پروفسور توفیق موسیوند مخترع اولین قلب مصنوعی جهان ( بزرگان لر )
متولد سال 1315در روستای ورکانه همدان،فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مهندسی مکانیک از کانادا و دکترای پزشکی و فوق تخصص جراحی قلب از کانادا میباشد.
او صاحب اختراعاتی چون قلب مصنوعی،امکان تشخیص پزشکی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب،تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و 14 اختراع پزشکی دیگر،عالیترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی کانادا و انگلستان و نیز عضو انجمن دانشمندان نیویورک، بنیانگذار درمان پزشکی از راه دور،رئیس بخش قلب و عروق انستیو تحقیقات قلب دانشگاه اوتاوا (پایتخت کانادا) است
.او بعد از 37 سال،در سال 1381 و در همایش بین المللی بوعلی سینا به زادگاهش (همدان) بازگشت.کسی که آمادگی خود را برای تأسیس دانشگاه و بیمارستانی بزرگ در کیش اعلام کرده است؛بیمارستانی که با بزرگترین دانشگاه و بیمارستان جهان قابل رقابت باشد،و کمترین و کوچکترین هزینهای برای دولت ایران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصی او تأمین شود
.او درباره زندگی خود میگوید: «خانواده شلوغی بودیم،ساده زندگی کردن را دوست دارم،گله چرانی و دعوا و آشتی و عید نوروز و… من خیلی خوشبخت بودم که پدرم گذاشت درس بخوانم،فرصتی که نصیب خواهرانم نشد.بعد،از چوپانیهایش میگوید و شبهایی که نتوانسته بود بخوابد و اینکه چرا پیامبران بیشتر چوپان و یا نجار بودند.
او میگوید:«به یاد کودکی آرامش پیدا میکنم،آنجا (کانادا) هم،همیشه دنبال خاطراتی بودهام که در دنیای مدرن و پیچیده به من آرامش بدهد.آنها را در چوپانی و همان شبهای مهتابی مییافتم.ی
ک چوپان به خدا نزدیکتر از دیگران است و همیشه به خلقت فکر میکند.آن وقتها،من خدای گوسفندانم بودم.چوپانی،انسان را به اصل خود،خدا و طبیعت نزدیک میکند و به همین خاطر خدا دوستی و ذهن من مترادف با چوپانی است،وقتی برای کارهایم جوابی نمییابم،به خدا بیشتر التماس میکنم
.این حالت اغلب،وقتی پیش میاید که جواب مسألهای را نمیدانم و از پس حل آن بر نمیایم.من خیلی سجده شکر به جای میآورم و در جراحیهایم که انگار دخالت در کار خدا است.
فکر میکنم که خداوند به همه آدمها مغز داده که از آن استفاده کنند و برای کمک به خود و دیگران از آن بهره ببرند.با این حال عدهای قدرت وعدهای شهرت،وعدّهای ثروت را دوست دارند.
عدّهای هم دلشان میخواهد به مردم خدمت کنند،حتی بیشتر از آنچه که مردم انتظار دارند،احساس وظیفه میکنند و بس.[چیزی شبیه سکوت میان خالق و مخلوق!]
قلب مصنوعی و دیگر اختراعات پروفسور موسیوند جان هزارها تن را نجات داده است.او به کسانی که میخواهند از وی قدردانی کنند میگوید:اگر راستی میخواهید به من هدیه بدهید،آن موقع که به خدا نزدیک میشوید،برای من دعا کنید که چاقیام کم شود و عمرم زیاد!(با اشاره طنزآمیز)
زندگی پروفسور فراز و فرودهای زیادی داشته است که مجال کوتاهی را از زبان خود ایشان میآوریم:«من اول برای تحصیل به دانشسرای معلمی همدان رفتم .همه انتظار داشتند،من معلم بشوم و خودم دوست داشتم نفر اول بشوم که نشدم و با خدا دعوا کردم که چرا اینطور نشد
.بعد رفتم سراغ مهندسی مکانیک و بعد از آن،سراغ رشته کشاورزی و دست آخر از ایران خارج شدم و 30 سال بعد بود که به حکمت خدا پی بردم و دیدم اگر در دانشسرای تربیت معلم نفر اول میشدم،این فرصت را نمییافتم که این همه یاد بگیرم و به مردم خدمت کنم.
بعدها فهمیدم که ما،چه عامی و چه دانشمند،حکمت خدا را نمیدانیم و نمیفهمیم و این یک واقعیت است.من فکر میکنم مذهب و علم با هم اختلاف ندارند.
اینها دست به دست هم، پیش میروند.علم ابزاری است که خدا ایجاد کرده و مذهب دستوری است که باید انجامش بدهیم.سپس در پایان گفتههایش،رباعی معروف بوعلی سینا را میخواند که:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت
انـدر دل من هـزار خـورشید بتافت آخـر بـه کـمـال ذرهای راه نیـافـت