لر ( لک ، بختیاری ، فیلی ، ممسنی ، کلهر ، ثلاثی و ... )

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

لرستانات سرزمینی متشکل از چند استان لرستان ، کهکیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، قزوین ، مرکزی ،اصفهان و ... می باشد .

خلاصه ای از کتابها و متون مربوط به سرزمین لر نشین و تاریخ این نژاد کهن تهیه شده است .

طبقه بندی موضوعی

۱۲۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

اسماعیل سرباز بروجردی

 (وفات 1289 ق)، ادیب و شاعر، متخلص به سرباز. اصلش از خرم‏آباد فیلى بود. به مناسبت آن که در بروجرد تولد و تمکن یافت به بروجردى مشهور شد و چون در فوج نظام صاحب منصب بوده، تخلص سرباز را براى خود برگزید. در انواع شعر دست داشت و دیوانى در مراثى به نام «اسرار الشهاده» از او بازمانده که دو مرتبه در تبریز چاپ شده است، «دیوان» اشعارش قریب پنج هزار بیت است.

محمود میرزا قا جار می گوید :

" سرباز نامش اسماعیل خان بود و از طائفه ی کاکاوند . در غزل سرایی دستی دارد و سعی نماید که از متوسطان باشد .مشارالیه در درگاه نواب محمد قاسم میرزا بمنصب تخلص خود ممتاز و سرهنگ سرباز است ."

از اوست این غزل :

آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند

شیر را گیرد و در زلف تو زنجیر کند

تکیه بر گوشه ی ابرو زده چشمت آری

ترک چون مست شود تکیه به شمشیر کند

خان بابا مشار در موءلفین کتب خود می نویسد :

" اسماعیل خان متخلص به سرباز بروجردی شاعری در حد متوسط بوده و غالبا بتضمین غزلیات در مراثی می سرود . تالیف او دیوان اسرار الشهاده می باشد که در سال ( ۱۲۸۴ و ۱۲۷۷ قمری ) در تبریز و در سال ( ۱۳۱۹ ) در بمبئی چاپ شده است .

مرحوم آقا بزرگ در الذریعه می نویسد :

" نسخه ایی از دیوان میرزا اسماعیل خان سرباز را در کتابخانه ی سید محمد علی سبزواری دیدم که در سال ( ۱۲۶۰ ه.ق. ) بود و در عصر ناظم در بروجرد نوشته و چا پ شده است ."اسماعیل خان سرباز بروجردی رباعی بطرز بابا طاهر

هم سروده است . از اوست :

شو از غم سوگواری پیش دیرم

می ماتم بجام از شیشه دیرم

بیاد قامت رعنای اکبر

مه آن دارم که در خون ریشه دیرم

از قصیده های اوست :

ماه من پرده گر بر اندازد

جلوه از مهر انور اندازد

زلف را چون به رخ برافشاند

به سمن سنبل تر اندازد

آذر ار آذرین رخش بیند

همه بتها در آذر اندازد

آرزو بر درت کند سرباز

که به پای سگت سر اندازد

نسخه ای از دیوان سرباز در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران موجود است . این دیوان از صفحهء ۱ تا ۱۳۲ عزلیات بترتیب حروف تهجی و از صفحهء۱۳۲ تا ۱۳۹ ساقی نامه است و نزدیک به دو هزاربیت شعر در ان نوشته شده است .

آغاز آن اینطور است :

تنت گشتم ز جان شاید که گاهی

بسوی خود کنی آواز ما را

خدا را دلبرا در بوته ی غم

چنین بهر خدا مگذار ما را

* * * *

دلا جان در ره آن نازنین ده

به پای آن بکن سرباز ما را

آثاراسماعیل سرباز:

اسرار الشهاده یا دیوان مراثی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۱
مصطفی ستاری

میر نوروز

 بدون شک پس از بابا طاهر (و شاید هم قبل از او) مشهور ترین وبزرگترین شاعر لر زبانی است که اشعارش نه تنها در میان لرهای کوچک در لرستان بلکه با اندکی تغییر تک بیتی های او در موسیقی و زبان لرگپه(بختیاری ) نیز راه یافته است.

میر نوروز از سران طایفه میر و اعقاب شاهوردی‌خان بوده است. شاهوردی‌خان، دو قرن قبل از لطفعلی‌خان زند، در عهد سلطنت شاه طهماسب دوم مقارن هجوم افغانی‌ها و ظهور نادرشاه افشار (حدود 300سال پیش) می‌زیسته و تاریخ تولدش آن‌گونه که خود میر نوشته، سال 1133هجری قمری است ( 294 سال قبل). زادگاه میر منطقه «جایدر» در «پل دختر» لرستان است. او بعد از سیر و سیاحت‌ها در لرستان و خوزستان و شیراز، در دهلران چهره در نقاب خاک می کشد .

از اشعار میر نوروز چنین استنباط می شود که میر نوروز صدایی گیرا و رسا داشته و اهل کوهنوردی و شکار بوده است و نیز چهره ای جذاب داشته است .او به شیراز سفر می کند و در انجا ازدواج می کند اما پس از مدتی دچار ناراحتی معده شده و چون مداوای پزشکان موثر نمی شود، در آخرین لحظات بیاد می آورد که چند دانه بلوط از لرستان با خود آورده ، میر با کوبیدن بلوط ها و خوردن انها بلافاصله مداوا و لذا یاد دیار و وطن مادری خود می کند، زنش را طلاق می دهد و روانه لرستان می شود:

همونی بلی ، رنجه کی عسگری ساز بهتره دو شال و نال شهر شیراز

میر نوروز دل سپرده عشقی بنام «شیرین» می شود ولی خانواده معشوق بدلیل فقر میر نوروز به وی جواب منفی می دهند، اما دو دلداده باهم عهد می بندند تا بجز با هم به ازدواج با دیگری تن درندهند . خانواده شیرین به سوی دهلران می روند و میر نیز بعد از مدتی از جایدر پلدختر و چگنی به سوی محال بالاگریوه رهسپار می شود ،چون از طریق آبدانان نمی تواند به دهلران برسد، راه گرمسیر را پیش گرفته و از طریق حسینیه صالح آباد به دهلران می رسد و با گذشت چند سال بالاخره موافقت خانواده شیرین با ازدواج را جلب می کند و این دو بالاخره پس از سالها دوری بنا به عهد و قولی که با همدیگر گذاشته اند بهم می رسند. شیرین نسبت به شوهرش، میر نقشی بسیار مهم، وفادار و مهربانه را ایفا می کند بگونه ای که زوایه دید زیبا و جذاب میر نوروز بر زن مرهون و مدیون وفاداری و مهربانی شیرین می گردد. مجموعه اشعار باقی مانده از میر نوروز به سه دسته تقسیم شده اند:1-اشعار فارسی 2- اشعار لری 3- تک بیتی های لری

میرنوروز، شوریدهای دلسوخته:

میرنوروز از شاعرانی است که در عرصه‌ی تکامل شعر لری تاثیر به‌سزای داشته‌است. شعر این سراینده توانا و نیز آهنگ معروف (میرنوروز) با تمایل و ذوق مردم آمیخته شده و همه او را دوست می‌دارند وبا علاقه‌ی تام و تمام می‌خوانند و آهنگ دلنوازش را با دقت گوش می‌دهند:

دِینکم دِ گردنت چی سنگ دِ او رو

هر که هاستت رو بهاش ار کافری بو

معنی: (گناهم هم‌چون سنگ کف رودخانه بر گردنت/کسی را که نسبت به تو علاقه دارد دوست بدار هر چند کافر باشد.)

میر نوروز با توجه به تاثیرو شایستگی‌اش در عرصه‌ی گسترش علم و دانش بسیار مورد توجه فرهنگ دوستان این مرز و بوم قرار گرفت تا جایی‌که در معرفی و شناخت زبان و ادبیات غنی لرستان به دنیای فرهنگ دوستان این مرز و بوم از هیچ کوششی فرو گذار نبوده و بر این باوریم که سروده های میر نوروز این شایستگی را دارند که در این امر مهم پیشگام شوند میرنوروز از جهات دیگر نیز بر سایر شعرای لر مقدم می‌باشد که مهم‌ترین آن وجود سه گونه شعر (پارسی، ملمع و لری) می‌باشد که امید داریم خوانندگان و کسانی که در حوزه‌ی ادبیات عامیانه لرستان پیش‌قدم هستند، به این سبک ادبیات آشنا شوند تا کم کم از پارسی به ترکیبی از لری و پارسی روی آوردند که برای مطالعه و استفاده از اشعار بسیار نغز و شیوای لکی که اساس ادبیات اصیل لرستان را تشکیل می‌دهد، آماده سازیم.

در مورد میرنوروز آن‌چه لازم است بدانیم از اشعارش استنباط می‌شود؛ او مدت‌ها مشغول فرا گرفتن علوم دینی، فلسفی و قسمت مهمی از معلومات متداوله عربی و پارسی بوده و در این امر به نوعی پیش رفته بود که اکنون درک مفاهیم اشعار توحیدی و گفتاری (معراجیه) ایشان بدون مراجه و استعانت از قرآن مجید و تفاسیر و کتب فلسفه امکان ‌پذیر نمی‌باشد و آن قسمت از اشعاری که سروده چنان پر مغز و عمیق‌اند که از پیروان سبک خراسانی نظایر آن را شاید فقط در آثار ناصرخسرو و خاقانی بتوان یافت. از نظر بیان مفاهیم عشقی، صحنه‌آرایی و طنز و کنایه اشعار میرنوروز از شیوه‌ی سهل و ممتنع نظامی نیز متاثر بوده است.این سراینده‌ی ارجمند لرستانی با سه شیوه (خراسانی، عراقی و هندی) آشنایی کامل داشته و سخن گفته‌است.

میر جدا از مذهب و تعصب و تعبد که تا سر حد کمال رفته شخصیت دیگری نیز داشته که مشحون از احساسات سرکش یک موجود لاابالی عاشق پیشه با همه طغیان غرایز نفسانی است به‌طوری‌که آرامش، آزادی و صبر و قرار به دست همان تمایلات عنان گسیخته داده؛ سفرها کرده، رنج‌ها برده و بیچارگی‌ به خود دیده که تحمل آن برای هر کس مقدور نبوده است. بنابر روایات، میرنوروز از اعقاب شاه‌وردی‌خان فرمان‌روای مقتدر لرستان در دوران سلطنت شاه‌عباس کبیر است و نیز بنابر قرائن وی در عهد سلطنت شاه تهماسب دوم مقارن هجوم افاغنه و ظهور (نادرشاه افشار) می‌زیسته. از این‌که زندگی او در زمان حکومت (قزلباش) بوده است تردید نمی‌توان کرد، زیرا خود گوید:

تن برهنه در بن غاری چو خفاش

بهتره ز دیدن روی قزلباش

و با این بیت مسئله زندگی وی حل می‌شود:

نو بهاری فصل گرما اومام وِ دنیا

چارشمه سوری، بیست هشتم ما

یک‌صدو‌سی سه از بعد هزاری

بگذرد بر من به‌سختی روزگاری

از سیاق اشعار فوق و هم‌چین ابیات دردناکی که این شاعر شوریده ضمن گِله از روزگار در مورد مامورین و عاملان دولت سروده نیز یک دوران تاریک و ظالم از تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور تداعی می‌گردد که جز دوران هرج و مرج و خودکامگی اواخر عهد صفویه نمی‌تواند باشد. میرنوروز دارای صدایی گیرا و رسا بوده است؛ در کوه‌گردی و صحرانوری و صیدافکنی مهارتی به‌سزا داشته و دارای قیافه‌ای جذاب، طبعی منیع و رفیع بوده است. هم‌چین برای جلب کمک اغنیاد اندیشه‌ی خود را به‌کار نگرفته و اگرچه مانند همه‌ی صاحبان ذوق و هنر در فشار معیشت بوده، برداشتن دست نیاز را تنها سزاوار خداوند بی‌نیاز دانسته است، ابنای زمان را شریک در سرنوشت خود پنداشته و جز به مقام علم و ادب سر بر هیچ آستانی فرود نیاورده، چون پای در مرز پیری می‌گذارد این چنین به ترسیم سیما و تجسم حالات خویش می‌پردازد:

ایسه شوقم سست و ذوقم‌ها نشسته

زه بُرِسه تیرم از صد جا شکسته

عمرکم فرصت پرید از دست چون طیر

چون خیال و خواب بی اصل و سبک سیر

برف پیری ریخته بر قله فَرق

روزگار نوجوانی رفت چون برق

خلاصه تمام مراحل و فراز و نشیب‌ها روزگار را چنان استادانه ترسیم کرده که حق مطلب را ادا نموده است. به‌طوری‌که می‌دانیم زادگاه میر، «جایدر» بوده لکن در دهلران چشم از جهان پوشیده و در همان‌جا هم به خاک رفته است.

میرنوروز، سیروسفر و عشق ناکام در چگنی:

میرنوروز همواره در لرستان به سیر و سیاحت می‌پرداخته، در سفری که به چگنی داشته، سراب ناوه‌کش موجب چنان حال خوشی در او می‌شود که مجلس بزمی با تنی چند از یاران موافق در آن‌جا برپا می‌کند و لب به سخن می‌گشاید با این شعر:

سَر سراوکه نایکش کولا بونی

مشک شیراز بزنی و دوس بخنی

پس از چند روز اقامت و حال خوش در سراب ناوه‌کش به روستای رک رک می‌رود، دیدن زنان زیبا روی آن‌جا و دختران قشنگ آهو چشم شاعر را سخت شیفته و شوریده حال می‌کند.

مردمونه هِل‌خو دِ رکرکونه

ساوه شو برز و بلن کولا رمونه

با زحمت فراوان با یکی از آن‌ها ملاقات و سوز دلش را بیان می‌کند ولی زن دم از عفت می‌زند و او را از خود می‌راند. و این موضوع خاطرش را می‌رنجاند و به کلی خاک چگنی را ترک کرده می‌گوید:

مردمونه هِِل خو دِ چگنی نی

ساوه شون برز و ریشون دیینی نی

بزرگ‌ترین و عمیق‌ترین عشق میرنوروز در جایدر اتفاق می‌افتد، در مراجعت از چگنی سری به خرم‌آباد زده و مناظر زیبا و چشم‌نواز اثری عمیق در وی می‌گذارد و از طرز برخورد جوانان لذت می‌برد:

خُرموه خرم دِله جاکه لرونه

هرکجا لر بچیه شیرین زبونه

یک وقت متوجه می‌شود فصل زمستان فرا رسیده و بیم انسداد راه‌ها می‌رود

می‌ترسم ای کویانه برفی بشینه

باد و بوران وِرکنه، کس کس نوینه

معنی: (می‌ترسم که کوه‌ها را برف بگیرد و باد و بوران وضعی پیش بیاورد که کس کس را نتواند ببیند.)

سرانجام معشوقه‌اش رهسپار دهلران می‌شود. میر چشم به راه اوست.

بارلاها برسو درمون دردم

پیشوازش بکنم، دورش بگردم

معنی: (خداوندا درمان درد مرا برسان، به استقبالش بروم، دورش بگردم.)

شوکه مووه دِ خیالت میزنم دم

روز کِه آیه نی دیارت، کشتمه غم

معنی: ( همه شب از خیالت دم می‌زنم، روز که می‌شود پیدایت نیست و این غم مرا کشته)

تا این‌که میر به‌ناچار رهسپار دهلران می‌شود.

ای دله سی دهلرو هی میزنی زار

یه تونو یه دهلرو یه دیین یار

معنی: (ای دلی که برای دهلران همیشه زار می‌زنی، اینک تو و دهلران و دیدار دلدار تو)

خوش‌بختانه میرنوروز پس از مدتی موافقت والدین دختر را جلب و ازدواج صورت می‌گیرد. این زن نسبت به شوهرش بسیار مهربان و وفادار بوده و همین زن نیک سیرت، باعث ایجاد یک تحول فکری و روحی در او می‌شود و نقشی سازنده داشته. روزی عده‌ای از عاملان دولت وارد شهر می‌شوند، در این موقع میرنوروز زن خود را می‌بیند با عده‌ای از زنان، چون از چشم بد ماموران بیم‌ناک است خطاب به زن خود فریاد می‌زند:

کوگ کوهساری باز اوما و نخجیر

اَر وفاداری کنج خلوتی بیر

معنی: (ای کبک کوهسار، باز به شکارت کمین کرده است/اگر نسبت به من وفادار مانده‌ای خود را به گوشه‌ی خلوتی برسان)

زن فورا متوجه و بلافاصله پاسخ می‌دهد:

هم وفا دارم، قی بسته وَفاتِم

ار روی وِ جهنم خوم دِ نِهاتِم

معنی: (من به تو وفادار و کمر وفاداری را محکم بسته‌ام / اگر به جهنم هم بروی من جلودارتم)

«این‌چنین است غیرت و تعصب مردان لر و در مقابل پای‌بندی و عهد زنان لر»

اشعار پارسی و ترانههای عاشقانهی میرنوروز:

اشعار پارسی میرنوروز دارای ارزش ادبی و تک بیت‌های لری او نیز دقیق، شیرین و دارای ویژگی‌های محلی می‌باشد که غالبا از سوزهای عاشقانه حکایت می‌کند و نشان دهنده درون پر جوش و خروش ملتهب اوست. همین اشعار غنایی میر است که با غالبی دل‌چسب آهنگ روح پرور (علی‌دوستی) را به‌وجود آورده که هنوز دل‌ها و روح‌های بی‌قرار هر لرستانی را جلا می‌دهد و عاشقانه این آهنگ‌ها را می‌شنوند و دوست می‌دارند. امید است که لرستان‌های با ذوق و هنر دوست قدر بدانند فرهنگ و پیشینه‌ی تاریخی خود را و بیش‌تر بشناسند شخصیت‌های فرهیخته‌ی این دیار کهن را، باشد که همیشه‌ی ایام خرم دل باشید.

نمونه‌ای از ترانه‌های لری میرنوروز:

ایمرو خال دِ لوی کرده کواوم

نمنه هوش دِ سرم مال خراوم

معنی: (امروز با آن خالی که بر لب دارد، دلم را کباب کرده/ هوش از سرم رفته و خانه خراب شده‌ام)

ار هزار حور و پری بیا وِ چنگم

دین و دنیام هی تونی تو های وِ تنگم

معنی: ( اگر هزاران حور و پری به چنگم افتد/ دین و دنیای من تو هستی، تو در فکر منی)

ای دِله سی دهلرو هی میزنی زار

یه تونو یه دهلرو یه دیین یار

معنی: ( ای دلی که برای دهلران همواره زار می‌زنی/ این تو و این دهلران و این هم دیدار دلدار)

ار بوی وِ ارمنی میام وِ دینت

خوم وِ صیقه چتریاکه نازنینت

معنی: ( اگر تو ارمنی بشوی دینت را قبول می‌کنم/ خودم تصدق چتر زلفانت می‌شوم)

بارلاها برسون او سفریمه

قِه باریک، بالا بلن، زلف قجریمه

معنی: (خداوندا آن مسافر مرا برسان

آن کمر باریک، بلند بالا و زلف قجری)

پَر جومت تَش گِرت وری نسوزی

هم ماهی، هم افتووی، هم زل روزی

معنی: (گوشه پیراهنت آتش گرفته برخیز و مواظب باش / تو هم ماه، هم آفتاب و هم ستاره سحری هستی)

گفت وگوی میرنوروز با درخت کهن سال

روزی میرنوروز همراه با دو تن از دوستانش از آبدانان به سوی دهلران از مکانی بنام «ته له دوول » (محلی واقع در ارتفاعات شمال دهلران) عبور می کردند که درخت کهنسالی نظر میرنوروز را جلب می کند. میر فی البداهه درخت را خطاب قرار داده و از زبان درخت نیز خود پاسخ می دهد تا مثنوی بلند لری ای متضمن ذکر وقایع تاریخی و باستانی ایران از زبان میرنوروز شکل می گیرد . امروزه متاسفانه از آن مثنوی بلند گفتگوی میرنوروز با درخت کهنسال فقط چند بیت زیر باقی مانده است :

از قضا سه نَفِر هر سِک پیاده

(از قضا سه نفر هر سه پیاده)

امرو دِ ته له دوول ره مو فتاده

(امروز راهمون از ته له دوول افتاده)

دِ نظر افتاده دییم پیره داری

(از نظر افتاده دیدم درختی کهن سال)

.............................

گوتمش ای پیر دار ای پیر پُر جه ور

(گفتمش ای درخت پیر ای پیر گرانمایه)

تو خَوَر داری زه روز گوور ز گه ور

(تو خبر داری ز روز گورستان گبران)

....

ز ایام حضرت نوح پیره دار بیمه

(از زمان حضرت نوح درختی پیر بودم)

ز روزگار رستم زال پیره دار بیمه

(ز روزگار رستم زال درختی پیر بودم)

مه درخت پایه تخت کی قبادم

(من درخت پایتخت کی قبادم)

طلسم خینه سیاوش ها وه یادم

(طلسم خون سیاوش هست بیادم)

مه درخت پایه تخته بهرام ِ گورِم

(من درخت پیر پایتخت بهرام گورم)

ایسه بیمه جای مار و مه له موورم

(الان پناهگاه مار و لانه موریانه ام)

میرنوروز و پل کرو دختر

روزی از تقدیر این گردنده دولاب

شد بدولابچی گذارم بر لب آب

کهنه پیلی دیدم از ایام پیشی

سال آن با زال گردون کرده خویشی

بانگ رعد از رفعتش آواز زنگی

در ستونش بیستون یک پاره سنگی

در مساحت عرضش از عرض زمین بیش

گشته خط استوا از پهلویش ریش

مانده در جنبش کّوّر بام جهانی

در مقابل همچو دیوار خرابی

با وجود محکمی در عرض و طولش

کرده ویران دور چرخ بلفصولش

پایه اش از دور چرخ زشت آهنگ

واژگونه ریخته سنگش دو فرسنگ

سنگ و گچ از همدگر گردیده بیزار

همچو مهره پشت پیران سست و بیخار

باره بامی که میزد بر فلک دوش

از ثریا تا ثری گشت هماغوش

در حقیقت کردم از سنگش سئوالی

کاین بنا با سال گردون است حالی

صاحب اقبال که بانی این بنا بی

از کیان بی از کجا بی از چه جا بی؟

این همه مال این همه گنج این همه کار

برد در کار و تو گشتی باز بیکار

رنج او ضایع شد و مالش تلف شد

یادگار نام او هم ناخلف شد

شد ز غیرت هر شکافش یک دهانی

در جوابم یافت هر سنگی زبانی

گفت ای غافل ز خود سرسام مدهوش

یک زمان بر حال و احوالم بده گوش

چونکه شاپور از غرور پادشاهی

می نمود از قیصر رم باج خواهی

خود به مرسولی روان شد جانب روم

تا به بند آمد زبخت و طالع شوم

چرمه ای از خام خر اندر تنش کرد

حلقه آهن بدور گردنش کرد

تختش از خاک آفتابش تاج سر شد

پوستین دولتش از چرم خر شد

چونکه او از خسرو اییران بری شد

شهر شوشتر پای تخت قیصری شد

بعد سالی کرد اقبالش رسائی

دخت قیصر دادش از زندان رهائی

در جزای خام خر آن شاه عادل

گفت سارم چل منار و چار صد پل

اول این عالی بنا را کرد بنیاد

تا به او جم سرکشید و گشتم آباد

از سکندر صولتان دارانِژادان

جمع گشتی زیر سقفم با مدادان

تا ز یمن آن دوشاه آسمان جاه

کار من شد ساخته یک سال و شش ماه

چند سالی معبر خلق جهان بیم

شاهراه صیدگاه حروان بیم

بعد از آن در دولت نوشیروانی

پیریم را داد او از نو جوانی

در زمان هرمز و بهرام چوبین

باز من بودم خراج چین و ماچین

بوده ام در عهد خسرو نیز معمور

تاشد از آتش پرستی آتشش کور

سعد وقاص آمد و بر من گذر کرد

خوان و آتشخوانه را زیر و زبر کرد

شد لوای دولت اسلام مرفوع

رایت بخت کیانی گشت مقطوع

بعد چندی صاحب من غزنوی بود

این رواق کهنه را از نو نوی بود

دیده ام هم روزگار سنجری را

دل نوازی و رعیت پروری را

مخبرم از حال بد فرجام چنگیز

تا چه کرد آن ظالم بی باک خونریز

یادم آمد هم از اوصاف هلاکو

کو کجا رفت و کجا بود و کجا کو؟

کر شدی گوشم ز بانگ طبل تیمور

ناله می خیزد ز سقفم همچو سنتور

عاقبت از گردش این دهر خونخوار

شد خرابی در پی طاقم نمودار

پایه بی طاقت شد از حمالی طاق

آیه هذا فراقم خواند آفاق

شد مرورم بر مرورموج این آب

چون فلاخن سنگ پایم گشت بی تاب

حال هر خاکی به خاک ، آخر همین است

کل شیٍ یرجع الاصل این چنین است

چون کند دوران یمن این بی وفائی

تو چنین حیران و سرگردان چرائی

چون نداری در جواب من جوابی

از جواب من بگیر از خود حسابی

من ز سنگ و گچ شدم پیوسته با هم

تو ز خاک و خلط و خون گشتی مجسم

گه به زلف و خال ، بندی دل چو مستان

می پرستی صورتی چون بت پرستان

گه خیال زن کنی گه فکر فرزند

گه تجارت می کنی گه این چند و آن چند

گه کنی یک بنده ای را بندگی سخت

تا دو دینارت دهد یک روز و یک وقت

گر سلیمان و تهمتن گردی از زور

عاقبت در گور خواهد خوردنت مور

چون درآید از درت پیک اجل تند

دست و پا مفلوج گردد دیده ها کند

این همه فکر محالت گشته باطل

مال تو گر گنج قارون شد چه حاصل

گر خدا خواهد از این راه پر از چاه

بیژن طبعم رساند در صف شاه

بشکنم این لشکر حرص و هوی را

تا ببوسم خاک پاک کربلا را

میر نوروز ار تورا عقلی دِ سر هِه

جایدرجای تونی جای دگرهِه

 

.......

پیامی به معشوق

شبروی کن قاصدا صبح از خیالم

زی مقام با جلال مه جمالم

وش بگو عمر دوباره زندگانی

پیریم از نو دوباره نوجوانی

دلبرم، دلخوش کنم، دنیا و دینم

جان شیرینم ، عزیزم ، نازنینم

نور دیده ، قوت جان ، درمان دردم

مرهم ریش و شفای رنگ زردم

کس موینم ، کس مپرسم ، کس مدارم

مونس و هم صحبت شبهای تارم

خوش ادا ، خوش ذوق دایم ، خوش دماغم

روز رفیقم ، در شب تار ، شب چراغم

غنچه نشکفته ، سیب نو رسیده

آهوی بی هیهوی چینی چریده

آنکسی کز لطف حسنش کرده در کار

شام گیسوی دو زلف ماه رخسار

عارضش را کرده از مجموعه ساز

مستی و خراب و خمار و شوخی ناز

کرده جوزستانی اندر حقه ظرف

قندلب ، شهد دهان ، شیرینی حرف

یک جهان آراسته از ناز و از نوش

روز رخ ، مهر جبین ، صبح بناگوش

صد گره بر سنبلان زد بر سر هم

بند بست و پیچ و تاب حلقه خم

داده گلزار رخش را آب شبنم

آب و آتش هر دو را ضم کرد با هم

آفریده مخزنی بر معدن جان

لعل لب ، درج دهان ، در سخندان

عارضش را از عرق بنوشته منشور

سوره نور ، آیه نور و علی نور

جنتی آراسته از لطف و احسان

باغ و راغ و خط و خال و نار بستان

در نگارستان حسنش بسته آیین

شهر چین ، بازار چین ، بتخانه چین

قامتش دارد نشانی از گل اندام

صفحه رخساره اش از نقره خام

صفحه رخساره اش از سیم ساده

لام الفلائی بر آن ترتیب داده

گر نعیم جنتم بخشد خداوند

جز بدیدارش نیم یک لحظه خرسند

ور بیارن یوسف مصری به بازار

نیستم جز جان شیرین را خریدار

نازنینا تا به کی این بی وفائی

این چنین با ما زنی دم از جدائی

آن مصور کاین چنین صورتگری خواست

هر چه شیرین بود و نیکو بر تو پرداخت

هم نشینم نیست جز فکر و خیالت

نیست در دل آرزوئی جز وصالت

شو همه شو ز خیالت می زنم دم

روز میایه نی دیارت ، کشتمه غم

زین جدائی جان ز تن جوید جدائی

نیست جان را با جدائی آشنائی

لشگر غم ریخت ، خیل شادی اشکست

دل چو بیمار ان شدش آبادی از دست

آن چنان هوش از سر و جان از تنم شد

همچو مجنون ، دشت و هامون مسکنم شد

خلق منفور از بیان الکنم شد

خون بدل از این جهان پر فنم شد

عاجز و خوار و گران بار و نزارم

دلخورم ، بی طاقتم ، بی اختیارم

کو حکیم حاذق و کو محرم راز

کو انیس صادق و کو مرهم ناز

مرهم صبری نهد بر قلب ایوب

بخشد از بوئی جلای چشم یعقوب

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
مصطفی ستاری

دکتر زهرا رهنورد

  همسر میرحسین موسوی و متولد 1334 در بروجرد است. او نویسنده نقاش و مجسمه ساز است. همچنین زهرا رهنورد بروجردی رئیس دانشگاه الزهرا و مشاور رئیس جمهور سابق کشورمان (سید محمدخاتمی) را در کارنامه دارد. رهنورد دارای مدرک کارشناسی مجسمه سازی کارشناسی ارشد پژوهش و هنر کارشناسی ارشد علوم سیاسی و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و اولین زن مسلمان رئیس و اخیرا کسب مدرک تمام استادی(پروفسوری) دانشگاه است.


رهنورد، همسر میرحسین موسوی، نخست‌وزیر سابق کشور، تاکنون یش از 30 جلدکتاب و ده ها مقاله در مباحث نظری هنر، زنان،علمی و سیاسی به چاپ رسیده است. ازجمله: حکمت هنر اسلامی- طلوع زن مسلمان- ریشه های استعماری کشف حجاب- پیام حجاب زن مسلمان- دولت اسلامی- موضع گیری طبقات در فرایند انحطاط جامعه- سوگواری در حراء و...

وی پیش از این رییس تنها دانشگاه دخترانه کشور یعنی دانشگاه الزهرا بود، که گفته می‌شود به دلیل فشارهای وارده از سوی اصولگرایان نسبت به نوع مدیریت وی از این دانشگاه، در شهریور 85 از این سمت کنار رفت و جای خود را به محبوبه مباشری واگذار کرد.


مدارک دانشگاهی:
لیسانس : مجسمه سازی - دانشگاه تهران
فوق لیسانس : پژوهش اسلامی - دانشگاه تهران
علوم سیاسی - واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
دکترا : علوم سیاسی - واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی

آثار و تالیفات:
مقالات : ارائه بیش از ٣٣ مقاله در زمینه هنر و موضوع زن در سمینارهای مختلف.
کتابها :
حکمت هنر اسلامی، ١٣٧٨، «سمت».
مشبک، ١٣٨١، «سمت».
تصحیح کتاب و مقدمه کتاب خاتم، ١٣٨٣، «سمت».
همگام با هجرت یوسف، دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
موضع گیری طبقات اجتماعی با فرایند انحطاط یک جامعه در قرآن، ١٣٧٥، نشر معلم.
هنر معاصر ایران در جهان اسلام، ١٣٨٢، نشر روزنه.
پیام زن مسلمان، ١٩٩١، انگلستان انتشارات هدی.
زیبا شناسی در اسلام و مسیحیت و مارکسیسم، ١٣٦٨، بی تا.
ریشه استعماری کشف حجاب، ١٣٥٩، هدایت و یازده کتاب دیگر به زبانهای اردو، ترکی استانبولی و انگلیسی.

تحقیقات و فعالیتها : در سه حوزه ادبی و هنری ، علوم سیاسی و مطالعات زنان.
اشتغال به تدریس دروس مجسمه سازی، تاریخ هنر، حکمت هنر اسلامی و مطالعات تطبیقی و زبان و بیان در هنرهای سنتی در مقاطع لیسانس تا دکترا.
از ایشان چند اثر هنری از جمله مجسمه های مادر(نرگس عشق) واقع در میدان مادر تهران، ظهر عاشورا و پرنده روز دهم به یاد مانده است .

مسئولیتهای اجرایی :
ریاست دانشگاه الزهرا.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
از سال ١٣٧٤ تا کنون، مدیر گروه هنر سازمان «سمت».

سابقه تدریس :
مجسمه سازی، تاریخ هنر، حکمت هنر اسلامی، مطالعات تطبیقی و زبان و بیان در هنرهای سنتی، مقاطع لیسانس تا دکترا در دانشگاههای الزهرا، تربیت مدرس و تهران.

عناوین و تقدیرنامه ها :
ایشان به دلیل ٣٥ سال فعالیتهای قرآن پژوهی در قلمرو هنر، زن و علوم سیاسی مفتخر به دریافت لقب «خادم القرآن» شدند و همچنین از طرف مرکز بیوگرافی دانشگاه کمبریج در لیست دو هزار استاد برجسته جهانی قرار گرفتند.
کسب رتبه برگزیده جایزه بین المللی هجدهمین جشنواره بین المللی خوارزمی در سال ١٣٨٣.
لوح تقدیر از سازمان «سمت» به امضای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جناب آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت برگزیده شدن به عنوان مدیر نمونه گروه پژوهشی هنر و ١٠ لوح تقدیر دیگر.

دکتر رهنورد در جریان انتخابات  ریاست جمهوری خود را لُر و میر حسین موسوی را داماد لُرها خوانده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۹
مصطفی ستاری

دکتر عبدالحسین زرین کوب

در سال 1301 هجری شمسی در بروجرد دیده به جهان گشود . دکتر زرین کوب تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان برد .سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متشرع و دیندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود ،و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب،به شعر عربی هم علاقمند شد .گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران رفت. اما این رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد،و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلا نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد.با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترک تهران شد . در همان ایام ،علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت ،از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد ،اظهار تاسف کرده بود. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او ر ا به دانشگاه کشاند .در سال 1324 ،پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول ،و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر ،عبدالحسین زرین کوب در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد،و سال بعد وارد دوره دکتری رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و درسال 1334 از رساله دکتری خود با عنوان (نقد الشعر ،تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تالیف شده بود با موفقیت دفاع کرد .
دکتر زرین کوب در سال 1330 درکنار عده ایی از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی ،سعید نفیسی ،محمد معین،پرویزناتل خانلری ،غلامحسین صدیقی و عباس زریاب ،برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایره المعارف اسلام (E1)طبع هلند،دعوت شد .
دکتر زرین کوب در ایام تحصیل در تهران ،چندی نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی به پرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه ،آشنایی بیشتر یافت .از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید. استاد که از قبل با زبانهای عربی ،فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سالهای جنگ دوم جهانی ،با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سرمی بردند،به آموزش این دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه ،شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری درایران) در بروجرد منتشر شد ،در حالی که در این هنگام ،حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت .
دکتر زرین کوب پس از آنکه به الزام پدر دانشکده حقوق را ترک گفت ،به زادگاه خود بازگشت ،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به کار معلمی پرداخت ،کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد .در دوران معلمی ،از تاریخ و جغرافیا وادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات ،همه را تدریس کرد .دکتر زرین کوب پس از اخذ درجه دکترا ،از سوی استاد فروزانفر ،برای تدریس دردانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 یا رتبه دانشیاری ،کار خود را دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام ،تاریخ ادیان ،تاریخ کلام و مجادلات فرق ،تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت .پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش ) دکتر زرین کوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران ،ودوره دکترا ادبیات فارسی دانشگاه تهران و در دانشکده هنرهای درماتیک به افاضه پرداخت.در سالهای 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کا لیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد .
دکتر زرین کوب در 24شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب و چشم و پروستات در گذشت.

آثار

نقد ادبی

  • ۱۳۲۳ فلسفه شعر
  • ۱۳۳۸ نقد ادبی
  • ۱۳۴۳ با کاروان حله مجموعه‌ای از نقد ادبی
  • ۱۳۴۶ شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب
  • ۱۳۴۹ از کوچهٔ رندان، بحث و بررسی و نقد اشعار حافظ شیراز و تشریح شرایط سیاسی و اجتماعی شیراز در زمان شاه مسعود
  • ۱۳۶۳ سیری در شعر فارسی بحثی انتقادی در شعر فارسی و تحوّل آن با نمونه‌هایی از شعر شاعران
  • ۱۳۶۴ سرّ نی، نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی
  • ۱۳۶۶ بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصّه‌ها و تمثیلات مثنوی معنوی
  • ۱۳۷۰ پله پله تا ملاقات خدا، درباره زندی، سلوک، و اندیشه مولانا. و نیز نحوه اشنایی با شمس تبریزی و چگونگی اثرپذیری روحی و طوفان تصوفی که در وی عارض گردید و نیز اطلاعات باارزشی در مورد کودکی و نوجوانی مولانا و نیز شرح احوالات شاگردان معروفش حسام الدین چلبی و صلاح الدین زرکوب
  • ۱۳۷۲ پیر گنجه، در جستجوی ناکجاآباد، شرح حال نظامی گنجوی و بررسی اشعار و آثار وی و نیز شرح تفصیلی تاریخ آن دوران
  • ۱۳۷۲ آشنایی با نقد ادبی
  • ۱۳۷۵ از گذشته ادبی ایران
  • ۱۳۷۷ از نی نامه
  • ۱۳۷۸ دیدار با کعبه جان درباره زندگی و آثار و اندیشه خاقانی
  • ۱۳۸۱ نامور نامه درباره فردوسی و شاهنامه

تاریخ ایران

  • ۱۳۳۰ دو قرن سکوت در باره تاریخ و اتفاقات دو سده بعد از حمله اعراب به ایران و اثرات نفوذ اعراب و مسلمانان در آن دوران
  • ۱۳۴۳ تاریخ ایران بعد از اسلام
  • ۱۳۵۴ فتح عرب در ایران
  • ۱۳۶۴ تاریخ مردم ایران (۲ ج)
  • ۱۳۷۳ روزگاران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی
  • ۱۳۷۵ دنباله روزگاران ایران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی
  • ۱۳۷۵ روزگاران دیگر
  • ۱۳۸۶ آشنایی با تاریخ ایران

تاریخ اسلام

  • ۱۳۴۶ بامداد اسلام
  • ۱۳۴۸ کارنامه اسلام

اندیشه

  • ۱۳۴۲ ارزش میراث صوفیه
  • ۱۳۵۳ فرار از مدرسه
  • ۱۳۵۷ جستجو در تصوف ایران
  • ۱۳۶۹ در قلمرو وجدان، سیری در عقاید، ادیان، و اساطیر و شامل بخشهایی چون: پندارهای از یاد رفته و میراث هندوان و اسطوره یا تاریخ و نفوذ در ادوار ما قبل تاریخ عقاید و دیانات. فصل اغازین کتاب با این عبارت آغاز می‌گردد: بودن یا نبودن؟ مساله اینست! و جوابی که پرسشگر حیرت زده می‌جوید برای آنست که مطمئن شود این بودن آیا به زحمتش می‌ارزد و زندگی وی اصلا هیچ معنی و هدف دارد یا آنکه جز توالی کودکی و جوانی و پیری که سرانجام به عدم محض منتهی گردد چیزی نیست.
  • ۱۳۷۷ شعله طور

ترجمه

  • ۱۳۲۶ بنیاد شعر فارسی
  • ۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در قرون وسطی
  • ۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در دوره رنسانس
  • ۱۳۳۲ شرح قصیده ترساییه خاقانی
  • ۱۳۳۷ فن شعر ارسطو
  • ۱۳۵۷ ارسطو و فن شعر

مجموعه مقالات

  • ۱۳۵۱ یادداشت‌ها و اندیشه‌ها
  • ۱۳۵۳ نه شرقی، نه غربی، انسانی
  • ۱۳۵۶ از چیزهای دیگر مجموعه چند یادداشت پراکنده
  • ۱۳۶۳ با کاروان اندیشه
  • ۱۳۶۵ دفتر ایام، مجموعهٔ گفتارها، اندیشه‌ها، و جستجوها
  • ۱۳۶۸ نقش برآب، جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، گذشتهٔ نثر فارسی و ادبیات تطبیقی
  • ۱۳۷۶ حکایت هم‌چنان باقی

نوشته‌های ادبی و تاریخ‌نگاری

  • ۱۳۴۷ تک درخت
  • ۱۳۵۴ تاریخ در ترازو

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۶
مصطفی ستاری

قیصر امین‌پور دراردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان گتوند ر استان خوزستان به دنیا آمد. در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد

قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.

دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.

گاه شمار زندگی و آثار قیصر امین ‏پور:

1338 - تولد در گتوند ‌خوزستان . دوم اردیبهشت
44 - 1343 -
تحصیل در مکتبخانه
45-1346
تحصیلات ابتدایی در گتوند
50-1357
تحصیلات دوره راهنمایی و دبیرستان در دزفول
1357-
پذیرفته شدن در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران
1358-
انصراف از رشته دامپزشکی و ورود به رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران ، همکاری در شکل گیری حوزه اندیشه و هنر اسلامی
60-1371
دبیری صفحه ی شعر هفته‏نامه سروش
60-1362
تدریس در مدرسه راهنمایی منطقه 12 تهران
1363
انتشار کتابهای "تنفس صبح" و "در کوچه ی آفتاب"
1363
تغییر رشته به ادبیات فارسی دانشگاه تهران
1365
انتشار" طوفان در پرانتز" ( نثر ادبی ) و منظومه ی "ظهر روز دهم" ( برای نوجوانان )/حوزه هنری (و بعد انتشارات سروش)
1366-
بیرون آمدن از حوزه هنری ، آغاز دوره ی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی در دانشگاه تهران
1367
سردبیری ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان و آغاز تدریس در دانشگاه الزهرا
1368-
انتشار "مثل چشمه مثل رود" ( برای نوجوانان )/ انتشارات سروش ،دریافت جایزه نیما یوشیج ( مرغ آمین بلورین )از موسسه ی فرهنگی گسترش هنر ، همکاری در تشکیل دفتر شعر جوان
1369
آغاز دوره دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه تهران
1370
انتشار "بی بال پریدن" ( نثر ادبی برای نوجوانان ) / نشر افق ، آغاز تدریس در دانشگاه تهران ، انتشار "گفتگو‏های بی گفت و گو"/ انجمن ناشنوایان

1372- انتشار "آینه‏های ناگهان"/ نشر افق

1375- انتشار "به قول پرستو" ( برای نوجوانان)/ نشر افق
1376-
دفاع از رساله پایان‏نامه دکترا با عنوان "سنت و نوآوری در شعر معاصر "با راهنمایی و مشاوره استادان دکتر شفیعی کدکنی و دکتر پور نامداریان

1378- انتشار "گزینه اشعار"/انتشارات مروارید

1380- انتشار "گلها همه آفتابگردانند"/ انتشارات مروارید

1382- برگزیده شدن به عنوان عضو پیوسته ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

1383-انتشار" سنت و نوآوری در شعر معاصر"/ انتشارات علمی و فرهنگی
1385-
انتشار "شعر کودکی"/ انتشارات مروارید
1386-
انتشار"دستور زبان عشق"/ انتشارات مروارید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۲
مصطفی ستاری

یکی از اسناد لر بودن والی های پشتکوه و سرزمین ایلام امروزی وجود کتیبه تخت خان می باشد. در این کتیبه به وضوح پشتکوه ،  لرستان فعلی معرفی شده است و این در حالی است که امروزه این واقعیات در حال کم رنگ شدن می باشد و کورد تباران سعی در تحریف تاریخ این منطقه دارند و با تغییر هویت مردم این سرزمین آگاهانه آنها را با نام کورد معرفی می کنند.

 سنگ نوشته تخت خان مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان ایلام، بخش صالح آباد، روستای بانروشان واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۹۹۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.سنگ نوشته تخت خان بر سر راه ایلام به صالح آباد در منطقه خوش آب و هوای بان روشان بر روی سنگی بزرگ نوشته شده است . شکل سنگ نوشته یک متوازی الاضلاع در ابعاد 145×190 سانتی‌متر بوده که ابتدا آنرا حدود دو سانتی‌متر به لحاظ فراهم نمودن یک سطح صاف و یکنواخت تراش داده و آنگاه با تراش دادن مجدد حروف و کلمات را برجسته نموده‌اند. خط کتیبه نستعلیق، و متن آن خلاصه ای از شجره نامه والیان و شرح برخی از خدمات عمرانی غلامرضا خان والی است که در سال 1325 هـ.ق دستور نوشتن آنرا داد.

 این اثر در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.  

متن کتیبه تخته خان :

 هو الله تعالی تاریخ ولادت لرستان فیلی حسب الفرمایش جناب امیر الامراء العظام غلامرضا خان والی فتح السلطنه امیر تومان در این سنگ ثبت نمود . اول والی‌ها ، حسین خان بن منصور العلوی عباسی ، که در زمان سلطنت شاه عباس صفوی ماضی ملقب به لقب والیگری کل لرستان شده ، مقبره‌ی والی مرحوم درب امامزاده واجب التعظیم «شاهنشاه » است . بعد والیگری به شاه وردی خان پسر او رسید . بعد حسین خان ثانی و پسر او والی بود . در زمان سلطنت نادر ، علی مردان و میر حسین ثانی والی بودند . به امر حضرت نادری به سفارت اسلامبول روانه شد ، در زمین راه کرکوک فوت شد ، و در مقام مشهور به امام زین العابدین مدفون است . بعد از او برادر خود اسماعیل خان بن شاهوردی خان در جای خود منصوب نمود . مدت چندی ریاست والیگری کل لرستان داشته .

 مدفن او در کشیک خانه‌ی نجف اشرف [است ] . در زمان سلطنت محمد خان قاجار ، مرحوم حسن خان بن اسدالله خان بن اسماعیل خان به امر والیگری برقرار گردید و قریب نود سال والی تمام پیشکوه و پشتکوه بود ودر سنه‌ی سال 1255 وفات نمود ودر کشیک خانه مذکور مدفون است . بعد وفات مرحوم حسن خان ، صفحات ثلاثه‌ی پشتکوه به مرحومان علی خان ، احمد خان و حیدر خان انتقال یافته . مرحوم حیدر خان جد غلامرضا خان والی و فتح السلطنه امیر تومان در سنه‌ی ( 1273 ق ) وفات نمود . بعد از مرحوم مغفور حسین قلی خان والی – تاب ثراه – به والیگری پشتکوه منصوب شد و اقدام در خدمات به دولت ابد مدت قاهره ، شاهنشاه عجم جا شاه شهید ناصرالدین شاه قاجار - نور الله مرقده – و در زمان فرمانروایی حمزه میرزا امیر جنگ – تاب ثرا – والیگری پشتکوه را هم به والی مرحوم مرحمت کرد و در زمان حکم رانی امیر خان سردار ، از جانب دولت ابد مدت ، ملقب به جناب صارم السلطنه سردار اشرف و امیر تومان شده است .

 عمر شریف والی مرحوم 68 سال بود و در زمان سلطنت مظفر الدین شاه - نور الله مرقده - در سنه‌ی 1318 وفات یافت . مقبره‌ی والی مرحوم در وادی السلام نجف اشرف است . والی مرحوم ابنیه متعدد بنا نهاد از جمله قلعه ، باغ ، کاخ و حمام حسین آباد در سنه 1294 ق به معماریت استاد آقای کرمانشاهی و نظارت حاج محمد علی شیرازی به انجام رساند و نخلستان و قلعه حسینیه را در سنه‌ی 1297 به معماریت استاد آقای کرمانشاهی و نظارت میر خلیل بک رشنوئی به اتمام رساند و بعد در سنه 1307 به معماریت استاد قنبر بک تفکچی باشی ملکشاهی به حفر قنات امیر آباد و طواحین قیام به اتمام رسانید . در سنه 1319 امر والیگری پشتکوه از جانب اعلی حضرت مظفر الدین شاه به غلام رضا خان فتح السلطنه امیر تومان مرحمت فرمود . پیش از امر والیگری در حکم رانی والی والد ، تاب ثراه در سنه 1309ق به خدمت امامزاده علی صالح - علیه رحمته – بن عبدالله الاعرج بن حسین اصغر بن زین العابدین قیام نمود .

 بقعه‌ی مطهره کاشی و حصار او از گچ و سنگ به معماریت استاد غلام حسین دزفولی و نظارت مقرب الحضرت نایب کرمانشاهی عینل خان رشنوئی به اتمام رسید . بعد امربه ساختن قلعه حسین آباد که مشهور به ده بالاست نمود ، و قلعه و حمام و باغ به معماریت حاج درویش علی کرمانشاهی و حجاری رضاقلی و به خط مقرب الخاقان میرزا عبد الحسین خان رشنوئی در سنه 1325 به اتمام رسانید و در سنه 1319 جناب مستطاب اجل اکرم افخم به القاب جلیل صارم السلطنه سردار اشرف نایل گردید ، ودر سنه 1325 ق در بدو جلوس سلطنت عادل محمد علی شاه به حکم رانی صفحه‌ی طرحان برقرار و در همین تاریخ به حفر قنات سرداریه مشهور به مله بازان به معماریت استاد حسین مقنی باشی اصفهانی به اتمام و در همین تاریخ چند رشته آسمان آباد که مشهور به اشرف آباد است به اتمام رسانید .Top of FormBottom of FormTop of FormBottom of Form

Top of Form

Bottom of Form

Top of Form

Bottom of Form

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
مصطفی ستاری