شاپور بختیار ( بزرگان لر )
شاپور بختیار )زادهٔ ۴ تیر ۱۲۹۳؛ ۲۶ ژوئن ۱۹۱۴ در شهرکرد - درگذشتهٔ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰؛ ۶ اوت ۱۹۹۱ در پاریس( سیاستمدار ایرانی، دبیرکل حزب ایران، عضو جبهه ملی ایران، از بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آخرین نخستوزیر ایران، پیش از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی بود. در ۱۵ دی ۱۳۵۷ با محمدرضا شاه پهلوی بر سر نخستوزیری به توافق رسید. با پذیرش نخستوزیری هممسلکانش در جبههٔ ملی رأی به اخراج او و رد همکاری با دولت وی دادند. حکومت بختیار نخستین دولت مخالف نحوهٔ حکومت شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. بختیار از آغاز به کار فعالیت سیاسی خود و در طول دوران نخستوزیریش همواره محمد مصدق را رهبر خود میدانست و به پیروی از او تأکید میکرد. سرانجام با ورود روحالله خمینی به ایران و چندی بعد اعلام بیطرفی ارتش، دولتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سقوط کرد.
پس از آن، بختیار ۶ ماه در ایران مخفیانه زندگی کرد و در تیر ۱۳۵۸ به فرانسه رفت. او در قالب نهضت مقاومت ملی ایران به فعالیت علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخت. در دوران مبارزاتش در خارج از کشور، اولین سوءقصد ناموفق به جانش در تابستان ۱۳۵۹ رقم خورد. برنامهٔ ترور او توسط گروهی به رهبری انیس نقاش صورت گرفت. دومین ترور ۱۱ سال پس از آن، منجر به قتل بختیار در سن ۷۷ سالگی در پاریس شد. طبق اظهارات انیس نقاش، هر دو سوءقصد به دستور مقامات جمهوری اسلامی ایران و با استخدام تروریستهایی حرفه ای طرحریزی شده بود.
به عقیدهٔ لادن برومند و افشین مبصر مهمترین ویژگیهای بختیار در تمامی دوران مبارزات سیاسیش، ایستادگی در برابر حکومت روحالله خمینی و عدم امکان هر گونه سازش با او، احیای مشروطه، اعتقاد و اصرار به اجرای قانون اساسی مشروطه است. بختیار در پیشگفتار کتابش، یکرنگی نوشتهاست پیش از آنکه خود را ایرانی و پایبند مذهب خاصّی بداند، به انسان و انسانیت اعتقاد دارد.
کودکی و جوانی
شاپور بختیار در ۴ تیر ۱۲۹۳ در کنرک (جنوب غربی شهرکرد( و از پدری به نام محمدرضا معروف به سردار فاتح بختیاری و مادری به نام نازبیگم به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طوایف لر بختیاری بودند. در آن زمان ایل بختیاری یکی از بانفوذترین قبایل به شمار میرفت و بختیاریها توانسته بودند پستهای بسیار مهم و حساس را در عرصهٔ سیاسی از آن خود کنند. پدربزرگ مادری بختیار، نجف قلی صمصمامالسلطنه ۲ بار در ۱۲۹۱ و ۱۲۹۷ به نخستوزیری احمد شاه قاجار رسیده بود. ایل بختیاری سالها در جهت حفظ مشروطه از گزند یورش استبداد قاجارها کوشش کرده بودند. تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.
تحصیلات
شاپور بختیار تحصیلات دورهٔ ابتدایی را در شهرکرد گذارند و تحصیلات متوسطه را ابتدا در اصفهان و سپس در بیروت به پایان رساند. او مدرک دیپلم خود را از مدرسه فرانسوی بیروت دریافت کرد. آشنایی او با دنیای سیاست و نظریات سوسیال دموکراتها و علاقه به فرهنگ و ادبیات فرانسه خصوصاً شعر از همان دبیرستان فرانسوی شروع شد و تا آخر با او ماند.[۱۵] بختیار قصد داشت بلافاصله بعد از اتمام دبیرستان به پاریس برود اما در ۱۳۱۳ اعدام پدر و ۴ تن از خویشاوندانش به جرم شورش مسلحانه، در جهت سرکوب ایلات توسط رضاشاه چارهای جز بازگشت به ایران برای او باقی نگذاشت.
وی در ۱۳۱۵ به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن ثبتنام کرد. در ۱۳۱۸ با مدرک کارشناسی از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه تحصیلاتش با وقفهای ۲ ساله روبهرو شد. شاپور وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد و به عنوان یکی از سربازان فرانسه (ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه. در گردان اورلئان در راه آزادی این کشور جنگید. در ۱۳۲۴ دکترای خود را در حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن دریافت کرد. گویا شاپور نخستین بختیاری است که موفق به اخذ مدرک دکترا در این رشته شدهاست. رسالهٔ دکترایش دربارهٔ رابطهٔ مذهب با قدرت سیاسی در جوامع باستانی (جدایی دین از سیاست) بود. او دو مدرک کارشناسی در زمینههای فلسفه و اقتصاد عمومی، نیز دارد. شاپور بختیار سیاستمداری شعردوست و شعرشناس بود و به حافظ انس و شیفتگی خاصی داشت. او به زبان فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت و علاوه بر آن با زبانهای آلمانی و عربی و بسیاری از نویسندگان و سیاستمداران برجستهٔ غرب و فرانسه آشنایی داشت.
بازگشت به وطن
در ۱۳۲۵ بختیار به ایران بازگشت. در ۱۳۳۰ در وازرت کار که به ابتکار احمد قوام ایجاد شده بود به عنوان مدیر ادارهٔ کار استان اصفهان انتخاب شد و به هنگام نهضت ملیشدن نفت به سمت مدیرکل کار استان خوزستان (مرکز صنعت نفت ایران) ارتقا یافت. در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، بختیار که عضو حزب ایران شده بود به طرفداری از مصدق برخاست و در دولت او، معاون وزارت کار شد. در همان دوران معاونت وزارت کار، بختیار قانون بیمهٔ اجتماعی کارگران را با امضای مصدق تصویب کرد که بعدها این قانون باعث پیریزی سازمان بیمههای اجتماعی کارگران شد. تعدادی از یاران نزدیک مصدق با استناد به اسناد محرمانه شرکت منحلهٔ نفت ایران و انگلیس، بختیار را به دریافت مقرری از این شرکت و همکاری با آن متهم کردند.
پس از بازگشت محمدرضا پهلوی در پی کودتای ۲۸ مرداد، بختیار به صف منتقدان شاه پیوست و به همین علت چند بار به زندان افتاد. بعد از آن، بختیار برای گذران زندگی در چند شرکت مختلف خصوصی به عنوان عضوی از هیئت مدیره مشغول به فعالیت شد. بختیار در جبههٔ ملی دوم، نیز فعال بود و در بهمن ۱۳۴۲ همراه با دیگر رهبران جبههٔ ملی به زندان افتاد.
پیش از نخست وزیری
سالهای بعد از اوت ۱۹۵۳ (۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، برای افرادی همچون بختیار سالهای عذاب آور و شکستآمیزی بود و جو مأیوس کنندهای در فضای سیاسی کشور وجود داشت. مصدق زندانی بود و جنبشش منزوی شده بود. بختیار همانند بسیاری دیگر از سران جبهه ملی سعی کرد در این سالها سکوت و احتیاط محتاطانه داشته باشد و در عین حال دشمنی خود با شاه را حفظ کند. تنها فعالیت سیاسی که بختیار در این سالها داشت تحت عنوان جنبش مقاومت ملی و با حضور افرادی چون مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی که بعدها از شخصیتهای کلیدی جمهوری اسلامی گردیدند بود.
بختیار تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در پلاک ۱۷ کامرانیه زندگی میکرد. وی در بخش خصوصی آغاز به کار کرد و مدیر برخی کارخانجات یا مشاور بعضی کارخانجات بزرگ بود. شاه سعی کرد که تلفیقی از سیاست مشارکت دادن جبهه ملی در دولت و کنترل و سرکوب آنها را اتخاذ کند. یکبار شاه در سخنانش به برخی سران جبهه ملی به مانند بختیار به علت همکاری با کمونیستها و مصدق، حمله کرد و گفت که آنها «شامپاین رفاقت» را با تجزیه طلبان آذربایجان خوردهاند. شاه گرچه این گروه را توبیخ مینمود اما اجازه پیدا کردن شغل برای امرار معاش را به این گروه میداد. در همین زمان گروهی از جبهه ملی با شاه صلح کرده و مورد عطا و بخشش های زیادی قرار گرفتند. به عنوان مثال فریدون مهدوی از سران دوران اولیه جبهه ملی در سالهای ۱۹۶۰، در اوایل دهه ۱۹۷۰ یکی از اعضا قدرتمند کابینه دولت هویدا گردید.
میلانی مینویسد بنا به گفته خود بختیار، روی کار آمدن دولت جان اف. کندی در آمریکا در سال ۱۹۶۱، دلیل مهمی برای احیا جبهه ملی یا به طور دقیقتر تشکیل جبهه ملی دوم و سوم بودهاست. در سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴، تحت فشار آمریکا، شاه مجبور گردید که یک ائتلاف دولتی برای جبهه ملی تشکیل دهد. بین خود اعضای جبهه ملی در مورد پیوستن یا نپیوستن به این ائتلاف اختلاف نظر شدیدی وجود داشتهاست. از طرفی گروهی که هنوز حوادث ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را از یاد نبرده بودند، دوست داشتند که هیچ گونه کاری با دولت محمدرضا پهلوی نداشته باشند. گروهی دیگر همانند بختیار نیز از طرف دیگر نیز مترصد هر فرصتی برای مذاکره با شاه بودند تا دولت پهلوی هر چه بیشتر به یک دولت دمکرات ملیگرا تبدیل شود.
سرانجام، گروهی از جبهه ملی که خواستار عدم فعالیت سیاسی بودند، رأی اکثریت آوردند. آنها هیچ یک از دولتهای نخست وزیران شاه از امینی و علم گرفته تا منصور و هویدا وارد نگردیدند. اما با این وجود، ۱۵ سال بعد در زمانی که روحالله خمینی در دولت جدید، نقشی کم به جبهه ملی اختصاص داده بود، همین گروه مخالف، طرفدار ایده تشکیل حزب دولتی شدند. در دهه ۱۹۶۰، بختیار از جمله معدود افرادی از این حزب بود که سیاستی زیرکانهتر اتخاذ کرده بود و چه در این دوران و چه در دوران تشکیل حکومت جدید، از تنها مخالفان هم بستگی با حکومتی مبتنی بر ولایت فقیه بود. در هر دو برهه زمانی، بختیار بعضی از سران جبهه ملی را افرادی بی اثر، منفعل و متعصب خوانده بود و شعاری نیز داشت که می گفت: «مردان واقعی، شجاعت ایجاد تغییر و پذیرش ریسک را دارند.
عباس میلانی معتقد است، بختیار، تفکری تلفیقی از خشونتگرایی نزاع طلبانه و مصلحت گرایی ماکیاولیستی داشته است و انعطاف پذیری تاکتیکی را بر اصول گرایی محض بر میگزید و به خاطر این ویژگی در میان سران جبهه ملی مشهور شدهاست. او نه تنها همیشه آماده مذاکره با شاه و دولت پهلوی بود بلکه حتی با سفرای خارجی نیز بحث و گفتگو مینمود. به طوری که در سال ۱۹۵۱ وی مایل بود تا در مورد تفکرات سیاسی جبهه ملی با سفرای آمریکا و انگلیس مباحثه کند. این دیدارها سبب بروز اتهاماتی به بختیار از سوی دشمنان و منتقدانش مبنی بر انگلوفیل بودن (طرفدار انگلستان) وی گردید.
در مورد تبعید خمینی
دکتر شاپور بختیار دبیر کل حزب ایران در یک گفتگوی کوتاه تلفنی در ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۷ گفت:
نفی بلد و تبعید حضرت آیتالله العظمی خمینی، رهبر شیعیان جهان، بر خلاف اصول قانون اساسی و آزادیهای دموکراتیک جوامع بشری ست و بهمین دلیل هم باید ایشان مخیر و مختار باشند که در هر نقطهای از ایران یا خارج از ایران که تمایل داشته باشند بتوانند آزادانه اقامت فرمایند...
نامه به شاه
در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ سه تن از سران جبههٔ ملی، کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار، نامهای سرگشاده به
محمدرضا پهلوی نوشتند و از او خواستند که برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان دهد و اصول مشروطیت را تمکین
کند. به واقع آنها عامل بحران در ایران را شاه دانسته و او را متهم کردند که به
واسطهٔ تورم و بیتوجهی به کشاورزی اقتصاد ایران را به نابودی کشاندهاست. نحوهٔ
مدیریت شاه و عدم احترام و مغایرت آن با قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر از دیگر نکات مورد تأکید نویسندگان
نامه بود. آنان در بخش پایانی نامه تنها راه برون رفت از چنین وضعیتی را ترک حکومت
استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق
بشر، انصراف از حزب واحد،
دادن آزادی مطبوعات و آزادی اجتماع، آزادی زندانیان، دادن اجازه بازگشت به تبعید شدگان سیاسی و
استقرار حکومتی که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد، اعلام کردند.
در این نامه برخلاف سابق و به عمد تقویم شاهنشاهی و لقب همیشگی آریامهر در کنار پهلوی دوم نیامده بود.
اوجگیری انقلاب و قبول نخستوزیری
محمدرضا پهلوی که در آن زمان حکومتش رو به زوال بود و بیش از هر زمان دیگر واشنگتن نسبت به بقای حکومتش بیاعتماد شده بود، در جستجوی شخصی بود که با خروجش از ایران در شرایط قابل قبول و محرمانه موافقت کند. به همین منظور ابتدا با احمد بنی احمد و کریم سنجابی دیدار و از آنها درخواست پذیرش نخستوزریری دولت را کرد. سنجابی با استناد به اعلامیهٔ سه مادهای و مخالفت با باقیماندن ارتش در خانوادهٔ سلطنتی و خودداری شاه از کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح حاضر به پذیرش مصالحه با شاه و پذیرش این سمت نشد. محمدرضا پهلوی سپس با مظفر بقایی و غلامحسین صدیقی، دیگر رهبر جبههٔ ملی دیدار کرد و به آنان پیشنهاد در دست گرفتن حکومت را داد اما هر یک از آنان به دلایلی از پذیرفتن حکومت سرباز زدند. پیشنهاد نخستوزریری شاه به صدیقی و بقایی به این دلیل شکت خورد که هر دو قبولیشان مشروط به ماندن محمدرضا پهلوی در ایران، جایی دور از تهران بود. استدلال این دو، آن بود که حضور شخص شاه در ایران به دلیل ارتباط نزدیکی که با ارتش دارد سبب حفظ یکپارچگی و انسجام ارتش میشود.
محمدرضا شاه در ادامهٔ انتخابهایش در اواخر سال ۱۳۵۷ دستور آزادی بختیار را از زندان صادر کرد و از وی به ناچار در دیداری خصوصی در کاخ نیاوران تهران میخواهد که مقام نخستوزیری ایران را قبول کند. شاه در این خصوص میگوید:
با بیمیلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخستوزیری موافقت کردم. همیشه او را دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس میدانستم. اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون، وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخستوزیر اعلام کنم، چرا که دیگر برگ برندهای نداشتم.
بختیار، از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی، با ارائه شرایط ۷ گانهای ، شاه از کشور خارج شود و تعهد نماید که از این به بعد سلطنت نماید و نه حکومت، انتخاب وزرا منحصر به خودش باشد، ساواک منحل شود (تبعید ۱۴ تن از نظامیان سرسخت از جمله غلامعلی اویسی) زندانیان سیاسی آزاد شوند، شرایط آزادی مطبوعات فراهم شود، بنیاد پهلوی به دولت منتقل شود و کمسیون شاهنشاهی که در تمام امور دخالت میکند حذف شود، پذیرفت که ریاست یک دولت غیرنظامی را برعهده گیرد. شاه با قبول تمامی شرایط او در ۹ دی ۱۳۵۷ بختیار را به نخستوزیری منصوب کرد.
در خصوص نحوهٔ انتخاب بختیار به این سمت گمانهزنیهای مختلفی صورت گرفتهاست. هوشنگ نهاوندی در فصل پایانی کتاب خود، آخرین تلاشها و آخرین دسیسهها نوشتهاست که فرح پهلوی مسبب اصلی انتصاب شاپور بختیار به ریاست دولت بوده و ۳ ماه قبل از آنکه شاپور در کاخ نیاوران با شاه ملاقات داشتهباشد در ویلای محمدعلی قطبی در خفا با او ملاقات کردهاست. بنا به گفتهٔ برتران دوکاستل باژاک «فرح پس از اظهار همعقیدگی با شاپور مایل بود که شاه به دلیل وضعیت وخیم جسمانی و بیماریاش هرچه زودتر ایران را ترک کند و انتقال آرام قدرت از همسرش به ولیعهد که هنوز به سن تاج و تخت نرسیده بود روی دهد.» اما فرح پهلوی در خاطرات خود اولین ملاقاتاش را با بختیار را پس از نخستوزیری او، در اواخر نیمهٔ آذر ۱۳۵۸ میداند. علاوه بر این فرح در ماجرای انتصاب شاپور بختیار برای انگلیسیها نقشی قائل نیست. او معتقد است ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک و غلامعلی اویسی نقش زیادی در معرفی و پیشنهاد بختیار به شاه داشتند.
مخالفان نخستوزریری بختیار
بختیار علیرغم مخالفت جبههٔ ملی و بدون توجه به رأی شورای مرکزی مبنی بر خودداری اعضا از پذیرش نخستوزیری این سمت را قبول کرد. با توجه به عدم تمکین بختیار از این موضوع او از جبههٔ ملی طرد شد و تمامی اعضای آن در رأیگیری که در این خصوص به عمل آمده بود، (حتی بدون رأی ممتنع) رأی به اخراج بختیار از جبههٔ ملی و همینطور حزب ایران دادند. بسیاری از دوستان و همحزبیهای بختیار او را خائن و سلطنتطلب خواندند و او را متهم کردند که با نخستوزیر شدنش اعتبار و حیثیت جبهه ملی و خط مصدق را از بین برده و تکروی کردهاست. این در حالی بود که به زعم بختیار، وی به هدف حزبی، که کسب قدرت از طریق مخالفت قانونی است، پایبند بود و اکنون که بالاترین منصب قانونی ممکن در حکومت پهلوی به او پیشنهاد شده بود، دلیلی برای امتناع از پذیرش نمیدید.
بختیار، پس از این که یاران حزبی قدیمیش را با خود همراه ندید، با توجه به دشواری انجام وظیفه در پیامی در دیماه ۱۳۵۷، دست همیاری به سوی مردم دراز کرد و در انتهای پیامش بیتی از چکامه مرغ طوفان، غلامعلی رعدی آذرخشی چاشنی کرد که:
اشاره وی به این شعر باعث شد که بعدها هم موافقان و هم مخالفان او از او با عنوان مرغ طوفان یاد کنند. پس از پذیرش نخستوزیری، بسیاری از افراد، نظیر طبقهٔ متوسط شهری، روشنفکران، سازمانهای سیاسی چپ، ملیگرا و لیبرال از او حمایت نکردند و به افرادی تبدیل شدند که ظاهراً خواسته و آرمانشان برقراری نظام اسلامی بود.
اهداف بختیار از پذیرش نخستوزیری
بختیار سیاستمداری بود که به نظام مشروطه به هر شکلی (مشروطهٔ پادشاهی و مشروطهٔ پارلمانی) اعتقاد داشت. گرایش شدید او به حکومت سوسیال دموکرات حاوی این طرز نگرش اوست. با آنکه حکومت آن زمان ایران به ریسمانی بند بود اما شاپور آن را اصلاحپذیر میدانست و معتقد بود میتواند با پذیرش این پست و انجام اصلاحات اساسی هوای تازهای به مملکت وارد کند. شاپور نه به نظام آریامهری تن داد و نه به طرح جمهوری اسلامی. او در تقابل با این دو، راهحل سومی را که همان برقراری نظامی دموکراتیک، دولتی سکولار و قانونمند، احیای مشروطهٔ پارلمانی و اجرای تمام و کمال قانون اساسی مشروطه بود، پیش روی ملت قرار داد. بختیار برخلاف دوستان و رهبران جبههٔ ملی که با موج انقلاب و خمینی همراه شدند، تز فکری و موجودیت جمهوری اسلامی را رد کرد و تلاش خود را برای جلوگیری از استقرار این نوع حکومت آغاز نمود.
هدف دیگر او زودن روح انفعال و خمودگی و پراکندگی شخصیتهای دموکرات سکولار آن زمان و جلوگیری از ورود روحانیون به دستگاه دولتی و برقرای حکومت دینی و چیرگی مطلق آنان بود.
اخذ رأی اعتماد از مجلس
بختیار دولت خود و برنامهٔ آن را در ۲۰ دی ۱۳۵۷ به مجلسین (شورای ملی و سنا) معرفی کرد. در ۲۶ دی ۱۳۵۷ بختیار به همراه وزرایش با ۱۴۹ رأی موافق، ۴۳ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع از مجلس رأی اعتماد گرفت. مجلس شورای ملی قبلاً به او رأی اعتماد داده بود. تنها دقایقی پس از اخذ رأی اعتماد محمدرضا پهلوی که در فرودگاه انتظار میکشید، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به همراه فرح پهلوی از کشور خارج شد. در آخرین لحظات خروج شاه از ایران، بختیار به وی اطمینان داد که تمام تلاش خود را برای حفظ کشور به کار بندد. ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ بختیار در مجلس شورای ملی گفت:
دولت او که همواره به اهداف جبههٔ ملی چشم خواهد دوخت ثمرهٔ انقلابی است که از ۲ سال پیش در گرفته و او میراثدار ۲۵ سال آشفتگی است که هیچ سهمی در آن جز زندان، تبعید و گوشهنشینی نداشتهاست.
دقایقی پس از اخذ رأی اعتماد بختیار از مجلس، محمدرضا پهلوی، که در فرودگاه منتظر هواپیما بود، با نگرانی ایران را ترک کرد. بختیار میدانست که شانس اندکی برای برگرداندن اوضاع کشور به نفع خود، آرام کردن اوضاع، اعمال اصلاحات شدید و محکم کردن جای پای خود دارد. عباس میلانی می نویسد بختیار سعی داشت این تفکر را القا کند که وی باعث خروج شاه از ایران شدهاست. در عین حال میدانست که اگر در جشن گرفتن به خاطر خروج شاه از ایران یا در اصلاحات خود زیادهروی کند، حمایت ارتش را که در حال حاضر تنها نقطه اتکایش بود، از دست خواهد داد.
سخنرانی در مجلس سنا (فایل صدا)
دکتر بختیار در هفتمین روز صدارت خود، سخنانی در مجلس سنا ایراد کردند. ایشان در این سخنرانی به برگزاری عید قربان (توسط خود، داریوش فروهر و مهندس حسیبی ) اشاره کرده و پس از نام بردن از علی شریعتی، عبارت رحمة الله علیه را استفاده کردند...با توجه به اجرای مراسم عید قربان، ادعای « ندانم گرایی » نمیتواند صحت و پشتوانه معتبری داشته باشد..
نخستین اقدامات پس از نخستوزیری
بختیار در همان بدو نخستوزیری با
حضور در احمدآباد،
تبعیدگاه مصدق و سوگند یاد کردن بر مزار او با آرمانهای مصدق بار دیگر تجدید
میثاق کرد. پس از سقوط مصدق این نخستین بار بود که نخستوزیری، اولین سخنرانی خود را با
ادای احترام به مصدق، در کنار تصویر او و ننگین خواندن کودتای ۲۸ مرداد آغاز میکرد. بختیار
همواره خود را شاگرد مکتب مصدق میدانست و یکی از آرمانهای او پیاده سازی مجدد
اهدافی بود که مصدق سالها برای آن جنگیده بود.
شاپور با تقدیم لایحهٔ قانونی به هیئت
رئیسهٔ مجلس، خواستار اعادهٔ حیثیت از محکومان دادگاه نظامی از تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به این سو و محاکمه همهٔ نخستوزیران و وزیران دولتهای ۲۵ سال اخیر شد. از دیگر نخستین تصمیمات
او، برداشتن تصاویر رسمی شاه از دفاتر سفارتخانههای ایران
در خارج از کشور
است.
برنامههای بختیار در دوران ۳۷ روز نخستوزیری
بختیار به صراحت و مکرراً در سخنرانیها و برنامههای خود اعلام میکرد که در اصول نه با شاه سازش میکند و نه به خمینی و با تمام قوا تلاش خواهد کرد جلوی دستیابی خمینی به قدرت را بگیرد. مهمترین اقدامات بختیار برای راضی نگاه داشتن مخالفان در دوران نخستوزیریاش عبارتند از:
- وعدهٔ لغو تدریجی حکومت نظامی و برگزاری انتخابات کاملاً آزاد؛
- انحلال ساواک از نظر قانونی و جایگزین کردن آن با یک دستگاه اطلاعاتی که در خدمت استقلال و تأمین امنیت کشور باشد؛
- آزادی کلیهٔ زندانیان سیاسی از زندان، اعادهٔ حیثیت و پرداخت غرامت به آنها.
- محاکمهٔ متجاوزان به حقوق مردم (دستگیری عدهای از سرمایهداران و یا مدیران دولتی فاسد رژیم سابق، که گمان سوءاستفاده از مقامشان در این مورد میرفت.
- پشتیبانی بدون قید و شرط از اصول منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای مربوط به آن.
- قطع پیمانهای نظامی با ایالات متحده آمریکا؛
- واگذاری بنیاد پهلوی به عنوان وقف عام؛
- لغو چند قرارداد تسلیحاتی به ارزش ۷ میلیارد دلار؛
- متوقف ساختن خروج نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل، اعلام این نکته که ایران از سازمان سنتو خارج شدهاست و دیگر ژاندارم خلیجفارس نخواهد بود.
- اعطای عنوان شهید به قربانیان انقلاب از طریق گذراندن قانون از مجلسین؛
- اعلام آزادی بیان مطبوعات و لغو هر نوع سانسور (به دنبال همین گفتهٔ بختیار بود که اعتصاب ۶۰ روزهٔ مطبوعات شکسته شد.)
تز فکری بختیار بر مواضع کرامت انسان، احیای مشروطه، اجرای قانون اساسی منبعث از نظام مشروطه، مخالفت با ترور اندیشه، جدایی دین از حکومت. تفکیک قوای سهگانه کشور فقط از طریق مجلس مؤسسان. و انتقال مسالمتآمیز قدرت به وسیلهٔ رأی مردم در مقابل ولی امر مسلمین میچرخید. بختیار در ۳۷ روز نخستوزریریش پیدرپی در مورد جایگزینی دیکتاتوری نعلین با دیکتاتوری چکمه هشدار میداد. به اعتقاد او خطر روی کارآمدن و اسقرار حکومت دینی، از دیکتاتوری چکمه به مراتب بدتر است. او از تقتق نعلین روحانیون صدای فاشیسم را میشنید.
مرگ شاپور بختیار
اولین ترور
در تابستان ۱۳۵۹ تیمی به رهبری انیس نقاش (یک تبعهٔ لبنانی) اقدام به ترور شاپور کردند که با هوشیاری محافظان بختیار نافرجام ماند. هرچند بختیار از این سوء قصد جان سالم به در برد اما در این ماجرا یک پلیس جوان زخمی و فلج شد و یکی از همسایگان خانهٔ بختیار به قتل رسید. انیس نقاش توسط پلیس فرانسه دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما پس از مدتی و در تبادل با گروگانهای فرانسوی در لبنان از طرف دولت فرانسه مورد عفو قرار گرفت و به جمهوری اسلامی تحویل داده شد. انیس نقاش بعد از آزادی و در ایران اعلام کرد که این تیم، از سوی مسئولان جمهوری اسلامی برای قتل شاپور بختیار اعزام شده بودند. نقاش در خصوص برنامهٔ ترورش میگوید:
برنامه بر این اساس بود که من همراه دو نفر دیگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختیار شویم و در حین مصاحبه با اسلحهٔ صدا خفهکن شاپور و همراهش را ترور کنیم. اما متأسفانه با اشتباه خلخالی محافظهای او افزایش پیدا کردند. در نتیجه ما مجبور شدیم با کشتن افراد پلیس جلوی منزل او به سختی وارد خانه شویم و به زور تا پشت در اتاق بختیار نفوذ کنیم.
دومین ترور (مرگ)
گورستان مونپارناس، پاریس، بر سنگ مزار بختیار بیتی از حافظ شیرازی به خط نستعلیق حک شدهاست:
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ (برابر با ۶ اوت ۱۹۹۱) شاپور بختیار و منشی وی، سروش کتیبه در خانهٔ مسکونی بختیار در حومهٔ پاریس به قتل رسیدند. ترور توسط گروهی ۳ نفره، فریدون بویر احمدی، محمد آزادی و علی وکیلیراد که در قالب حامیان و دوستداران بختیار توانسته بودند به اقامتگاه وی نفوذ کنند صورت گرفت. فریدون بویراحمدی عضو شورای نهضت مقاومت ملی ایران بود و از سالها پیش به منزل بختیار رفتوآمد داشت. با وجود محافظت شبانهروزی از خانهٔ بختیار و با وجود ۱۳ محافظ مسلح، قاتلان از خانهٔ وی خارج شده و متواری شدند. جسد شاپور بختیار و سروش کتیبه در حدود ساعت ۱۱:۵۰ دقیق صبح روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۰ در حالیکه ۴۸ ساعت از مرگ آنها گذشته بود پیدا شد. بعد از چند روز علی وکیلیراد در لوزان، سوئیس دستگیر شد و به فرانسه تحویل داده شد. او در جریان محاکمهاش در ۱۳۷۲ بیان کرد که «این ترور با دستور مسئولین وقت جمهوری اسلامی ایران انجام شدهاست.
زمانی که فرضیهٔ دست داشتن ایران در ترور بختیار مشخص شد یکی از دختران او توانست در دادگاهی از سران جمهوری اسلامی ایران به جرم شرکت در ترور بختیار شکایت کند. شهین تاج بختیار (همسر دوم بختیار) و گودرز بختیار (پسر بختیار) هم توانستند به همین اتهام از جمهوری اسلامی ایران در دادگاههای آمریکا شکایت کنند. همچنین بنیصدر علیرغم اختلافات دیرینهای که با بختیار داشت در دادگاه بختیار حاضر شد و به نفع او شهات داد.
بنا به گفتهٔ وزیر خارجهٔ فرانسه، محمود احمدی نژاد در اوایل دی ماه ۱۳۸۸ به دولت فرانسه پیشنهاد کردهاست که وی را با کلوتیلد ریس، معلم فرانسوی که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) در ایران دستگیر شده بود، معاوضه کند ولی این درخواست از طرف دولت فرانسه رد شد. در حالیکه وکیلیراد به حبس ابد محکوم شده بود تنها چند روز بعد از آزادی ریس با حکم دادگاهی در فرانسه پس از ۱۹ سال از زندان آزاد شد. شماری از مقامات جمهوری اسلامی ایران نظیر حسن قشقاوی و کاظم جلالی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از وکیلی راد استقبال کردند.
به گفتهٔ نیکلا سارکوزی رئیس جمهور وقت فرانسه، آزادی وکیلیراد مطابق با مرّ قانون و کاملاً عادی بودهاست و او در این خصوص از حق عفو که در چارچوب اختیارات ریاست جمهوری فرانسه است، استفاده کردهاست. بیبیسی مینویسد به باور بسیاری از فعالان سیاسی همزمانی آزادی وکیلیراد با کلوتیلد ریس نشان از عمل معاوضهٔ غیرمستقیم میان سران جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه دارد و این آزادی نه تنها اتوماتیک و طبیعی و در چارچوب اقدامات قضایی نبوده بلکه نشان از، تابعیت آن از عوامل سیاسی (فشار دیپلماتیک) بودهاست.
منابع:
- آبراهامیان، یرواند. «انقلاب اسلامی». در ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی و لیلایی. تهران: نشر نی، ۱۳۸۹. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۳۶۳-۴.
- همنشین بهار: «بختیارِ» با اختیار، و نامههایش به خمینی
- بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. چاپ چهارم. انتشارات خاوران، ۱۳۸۵.
- سی و هفت روز پس از سی و هفت سال، چند گفتگو با شاپور بختیار درباره دوران زمامداریش. چاپ پنجم. ۱۳۶۲.
- سنجابی، کریم. امیدها و ناامیدیها، بنیاد تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد. به کوشش حبیب لاجوردی. چاپ چهارم. نشر زیبا، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۹۲۵۳۲-۱.
- مراقبی، غلامحسین. تاریخ شنیداری ایران، گفتگو با شاپور بختیار. چاپ اول. تهران، ۱۳۸۲. شابک ۹۶۴-۹۱۶۴۹-۶-۰.
- شاپرون, ژان ایو y ژان نوئل فورنیه. Enquete sur l'assassinat de Chapour Bakhtiar. چاپ اول, 1992. ISBN 978-2863915226.
- امیر علائی، شمسالدین. دشواریهای مامویت من در فرانسه و در راه انقلاب. دهخدا.
- Milani, Abbas. “Shapur Bakhtiyar”. In Eminent Persians: The Men and Women who Made Modern Iran, 1941-1979. vol. 1. Syracuse University Press, 2008. ISBN 0815609078, 9780815609070.