سرتیپی باقیماند. در سال ۱۲۷۵
هزار تومان مقرری، به پاس وفاداریش به دولت، برای او تعیین گردید. مدتی نیز به
عنوان ایلخانی بختیاری، از جانب مظفرالدین شاه انتخاب شد.
اما در این سمت، با رقابت شدید برادرش
نجفقلیخان صمصامالسلطنه که از او بزرگتر بوده و طبق پیماننامههای
سران ایل، حق ایلخانیگری از آن او بود، مواجه شد و کنار گرفت.
وی پس از عزل اتابک،
دیگر به گارد سلطنتی مراجعه نکرد و بیشتر اوقات خود را، در بختیاری گذرانید…
اقامت در اروپا
در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی، ابتدا به هندوستان رفت و پس از مدت کوتاهی هند را به
مقصد مصر ترک کرد. اقامت وی در مصر نیز کوتاه بود و پس از چند هفته، از مصر به مکه رفته و سپس عازم پاریس شد.
سردار اسعد، دو سال در پایتختها و
شهرهای مهم اروپا زندگی کرد. شاید نخستین جرقههای فعالیتهای سیاسی-اجتماعی وی،
در این مقطع آغاز شد.
لقب سردار اسعد
علیقلیخان، در سال ۱۲۸۱ به تهران بازگشت و در سال ۱۲۸۲
که اسفندیار خان، برادر بزرگش درگذشت، راهی بختیاری شد و بین خانواده ایلخانی یعنی برادران خود، که عبارت بودند از: صمصامالسلطنه و خسرو خان سردار ظفر و خانواده حاجی ایلخانی، که عموزادههایش (فرزندان امامقلی خان حاجی
ایلخانی( بوده و
عبارت بودند از: لطفعلیخان امیر
مفخم، نصیر خان سردار جنگ، سلطان محمد خان سردار
اشجع و غلامحسین خان سالار
محتشم صلح و آشتی
برقرار کرد. سپس در سال ۱۲۸۳ به پیشنهاد عینالدوله، از طرف مظفرالدین شاه، لقب سردار اسعد گرفت و نشان حمایل به وی داده شد.
همچنین ماًمور نظم لرستان گردید.
اقامت در پاریس
پس از افتتاح مجلس اول، در ۱۴ مهر ماه ۱۲۸۵ برای معالجهً چشم خود، بار دیگر به اروپا سفر کرد و در شهر پاریس اقامت گزید. پس از مداوای چشم، شروع به مطالعه و ترجمهً کتب فرانسه و انگلیسی نمود.
پس از بمباران مجلس، در روز چهارشنبه ۳ تیر ۱۲۸۷ که تعدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند، وی در
پاریس بود.
همکاری با مجامع آزادیخواهی
بنا به تصریح ملکزاده،
سردار اسعد، همکاری خود با مجامع آزادیخواهی را، از سال ۱۲۸۳ آغاز کرده است. در ششم خرداد همان
سال، جلسهای از رجال آزادیخواه، در باغ شخصی سلیمانخان میکده و به رهبری او
برگزار شد. ملکزاده این مجمع
را؛ هستهً اصلی انقلاب مشروطیت ایران میداند.
ریاست این انجمن که به انجمن باغ میکده شناخته میشود با شیخ محمدمهدی شریف کاشانی بود.
سردار اسعد همکاری خود، با آزادیخواهان
را پس از بمباران مجلس شورای ملی و در سال ۱۲۸۷ بطور آشکار، آغاز کرد. در این سال، با تجمع مشروطهخواهان و
رجال مخالف محمدعلیشاه در اروپا، علیقلیخان نیز، به جرگه
آنان پیوست.
در اینباره، ملکزاده مینویسد:
ایرانیان مهاجر مقیم اروپا، سردار
اسعد را تشویق به رفتن ایران و قیام علیه محمدعلی شاه نمودند. چند نفر از آنها،
منجمله شکراللهخان معتمد خاقان که بعدهاً لقب قوامالدوله یافت، به اتفاق سردار اسعد به ایران
مراجعت کرد و به اصفهان رفت و در سفر جنگی از اصفهان به تهران، با او همراه بود.
مخبرالسلطنه هدایت، که در این موقع در اروپا بودهاست،
مینویسد:
شاخص میان ایرانیان، علیقلیخان
سردار اسعد است. گاهی به منزل او میروم... غالباً اشخاص، سر سفره او حاضر میشوند.
عصر به کافه دولاپه، جنب اپرا میرود. باز، جمعی دور او را گرفتهاند...
مخبرالسلطنه سپس مینویسد؛ که از او خواستهاست تا
به ایران رفته، رهبری نهضت را به عهده بگیرد. اما او گله میکند، که؛ تنها است!
مخبرالسلطنه میگوید؛ کار را یک نفر میکند.
این تشویقهای ایرانیان، باعث حرکت
سردار اسعد میشود. البته اقدام موفقیت آمیز بختیاریها، در فتح اصفهان نیز به او امیدواری بیشتری داده بود.
فتح تهران
)نقاشی فتح تهران در کاخموزههای سعدآباد، سپهدار اعظم تنکابنی و سردار اسعد بختیاری سوار بر اسب
دیده میشوند(
سردار اسعد در روز پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۶ مه ۱۹۰۹ میلادی) وارد ایران شد. سپس وارد بختیاری شد و متعاقب آن با
خوانین قشقایی سوگندنامهای را امضاء کرد. همپیمان شدن با خوانین و شیوخ بسیار
حیاتی بود، زیرا او برای حرکت به سمت تهران میبایست از پشت سر مطمئن باشد!
سردار اسعد پس از عقد قرارداد با
رؤسای ایلات مذکور، درصدد اتحاد با رقبای خانوادگی خود برآمد. خانواده حاجی ایلخانی مشکل اصلی او محسوب میشدند. لطفعلی خان امیر مفخم برای
مقابله با تهاجم بختیاریها به تهران در قم موضع گرفته بود. برادر او نصیر خان سردار جنگ، از محاصره تبریز دست برداشته، برای پیوستن به امیر
مفخم راهی قم بود و برادر دیگر، سلطان محمد خان سردار
اشجع، بههمراه خسرو خان سردار ظفر )برادر سردار اسعد) برای جمعآوری نیرو
به سمت بختیاری در حرکت بود. تنها غلامحسین خان سالار
محتشم، به عنوان ایل بیگی بختیاری در خوزستان به سر میبرد. وی برخلاف برادرانش، که در ضدیت کامل با سردار
اسعد به سر میبردند، زمینههای اتحاد بین سردار محتشم و سردار اسعد را فراهم ساخت.
سردار اسعد با همراهی خوانین بختیاری
سپاهی قریب به هفتصد نفر جمعآوری کرد و راهی تهران شد. قبل از حرکت، طی نامهای
به شیخالسفرا، وزیر مختار اتریش،
هدف از حرکت خود را تشریح کرد و از دولتهای قدرتمند خواست تا از مداخله نظامی در
ایران خودداری کنند.
پس از حرکت سردار اسعد، جعفرقلیخان سردار
بهادر و غلامحسین خان سالار
محتشم با سپاهی
برای پیوستن به سردار اسعد راهی تهران شدند و سلطان محمد خان سردار
اشجع با سردار
ظفر به رسم ایلی هم پیمان شدند.
سردار اسعد در حرکت خود به سمت تهران،
مشکل اصلی خود را برخورد با نیروهای بختیاری، به فرماندهی امیر مفخم بختیاری میدانست و تلاش زیادی نمود تا با آنها
درگیر نشود. برای این مقصود نامههایی به او نوشت. متن یکی از نامههای سردار اسعد
به امیر مفخم:
اگر میخواهی به شاه وفادار بمانی، میتوانی
با نیروهای دیگر درگیر شوی! زیرا درگیری با نیروهای بختیاری ایل را به خاک و خون میکشاند.
سپس نیروهای بختیاری به فرماندهی
سردار اسعد از جنوب و نیروهای مجاهدین از شمال راهی تهران گردیدند و با هماهنگیهایی
که با هم داشتند، در بادامک به هم رسیده و در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸
وارد تهران شدند.
در این باره خبرنگار تایمز مینویسد:
حرکت ناگهانی آنان بسی زیرکانه و بهنحو
درخشانی انجامید، بدون انداختن تیری توانستند رخنه به شهر نمایند.
... پس از درگیریهای پراکنده، شهر به تصرف مجاهدین درآمد؛ و در
روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹
میلادی) داستان جنگ پایان یافت و
در ساعت ۸:۳۰ صبح شاه با پانصد تن از سربازان و
بستگان و سران و مرتجعین به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.
واقعه پارک اتابک
در رجب ۱۳۲۸ه. ق. آیت الله سید عبدالله بهبهانی بدست دموکراتها و مخالفین
اجرای احکام اسلامی ترورگردید. ترورهای انجام شده، دستاویزی برای خلع سلاح مجاهدین
و مشروطه خواهان متمایل به شریعت طلبان و اجرای احکام اسلامی قرار داده شد. در
راستای سرکوب مشروطه طلبان، به بهانه برقراری امنیت و مقابله با بی نظمی و هرج و
مرج، طرح «خلع سلاح» مطرح گردید. اما در این برنامه بطور قطع، فقط مجاهدان و
مشروطه خواهانی گروه هدف بشمار میآمدند که با دموکراتها، سردار اسعد، سپهدار،
انگلیس و روسیه میانهای نداشتند.
سردار اسعد به ستار خان پیام داد به سوگندی که
در مجلس برای خلع سلاح یاد کردهاید، وفا دار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح
بپرهیزید و گرنه ساعتی دیگر نه ستار میماند ونه باقر و نه اتابک. ساعتی بعد در
تاریخ اول شعبان ۱۳۲۸ ه. ق. ۱۰۰۰ سوار و تفنگچی بختیاری به فرماندهی «جعفرقلیخان سرداربهادر»
پسر سردار اسعد که بعدها به سردار اسعد ملقب گردید و «غلامحسین خان سردار محتشم» و ۵۰۰ نفر ارمنی و مسلمان به فرماندهی
«یفرم خان ارمنی» و عدهای سرباز و قزاق که جمعاً شمار آنها نزدیک به ۳۰۰۰ نفر میرسید، پارک اتابک محل سکونت
«ستارخان» که جمع زیادی از مجاهدین نیز در این پارک حضور پیدا کرده بودند، به
محاصرهٔ خود در آوردند. تلاش بسیاری انجام گرفت تا از راه مسالمت آمیز موضوع حل و
فصل گردد. اما کوشش افراد مصلح نتیجه بخش نبود. ستارخان نیز که قصد درگیری نداشت،
تلاش فراوان کرد تا موضوع بصورت مسالمت آمیزی حل گردد. اما ارتباطش با بیرون پارک
بطور کامل قطع گردید. عدهای نیز مشکوکانه به تهییج و تحریک مجاهدان داخل پارک
پرداختند.
هر لحظه اوضاع وخیم تر و شرایط برای
جنگ مهیا میشد. بالاخره یفرم خان دستور داد درب پارک را آتش زدند. نیروهای
بختیاری و ارمنی وارد عمل شدند و جنگ شعلهور گردید. تعداد زیادی از مجاهدین و
آزادیخواهان کشته و زخمی شدند. شمار کشته شدگان از ۱۵۰ نفر تا ۱۰۰۰
نفر اعلام شده است. پای ستار خان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح گردید (بعدها
اطباء مجبور شدند پایش را قطع کنند). باقر خان مورد ضرب و شتم قرار گرفت. حداقل ۳۵۰ نفر نیز در نظمیه محبوس شدند. دوازده
نفراز بختیاریها که جزو مهاجمان بودند نیز کشته و زخمی شدند. عموم مردم از وضع پیش
آمده بسیار ناراحت و ناراضی بودند. علماء در منزل بست نشستند، بازار تعطیل گردید.
به دنبال این واقعه کابینه بسیار متزلزل گردید. بسیاری از مقامات مجبور به استعفاء
شدند. شریعت طلبان، مجاهدین و آزادیخواهان واقعی و مردمی سرخورده ومنزوی شدند.
زمام امور در دست و اختیارعوامل بیگانه قرار گرفت. تمام این وقایع با اطلاع علیقلی
خان سردار اسعد و با هماهنگی سفارت انگلیس انجام گرفت. «اسماعیل امیر خیزی» که از
نزدیکان ستارخان و خود ناظر بر اوضاع و واقعه بوده، نقل میکند: «روزی سردار اسعد
به عیادت سردار (ستارخان) آمد. سردار اسعد گفت: سردار ای کاش این تیری که به پای تو
خورد به چشم جعفرقلی (پسر سرداراسعد( میخورد. سردار چون این را شنید حوصله اش سر رفت و گفت: خود میکشی
حافظ را خود تعزیه میداری.
وزارت داخله
در تاریخ ۲۵ تیر ۱۲۸۸
ساعت چهار بعدازظهر در بهارستان مجلس مهمی بهنام «مجلس فوقالعاده
عالی»، با حضور رؤسای دوره اول مجلس شورای ملی و سرداران قشون ملی و عدهای از
تُجار، وزراء و شاهزادگان، تشکیل شد. در همین مجلس، به اتفاق آراء سردار اسعد به سمت وزیر داخله منصوب گردید.
همچنین در مجلس فوقالعادهٔ عالی و به
اتفاق آراء، محمدعلیشاه از سلطنت خلع و سلطنت به پسرش احمدمیرزا واگذار گردید و چون احمدمیرزا بیش از
دوازده سال نداشت، علیرضاخان قاجار، ملقب به عضدالملک،
به سمت نیابت سلطنت تعیین شد.
وزارت جنگ
در کابینهای که به تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۲۸۹ تشکیل گردید، علیقلی خان سردار اسعد، به مقام وزارت جنگ منصوب گردید؛ که با استعفای سپهدار تنکابنی، مستوفی الممالک رئیسالوزراء شد و سرانجام دوره اول
زمامداری سپهدار تنکابنی، که از فتح تهران در ۲۵ تیرماه ۱۲۸۸
آغاز شده بود، پس از گذشت یک سال، به پایان رسید.
در این ایام، عضدالملک نایب السلطنه، به علت مریضی و کهولت سن، درگذشت. سپس احزاب شروع به فعالیت نمودند. با
سقوط کابینه مستوفیالممالک، سپهدار تنکابنی برای بار دوم، تشکیل کابینه داد. با
روی کار آمدن مجدد سپهدار و بعلت مشکلاتی که در کابینه اول و در پی استعفای وی
بوجود آمده بود، سردار اسعد، از مجلس سه ماه مرخصی خواست و راه اروپا را در پیش گرفت.
در این ایام، محمدعلیشاه مخلوع که قریب به دو سال در ادسا بود، تصمیم به مراجعت نمود. حاج علیقلیخان سردار اسعد که در
آن ایام در پاریس زندگی میکرد، اولین کسی بود که دولت ایران را از سؤ نیت محمدعلیشاه آگاه ساخت و با تلگراف رمز به صمصامالسلطنه که در آن برهه زمانی ریاست بختیاریها
را برعهده داشت، توصیه کرد برای حفظ مشروطیت و آزادی ملت ایران از هیچ گونه
فداکاری خودداری نکنند.
نیابت سلطنت
در ایامی که علیقلیخان، در پاریس اقامت داشت، تلگرافهای متعددی از طرف مجلس شورای ملی و ناصرالملک؛ نایبالسلطنه به وی رسید. سردار اسعد قریب یک سال
در اروپا بود، مجلس مکرراً او را برای بازگشت به ایران دعوت کرده بود، ولی او تا
تیر ماه ۱۲۹۱ در اروپا ماند. در این هنگام ناصرالملک تصمیم مسافرت خود، به اروپا را، به
اطلاع سردار اسعد رسانده، او را برای نظارت در امر حکومت، به طهران دعوت کرد. سپس وی به طهران بازگشت و ناصرالملک راه اروپا را در
پیش گرفت.
سردار اسعد، نیابت سلطنت را چندی زیر نظر داشت و خانهاش محل
مراجعات مردم بود و تلاش نمود، افراد مسلح بختیاری را به نظم وادار کند و صمصامالسلطنه را در کارهای کشورداری راهنمایی نماید.
سردار اسعد در آثار رجال معاصر
سردار اسعد در بین خوانین بختیاری،
امتیازات ویژهای داشت. در تاریخهای بختیاری که شرح اختلافات و درگیریهای داخلی
را نگاشتهاند، بندرت از او در دستهبندیهای خانوادگی یاد شدهاست. سردار اسعد را
میتوان محور اتحاد در ایل بختیاری دانست.
در اینباره، سردار ظفر مینویسد:
حاج علیقلیخان، هیچوقت مایل به جنگ
نبود... خاصه، جنگ مابین بنیاعمام و برادران.
وی در امور سیاسی نیز فردی توانا بود.
او این امتیاز را، با حضور گستردهاش در دستگاه دولتی، از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود.
سردار اسعد، در آثار مربوط به رجال
معاصر، دارای سیمای مثبت و روشنی است. قزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانستهاست و
دربارهٔ وی میگوید:
علاقه به علم و دانش و مطالعهً کتب
داخلی و خارجی، بخصوص مطالعه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگیهای اوست.
عارف قزوینی در جای دیگر مینویسد:
من آن مرحوم را خوب میشناسم و در
تمام مدت اقامت او در پاریس، هفتهای دو، سه مرتبه او را میدیدم و غالباً صحبت
ما، از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار علاقه داشت.
قزوینی در این باره، اشاره به تألیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتابهای زیادی از
زبانهای خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جمله؛ سفرنامهً شرلی تاورنیه و نیز
مجلات و کتب آبی انگلیسی را میتوان نام برد.
ملکزاده دراینباره مینویسد:
حاج علیقلیخان سرداراسعد، که از
خوانین روشنفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معلمینی از
تهران برای تدریس اجیر نمود و نظامت آن مدرسه را به شیخعلی ناظم، که از مردان
روشنفکر زمان خود بود، سپرد.
وی میافزاید؛ بدستور او تعدادی از
دانشآموزان این مدرسه، به خارج اعزام شدند.
احمد کسروی نیز، او را مردی دانش دوست و آگاه دل
نامیدهاست؛ و یحیی دولتآبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از
افراد علم دوست، در رجب ۱۳۱۵ ه. ق (آذر ۱۲۷۶) تشکیل شدهاست، میآورد. همچنین احمد به پژوه، وی را یکی از
چهار، پنج تن مبارز، با وقوف به کار، آگاه و صمیمی میداند.
دربارهٔ انعقاد قرارداد نفت از سوی
سردار اسعد با انگلیسیها مشیرالدوله طی نامهای به سفارت انگلیس نوشت:
... طبق مفاد بند سه امتیاز نامه سال ۱۹۰۱ صاحب امتیاز تنها میتواند در صورت لزوم زمینهای مورد نیاز
خود را از مالک خریداری یا اجاره کند ولی ماذون نیست که بدون کسب اجازه از دولت با
شخص یا اشخاص دیگری قرار داد منعقد کند، چرا که عقد چنین قراردادهایی منحصراً جزو
اختیارات دولت مرکزی است، لذا بدین وسیله دولت ایران محق خواهد بود، قراردادی را
که شرکت سندیکای امتیازات با خوانین بختیاری منعقد کرده و نسخهای از آن به وزارت
خارجه ارسال گردیده است، به رسمیت نشناسد...
کتیبه سردار اسعد
این کتیبه، به دستور علیقلیخان
سردار اسعد، در سال ۱۲۸۴ نوشته شدهاست، که شجرهنامه او و
ریاست اجدادش بر ایل بختیاری را بیان میکند. محل این کتیبه در
پانزده کیلومتری جونقان در روستای ده چشمه معروف به پیرغار میباشد.
در پایین این کتیبه، این جمله افزوده
شده است:
... در تاریخ هفتم محرم ۱۳۳۶
هجری قمری مطابق اول میزان، مرحوم سردار اسعد در طهران به رحمت ایزدی پیوست.
قلعه جونقان
نوشتار اصلی: قلعه جونقان
سردار اسعد، در شهر جونقان کاخ بسیار زیبایی را بنام قلعه جونقان بنا نهاد. قلعه جونقان، به سبک ایرانی
و با تزئینات فرنگی ساخته شدهاست.
آثار و کتابها
علیقلیخان که از خوانین فرهنگ دوست
بختیاری بود، چندین بار به اروپا سفر کرد و به تکمیل زبان فرانسه خود پرداخته و اقدام به ترجمه چندین
کتاب، از جمله دختر فرعون و پاریس از الکساندر دوما و غادة البریتانی، نموده و
همچنین، کتاب تاریخ بختیاری را به رشته تحریر در آوردهاست.
از جمله ترجمههای سردار اسعد
بختیاری، میتوان به کتب زیر اشاره کرد:
·
بولینا - غاده البریتانی
·
پل و ورژینی
·
تاریخ حمیدی - سلطان عبدالحمید عثمانی
·
دختر فرعون
·
دیل گابریل
·
روکامبول
·
شرح حال هانری سوم
·
عشاق پاریس
·
مادموازل مارگریت
·
هرمس مصری
·
سفرنامههای برادران شرلی
·
عهدنامه حضرت امیر
سالهای واپسین زندگانی
دوران حیات علیقلیخان سردار اسعد،
مقارن با دوران پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعی در ایران و حتی در سطح جهانی بوده است. ورود وی به عرصه سیاسی
ایران، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه بود.
با روی کار آمدن مظفرالدینشاه، )و متعاقب آن، اتابک) دامنه فعالیتهای
سیاسی وی بیشتر شد، ولی با به قدرت رسیدن محمدعلیشاه، تا پیش از به توپ بستن مجلس، وی کاملأ از صحنه سیاسی خارج
شده بود ولی، در دوران پس از فتح تهران و ابتدای سلطنت احمدشاه،
علیقلیخان، از تاثیرگذارترین رجال سیاسی ایران بوده است.
درگذشت
علیقلیخان سردار اسعد سرانجام در
روز سهشنبه ۱ آبان ۱۲۹۶ در تهران درگذشت و از طرف دولت با تشریفات رسمی و احترام نظامی در حالیکه
پیکر وی روی توپ حمل میشد، تشییع گردید. ابتدا قرار بود در صحن کاخش در جونقان تدفین گردد، اما بنا به دلایل سیاسی پیکر وی به اصفهان منتقل گردید و در مقبره خانوادگی در تخت فولاد، به خاک سپرده شد.
از نکات قابلتوجه زندگانی سردار اسعد
بختیاری فعالیت سیاسی در دوران سلطنت چهار شاه از سلسله قاجار میباشد.
منابع :
-
ابطحی،
علیرضا، نفت و بختیاریها، مؤسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران ۱۳۸۴
-
بهنود،
مسعود، کشتهشدگان بر سر قدرت، ISBN 964-405-055-X
-
تقیزاده،
سیدحسن، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، انتشارات علمی، تهران ۱۳۶۸
-
دانشور
علوی، نورالله، تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری،
کتابخانه دانش، تهران ۱۳۳۵
-
دولتآبادی،
یحیی، حیات یحیی، انتشارات فردوسی، تهران ۱۳۷۱.
-
صفایی،
ابراهیم، رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان، تهران ۱۳۶۲
-
جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی
بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران ۱۳۷۲
-
نامور،
رحیم، تاریخ انقلاب مشروطیت، انتشارات چاپار، تهران ۱۹۵۸