لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

۱۱۸ مطلب با موضوع «بزرگان لر» ثبت شده است

جعفر خان  زند پسر صادق‌خان زند و پدر لطفعلی‌خان زند ، هفتمین فرمانروای دودمان زند بود. او همچنین برادر مادری علیمراد خان زند بود و به همین دلیل بر خلاف پدر و دیگر برادرانش کشته نشد.

وی بعد از مرگ علیمراد خان به تخت نشست. او چندی فرمانروایی بخش‌هایی از ایران مرکزی و جنوبی را در دست داشت و سرانجام در جنگ قدرت میان دودمان زند در شیراز و در حالی که بر تخت بیماری بود کشته شد. او را با وجود توانایی جنگی‌اش ترسو خوانده اند.

مرگ

در ۲۵ ربیع‌الثانی ۱۲۰۳ ه‍.ق. عده‌ای از مخالفانش از جمله صیدمراد خان زند ؛ عموزادهٔ علیمراد خان؛ شبانه بر سرش ریختند و او را کشتند و سرش را از دیوار ارگ شیراز به زیر انداختند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
مصطفی ستاری

صِیدمُراد خان زند فرزند خدامراد خان، هشتمین فرمانروای دودمان زند ایران بود.

در زمان علیمراد خان زند پایتخت زندیان به اصفهان منتقل گردید و او به عنوان والی شیراز برگزیده شد. پس از درگذشت علیمراد خان در ۱۱۹۹ ه‍.ق.، جعفر خان زند با کنار زدن رقیبان به فرمانروایی زندیان رسید. ۴ سال بعد صیدمراد خان با کشتن جعفر خان در پنجشنبه ۲۵ ربیع‌الثانی ۱۲۰۳ ه‍.ق. برای کمتر از ۴ ماه در شیراز به قدرت رسید. سرانجام در ۱۴ شعبان ۱۲۰۳ ه‍.ق. به دست لطفعلی خان زند )فرزند جعفر خان) کشته شد.

منابع :

محمد هاشم آصف (رستم‌الحکما(، رستم‌التواریخ، به اهتمام عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فردوس، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص۱۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
مصطفی ستاری

لُطفعلی‌خان زند)  1148 -۱۱۷۳ خورشیدی) نهمین و واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی )۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ قمری) بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آغا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد.

وی پسر جعفرخان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیان‌گذار فرمانروایی زندیان کریمخان زند وکیل الرعایا بود. شعر زیر را که در تاریخ ایران بسیار نامور می‌باشد وی دربارهٔ شکستهایش از آغا محمدخان قاجار سروده است:

یا رب ستدی مملکت از همچو منی


دادی به مخنثی، نه مردی نه زنی

از گردش روزگار معلومم شد


پیش تو چه دف‌زنی چه شمشیرزنی

 

لطفعلی خان در سال ۱۱۴۸ خورشیدی متولد شد. وی پسر جعفر خان زند و نوه صادق خان زند، برادر کریمخان می‌باشد. گفته‌اند که لطفعلی خان علاوه بر زیبایی، بسیار پر قدرت، راستگو، درستکار و شجاع بود. بسیاری او را بهترین شمشیر زن روزگار شرق می‌نامند. لطفعلی خان زند بسیار خدا دوست بود و هنگامی که آغا محمدخان قاجار به او گفت بر او سجده کند پاسخ داد: من تنها به خدا سجده می‌کنم . و از او به عنوان شخصیت شاهنامه ای یاد می شود ٬ که با اهریمنان و تورانیان وارد جنگ می شود.

خدمات لطفعلی خان زند در راه سازندگی

احداث جاده شوسه بین شیراز، بندرعباس و شیراز، بندر لنگه احداث شد

ایجاد سد تنگاب که ابتدا در دوره ساسانیان درست شده بود. آب آن از کوه فیروزآباد به خلیج فارس ریخته می‌شد.

ترمیم آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز.

 

داستان ایستادگی لطفعلی خان در برابر خان قاجار

لطفعلی خان را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آقامحمد خان ایستاد ، بدو سلام نداد و تعظیم نکرد. آقامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل‌بانانش وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند . فردای آن روز وی را دوباره پیش خان قاجار آوردند ، در حالیکه هوشی در تن نداشت ، آب بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می‌کشیدند . خان قاجار با نیشخند بدو گفت: «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟» واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت سرش را بالا برد و با پلنگ دیدگان بدو نگریست و گفت: «من از تو نمی‌ترسم ای اخته فرومایه». این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد. (آقامحمدخان را شیخ علی خان زند خواجه کرد. دلیل آن هم این بود که آقامحمد خان بدون عقد دختر شیخ علی خان با او ازدواج کرد. اما بنابه گفته‌ای معتبرتر، اخته کردن آقامحمدخان به فرمان عادل شاه جانشین نادرشاه صورت گرفت (به همین دلیل است که در نام وی آقامحمد را آغامحمد می‌نویسند.)

مرگ

آغامحمدخان لطفعلی خان را به تهران برد و پس از چندی دستور کشتنش را داد . مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته‌اند. پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.

رفتار آقامحمدخان با بازماندگان واپسین شاه زند

فتحعلی‌خان صبا شاعر دوره زندیان و قاجار در اندوه ویران کردن این باروی شکوهمند چنین سرود:

گردون به زمانه خاک غم ریخت، دریغ


با شهد طرب زهر غم آمیخت، دریغ

از کینهٔ دور فلک جورسرشت


شیرازهٔ شیراز ز هم ریخت، دریغ

دستور دیگرش بیرون کشیدن استخوانهای کریم خان زند از آرامگاهش بود. وی استخوانهای نخستین زند را به تهران برد و دستور داد که در زیر پله‌های کاخش جایی که همیشه از آن گذر می‌کرد خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد سپس دستور بازداشت و به زورگیری داراییهای زندیان و وابستگان آنها را داد و آنگاه شاهزادگان و شاهدختان زندی را با خواری بسیار یکجا گرد آورده و به سوی استرآباد کوچاند. چنین می‌نماید که سرنوشت شومی بر آنها رفته‌است، از سرنوشت شاهدخت همسر لطفعلی خان زند و پسران شهریار زند فتح‌الله خان و خسرومیرزا به دلیل سانسور دستگاه قاجار آگاهی درستی نداریم. بعضی از اعضای خانواده سلطنتی نیز به یافت آباد تهران تبعید شده و در قلعه‌ای قدیمی در حصر قرارگرفتند. آقامحمد خان همچنین مردم کرمان را نیز به گناه یاری دادن به لطفعلی خان جزای سختی داد، به فرمان او بخشی از مردان کور و به نوامیس تجاوز و اموال غارت گردید همچنین مردمان زیادی به شهر میاندواب تبعید شدند (محله کرمانیها و سیرجانیها هنوز در میاندواب وجود دارد).

( عده‌ای، تعداد کورشده‌ها را ۲۰ هزار و بعضی دیگر ۷۰ هزار نفر ذکر کرده‌اند. او سربازانش را در تجاوز به زنان شهر و غارت اموال آنها آزاد گذاشت).

لطفعلی خان در فرهنگ توده

از آنجا که لطفعلی خان دارای ویژگیهای همه‌پسندی چون زیبایی، دلاوری، تسلیم ناپذیری و ایستادگی بیش از اندازه داشت و با دغاکاریها و بداقبالی و ناکامی و سرانجام شکنجه ددمنشانه و مرگ رودر رو شده بود در نزد مردم به شخصیتی افسانه‌ای همچون چهره‌های شاهنامه‌ای تبدیل شده‌است.که با اهریمنان و تورانیان وارد جنگ میشود. برای او تصنیفهایی سروده شده‌است که در دل مردم زنده مانده و جهانگردان نیز حتی از آنها یاد کرده‌اند. بخشی از یکی از این تصنیفها را که در میان کرمانیان ساخته شده و مردم سالها آن را می‌خواندند در زیر می‌آید:

هر دم صدای نی میاد


آواز پی در پی میاد

لطفعلی خانَم کی میاد؟


روح و روانم کی میاد؟

 

امروزه نام لطفعلی خان در برخی شهرها بر خیابانهایی نهاده شده‌است، به ویژه در شیراز خیابانی به نام او نامگذاری شده‌است.

غران

غران نام اسب نامدار لطفعلی خان بود (بعلت رنگ سیاه اسب). نژاد این اسب دو رگه عرب ترکمن بوده است که بارها جان ارباب خود را در نبردهای گوناگون رهانیده بود. این اسب تند و تیز سیاه رنگ بر پیشانیش لکه‌ای سپید به مانند یک ستاره داشت. گریز لطفعلی خان از میان سپاه قاجار در رویداد تاختن بر کرمان تنها با یاری غران شدنی گردید و چنان‌که پیشتر گفته شد او فاصله میان کرمان تا بم را در بیست و چهار ساعت پیمود. سرانجام هنگامی که در بم لطفعلی خان بر اسبش نشست تا از مهلکه بگریزد دشمنان پاهای پشت این اسب را بریدند، حیوان به زانو می‌افتد ولی سوارش که از سرنوشتش آگاه نبود او را هی کرد، اسب روی پای بریده‌اش می‌ایستد ولی از درد تاب نمی‌آورد و به زمین می‌افتد. دیدن صحنه قطع شدن پاهای غران  ، شاه جوان را متأثر کرد.

لطفعلی خان و میرزا مهدی لشکرنویس

میرزا مهدی لشکر نویس پیش از لطفعلی خان در دستگاه پدرش جعفرخان کار می‌کرد که به دلیل جرمی، جعفرخان دستور بریدن گوشهای او را داده بود. وی نیز هنگامی که جعفر خان ترور شد گوشهای سر بی‌جان ارباب پیشین خویش را برید. پس از پیروزی آغازین لطفعلی خان بر کشندگان پدر، میرزا مهدی بریدن گوش را انکار کرد و حاج ابراهیم نیز برای بخشش او پادرمیانی کرد. لطفعلی خان وی را بخشید و حتی برای وی پیشه و خلعتی هم در نظر گرفت؛ ولی در روزی که قرار بود خلعت را به او بدهد به آتش‌بیاری مادرش، میرزا مهدی را زنده در آتش انداخت و زیر قول خود زد و حاجی ابراهیم را نیز از خود رنجاند.

حاج ابراهیم کلانتر

بزرگ‌ترین لغزش لطفعلی خان اعتمادش به حاج ابراهیم بود. این مرد به شاه جوان خیانت کرد و دروازه شیراز را به روی او بست و خانواده و زن و بچه و داراییهای وی را دودستی به خان قاجار سپرد. حاج ابراهیم دارای نفوذ بسیار بود و خویشانش در جاهای گوناگون ایران از تهران تا اصفهان بر سر کارهای مهم بودند. وی از آغاز کار به نامه‌نگاری با قاجارها پرداخته بود و داستان میرزامهدی نیز وی را رنجاند و یکسره به دشمن زندیان پیوست.

گفتارهای توصیفی دربارهٔ لطفعلی‌خان‌زند

ژنرال مایکس انگلیسی در مورد لطفعلی خان چنین می‌گوید : شهریار جوان زند... از دروغ و وعده‌های پوچ بیزار بود و جز به صداقت و مردانگی مسلکی نداشت و هرگز به دروغ از کسی دلجویی نمی‌کرد. همین ویژگی‌های نیکو باعث شد تا خانواده‌های بزرگ از پشتیبانی او دست بکشند.

منابع

·  http://www.mahmoodkavir.com/persian/index.php?option=content&task=view&id=299

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۶
مصطفی ستاری

علیمراد خان زند فرزند الله‌مراد خان (قیطاس خان)، ششمین فرمانروای دودمان زند ایران بود . او از ربیع‌الاول ۱۱۹۵ تا ربیع‌الاول ۱۱۹۹ ه‍.ق. فرمانروا بود.

وی خواهرزادهٔ زکی خان بود . علیمراد خان در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند و توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت زندیان یعنی شیراز دست یابد. او اصفهان را پایتخت کرد و صیدمراد خان زند را والی شیراز نمود. وی یگانه جانشین کریم خان بود که به مرگ طبیعی از قدرت کنار رفت. آقامحمد خان قاجار توان فرماندهی او را می‌ستود. با این حال او به روسیه پیشنهاد کرد سرزمین‌های آن سوی ارس را به آن دولت واگذارد و در برابر فرمانروایی او از سوی روسیه به رسمیت شناخته شود و پشتیبانی گردد.

او پس از رسیدن به قدرت در ۱۱۹۶ ه‍.ق. پری‌جهان خانم دختر بزرگ کریم خان زند را به همسری خود برگزید.

او میرزا عبدالله شهاب ترشیزی را بر آن داشت که تاریخ زندیان را به شیوهٔ شاهنامه بسراید .  همچنین ابوالحسن مستوفی غفاری کتاب گلشن مراد را به دستور او به نثر مصنوع نوشت که شامل حوادث عصر نادر شاه و زندیه می‌باشد .

پس از او جعفر خان زند فرزند صادق خان و برادر مادری علیمراد خان، با شکست دادن باقر خان خراسگانی )والی اصفهان و گماشتهٔ علیمراد خان) و نیز فریفتن و کور کردن شیخ‌ویس خان زند )فرزند علیمراد خان) به فرمانروایی زندیان رسید.

 

 دانشنامهٔ ایرانیکا، مدخل «علیمراد خان زند» (به انگلیسی(

·  ·  لغت‌نامهٔ دهخدا، مدخل «پری‌جهان خانم»

·  ·  ریپکا، یان، «سدهٔ پرآشوب»، ترجمهٔ عیسی شهابی

·  سهیلی خوانساری، احمد. پنج ابوالحسن نقاش در یک قرن.هنر و مردم، دورهٔ ۱۵، ش ۱۶۹ و ۱۷۰ (آبان و آذر ۱۳۵۵): ۶۱-۶۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۵
مصطفی ستاری

صادق خان زند برادر تنی کریم خان زند، پنجمین فرمانروای دودمان زند و پدر بزرگ لطفعلی خان زند بود.

در زمان کریم خان والی بصره بود. پس از مرگ کریم خان و قدرت‌گیری زکی خان زند (به اسم فرزندان کریم خان) به قصد تصرف شیراز حرکت نمود ولی به جهت تهدید زکی خان به دستگیری و شکنجهٔ خانوادهٔ سپاهیان صادق خان، کاری از پیش نبرد و به سوی کرمان حرکت کرد و آن جا را تصرف نمود. با کشته شدن زکی خان در ۲۸ جمادی‌الاول ۱۱۹۳ ه‍.ق. خود را به شیراز رساند. برای مدت کوتاهی فرمانروایی ابوالفتح خان زند (فرزند ارشد کریم خان) را پذیرفت ولی اندکی بعد در یکشنبه ۹ شعبان ۱۱۹۳ ه‍.ق. او را بر کنار کرد و خود را فرمانروای زند خواند و به روایتی ابوالفتح خان را کور نمود. روایت دیگر کور کردن ابوالفتح خان را به دستور علیمراد خان عنوان می‌کند. سرانجام از علیمراد خان شکست خورد و در ۱۸ ربیع‌الاول ۱۱۹۵ ه‍.ق. به قتل رسید یا به روایتی خودکشی کرد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۴
مصطفی ستاری

محمدعلی‌خان زند فرزند کریم خان زند و برادر کوچک‌تر ابوالفتح خان زند بود. او برای مدت کوتاهی توسط زکی خان زند )برادر مادری کریم خان و پدرزن محمدعلی خان) فرمانروای اسمی زندیان گردید.

کریم خان زند برای خود جانشینی برنگزیده بود. از همین روی در پی درگذشتش در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه‍.ق. آشوب بزرگی بر سر جانشینی در گرفت. عده‌ای به طرفداری از ابوالفتح خان (پسر بزرگ کریم خان) و شماری دیگر به هواداری محمدعلی خان (فرزند کوچک‌تر کریم خان) وارد صحنه شدند. نهایتاً زکی خان زند بر رقبا چیره شد و با این که از هواداران محمدعلی خان بود، در ۱۸ صفر ۱۱۹۳ ه‍.ق. ابوالفتح خان را ابقا کرد. ولی اندکی بعد محمدعلی خان را شریک او در فرمانروایی زندیان نمود.

صادق خان زند )برادر تنی کریم خان) که والی بصره بود در پی مرگ کریم خان راهی شیراز گردید و به مقابله با زکی خان برخاست. از آن جا که خانوادهٔ بسیاری از لشکریان صادق خان در شیراز بودند، زکی خان تهدید نمود که آنان را دستگیر و شکنجه نماید. از همین رو صادق خان به سوی کرمان حرکت کرد و آن جا را به تصرف در آورد.

زکی خان که نسبت به ابوالفتح خان بدگمان شده بود او را به ظن ارتباط با صادق خان از فرمانروایی برکنار کرد و محمدعلی خان را یگانه فرمانروای زند نمود. اندکی بعد زکی خان که به قصد سرکوب علیمراد خان زند راهی اصفهان بود در ۲۸ جمادی‌الاول ۱۱۹۳ ه‍.ق. کشته شد و ابوالفتح خان بار دیگر به فرمانروایی رسید.

منابع :

دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل «ابوالفتح خان زند»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۴
مصطفی ستاری