احمد قوام آشتیانی ( بزرگان لر )
در روز ۲۶ تیر ۱۳۳۱ به دنبال استعفای دکتر مصدق از نخستوزیری، احمد قوامالسلطنه مامور تشکیل کابینه شد. این پنجمین و آخرین باری بود که این مسئولیت به قوام سپرده میشد.
احمد قوام فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه فرزند میرزامحمد قوامالدوله، فرزند محمدتقی قوامالدوله، فرزند هاشمخان فرزند میرزا محسن آشتیانی است و برادر کوچک میرزا حسنخان وثوق ، عاقد قرارداد ۱۹۱۹ بود . اجداد وی عموماً در دوران حاکمیت قاجار صاحب مناصب دولتی بودند. قوام در آذر ۱۲۵۲ در تهران دیده به جهان گشود . او پس از تحصیلات مقدماتی در مدرسه مروی ، به تحصیل در علوم معقول و منقول پرداخت و تاریخ، جغرافیا، ریاضی و فلسفه را نزد معلمان خصوصی فرا گرفت . در ۱۷ سالگی پیش خدمت ناصرالدین شاه و در ۲۰ سالگی منشی دایی خود میرزاعلیخان امینالدوله شد که حاکم آذربایجان بود . قوام در ۲۹ سالگی در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا وی را همراهی کرد . وی پس از پایان این سفر به «قوامالسلطنه» مشهور شد . او به دلیل خط زیبایی که داشت نویسنده فرمان مشروطیت و سپس رابط مظفرالدین شاه با مشروطهخواهان شد ، ولی پس از مرگ مظفرالدین شاه و در دوران محمدعلی شاه ، از سیاست کناره گرفت و راهی اروپا شد و به تحصیل در رشته حقوق پرداخت .
در پی فتح تهران توسط مشروطهخواهان، قوام به ایران بازگشت . از اولین کابینه سپهدار که در ۸ مهر ۱۲۸۸ تشکیل شد و قوام معاونت وزارت داخله را برعهده گرفت تا ۸ بهمن ۱۲۹۶ که به سمت جنجالی و پرحادثه فرمانروایی خراسان رسید، مجموعاً ۹ بار در رأس وزارتخانههای عدلیه، مالیه و داخله قرار گرفت. قوام با اجاره املاک مزروعی و مستغلات آستان قدس، سرمایه قابل ملاحظهای در طول ۳ سالی که فرمانروایی خراسان را برعهده داشت، کسب کرد . این قدرت و آزادی با کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی از بین رفت . قوام کودتا را محکوم کرد و همچون بعضی دیگر از والیان استانهای مختلف، به دلیل آنکه تصور نمیکرد کودتا دوام یابد، در برابر آن موضع منفی اتخاذ کرد. سیدضیاء نیز در برابر تمامی استانداران و فرمانروایانی که در ایالات مختلف، در برابر کودتای سوم اسفند جبههگیری کرده بودند، واکنش خصمانهای نشان داد. وی یک ماه پس از کودتا، کلنل پسیان را که فرماندهی ژاندارمری خراسان را برعهده داشت، کفیل استانداری خراسان کرد و در ۱۱ فروردین ۱۳۰۰ دستور بازداشت قوام را نیز صادر کرد. کلنل پسیان که از ماهیت نخستوزیر کودتا مطلع نبود و از طرفی قوام را عنصری ضدمردمی میشناخت ، دستور دولت را به کار بست . قوام روز ۱۳ فروردین ۱۳۰۰ بازداشت شد و به تهران انتقال یافت و در زندان عشرتآباد محبوس گردید و اموال و داراییاش در خراسان نیز مصادره شد .
قوام و سید ضیاء کینه دیرینهای با یکدیگر داشتند . قوام کسی بود که در دوران فرمانداری خود در خراسان نشریات وفادار به سیدضیاء را توقیف کرده و با اقدامات سیاسی و فرهنگی او مبارزه میکرد. در بهار ۱۳۰۰ سیدضیاء با موج بازداشتها و تمهیدات شدید امنیتی و رضاخان با اقدامات و انتصابات و عزل و نصبهای نظامی خود، فضایی از رعب و وحشت را در کشور و به ویژه در تهران به وجود آوردند. از طرفی خروج نیروهای انگلیس از ایران در اردیبهشت ۱۳۰۰ نیز این دو را یکهتاز میدان کرده، موجبات نگرانی احمدشاه را فراهم کرده بود. احمدشاه با خروج نظامیان انگلیسی و قدرت گرفتن سیدضیاء و رضاخان نگران تضعیف سلطنت خود در کشور بود. روز دوم خرداد ۱۳۰۰ مشاجره شدیدی بین احمدشاه قاجار و سیدضیاء به وجود آمد. به طوری که شاه سیدضیاء را وادار به استعفا کرد و سیدضیاء خودداری نمود . دو روز پس از این رویداد و به دنبال برگزاری تظاهرات گسترده علیه سیدضیاء در مسجد شاه تهران و میدان بهارستان، احمدشاه تصمیم به عزل سیدضیاء گرفت.
زمانی که حکم رییسالوزرایی قوامالسلطنه از سوی احمدشاه قاجار صادر شد ، وی ۵۵ روز بود که در زندان عشرتآباد بسر میبرد. حکم در داخل زندان به وی ابلاغ شد و قوام در بعد از ظهر هشتم خرداد ۱۳۰۰ مستقیماً از زندان راهی قصر فرحآباد شد و با احمدشاه به مدت ۴ ساعت به گفتوگو نشست. وی رییسالوزرایی را پذیرفت ولی مانند سیدضیاءالدین طباطبایی حکم انتصابش را خودش نوشت و برای امضاء نزد شاه برد. حکم از این قرار بود: «نظر به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب اشرف قوامالسلطنه و امتحانات عدیده کافیه که در این موقع در استقرار انتظامات مملکتی داده و اعتماد کامل خاطر همایونی ما را به صداقت و دولتخواهی و شاهپرستی خود جلب نموده است، محض اهمیت موقع و برای تهیه آسایش عمومی، معزیالیه را به صدور این دستخط مهر طلعت مبارک به ریاست وزرا منصوب فرمودیم، که هیات وزیران را تشکیل داده در انتظامات مملکتی و اعاده امنیت و آسایش عمومی مساعی جمیله به عمل آورند. مزید رضامندی و اعتماد خاطر ملوکانه را جلب و تحصیل نمایند. ۲۲ رمضان ۱۲۹۹ ـ شاه»
اولین و مهمترین اقدام قوامالسلطنه که در نخستین روزهای صدارتش انجام شد، آزادی تمامی رجالی بود که توسط سیدضیاءالدین طباطبایی بازداشت شده بودند. قوامالسلطنه پس از چند روز مشاوره و مطالعه، وزیران کابینه خود را به حضور شاه معرفی کرد. به جز دو نفر به نامهای عمیدالسلطنه وزیر عدلیه و حکیمالدوله وزیر امور خیریه، بقیه اعضای کابینه قوام و حتی خود او از محبوسین دوران سه ماهه حکومت سیدضیاءالدین طباطبایی بودند. برنامه حکومت قوام و تبلیغات او به گونهای سازماندهی شده بود که گویی وی مأموریت یافته تا خرابیهای دوران سیدضیاء را جبران کند. قوام نقش بسزایی در بدبین کردن شاه نسبت به سیدضیاء و هوادارانش ایفا میکرد.
شروع به کار مجلس چهارم در اول تیر ۱۳۰۰ از جمله رویدادهای مهم دوران حکومت قوام بود. مجلس چهارم که رییس آن میرزا حسینخان مؤتمنالملک و نائب رییس آن سید حسن مدرس بود، در شرایطی کار خود را آغاز کرد که بیش از نیمی از افراد آن در دوران وثوقالدوله انتخاب شده و طرفدار پیمان ۱۹۱۹ بودند. در واقع قسمت عمده نمایندگان مجلس چهارم، همان نمایندگان مجلس سوم بودند که با وقوع جنگ اول جهانی تعطیل شده بود. قوام از چنین مجلسی رأی اعتماد گرفت.
قوام در دوران کوتاه مدت نخستوزیری خود با آشوبها و شورشهای متعددی در نقاط مختلف کشور روبرو بود. حاج بابا اردبیلی در زنجان، میرزا کوچکخان و خالو قربان و احسانالله خان در رشت و انزلی و لاهیجان و لنگرود، کنترل امور را به دست گرفته بودند، کلنل محمدتقی پسیان در خراسان علم مبارزه با حکومت مرکزی را برافراشته بود و چند نقطه دیگر کشور نیز شورش کرده بودند. مهمترین دغدغه قوام، قیام کلنل پسیان والی خراسان بود. قوام خود قبل از احراز مقام نخستوزیری، مدتی در خراسان به دستور سیدضیاءالدین طباطبایی در بازداشت پسیان، والی این استان بوده است. کلنل پسیان با انتصاب قوام به نخستوزیری، احساس کرد وی انتقام دوران بازداشت خود را خواهد گرفت، از این رو علم تمرد و طغیان برافراشت. افرادی که قوام برای فرونشاندن بحران نزد کلنل میفرستاد نیز یا بازداشت میشدند و یا دست خالی بازمیگشتند. در یک مورد قوام ۱۰۰۰ تفنگدار را برای مجازات کلنل پسیان به استان خراسان فرستاد، اما این عده توسط ژاندارمهای وفادار به کلنل در سبزوار خلع سلاح شدند، فرمانده آنان بازداشت شد و بقیه نیروها به تهران بازگردانده شدند. در پی این تحولات، قوامالسلطنه ضمن دریافت کمک از رضاخان و فرستادن نیروی نظامی به خراسان ، صمصامالسلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد . صمصام پیش از حرکت به خراسان تلاش کرد تا مشکل پسیان را از راه مذاکره حل کند. وی به پسیان اطلاع داد که با هدف مذاکره با او عازم خراسان است. پسیان نیز به وی پاسخ داد تنها در صورتی که بدون نیروهای بختیاری رهسپار خراسان شود، حکومت او را در این استان خواهد پذیرفت. صمصام چون از طریق سیاسی و گفتوگو با پسیان راه به جایی نبرد، به قوام اطلاع داد که با وجود پسیان در رأس قوای نظامی ژاندارمری استان خراسان قادر به حکومت بر این استان نخواهد بود.
در ۵ مرداد ۱۳۰۰ پسیان وقتی اوضاع را خطرناک دید، با کمک نیروهای خود تمامی مراکز اداری و دولتی و نظامی و انتظامی خراسان را به تصرف درآورد. قوامالسلطنه نیز درصدد سرکوب پسیان برآمد و قزاقهای مسلح را با جلب موافقت رضاخان به خراسان روانه کرد. علاوه بر نیروی قزاق، قوام که قبلاً خود حاکم خراسان بود و روابط صمیمانهای با خوانین خراسان داشت، به آنان نیز دستور مقابله با پسیان داد. سردار معززخان بجنوردی به کمک خوانین شیروان موفق به بسیج اکراد قوچان علیه پسیان شدند. کلنل برای دفع این شورش به قوچان آمد و با نیروی اندک خود در جعفرآباد قوچان با شورشیان مواجه شد. در جنگی که در این منطقه روی داد، عدهای از ژاندارمها متواری شدند و کلنل ناگزیر شد با حداقل نیروی باقی مانده به مقاومت بپردازد. سرانجام بقیه افراد نیز کشته شدند. کلنل نیز به تنهایی به مقاومت ادامه داد تا اینکه به محاصره افتاد.
پسیان در ۱۲ مهر ۱۳۰۰ در جنگی که علیه ژاندارمهای اعزامی قوام در منطقه قوچان روی داد، کشته شد. قوام به این ترتیب، بر اوضاع خراسان نیز تسلط یافت. با این همه، قوام در این مقطع از زمامداری خود همواره با نظامیگری و قلدری و خط و نشان کشیدن رضاخان روبرو بود. رضاخان قانون و مقررات را رعایت نمیکرد و زیر بار محدودیتهای قوام نیز نمیرفت. در این دوره، رضاخان از یکسو عده زیادی از اوباش را به دور خود جمع کرده بود و از سوی دیگر قوام نیز کارهای حساس و کلیدی کشور را به عناصر نالایق واگذار کرده بود، هر دوی اینها مورد اعتراض طبقه فرهیخته و با فرهنگ کشور قرار داشتند.
یکی از اقدامات مهم قوام در دوران اول صدارتش، واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به مدت ۵ سال به شرکت آمریکایی «استاندارد اویل» بود که قرارداد آن توسط حسین علاء وزیر مختار ایران در واشنگتن به امضا رسید. این لایحه سپس با توجیهات قوام به این بهانه که باید توازن در سیاست خارجی رعایت شود، در ۳۰ آبان ۱۳۰۰ در جلسه غیرعلنی مجلس شورای ملی طرح و تصویب شد. اما تصویب این لایحه در مجلس خشم روسها و انگلیسیها را برانگیخت و در نتیجه مسکوت ماند. هر دو دولت از یکسو به خاطر تصویب این لایحه و از سوی دیگر به خاطر امتناع قوام از مشورت با مقامات روس و انگلیس خشمگین بودند. اگرچه اعتراض آنان مظهر دیگری از دخالت علنی آنان در امور داخلی ایران بود، امّا قوام در همان سال پیمان وعده شده ایران و شوروی که مقدمات آن در دوران کابینه سپهدار رشتی و توسط مشاورالممالک انصاری وزیر مختار (سفیر) ایران در مسکو مهیا شده بود را به امضای نهایی رساند. این قرارداد که در ۲۳ آذر ۱۳۰۰ در مجلس چهارم به تصویب رسید، زمینه قطع حمایت روسیه از شورش مسلحانه کمونیستهای خطه گیلان که به رهبری احسانالله خان دولت خودمختاری برای خود ایجاد کرده بودند، فراهم ساخت. احسانالله خان که عضو حزب کمونیست عدالت بود و همراه با هواداران خود در ۱۲۹۹ شمسی همزمان با شکلگیری قیام میرزا کوچکخان جنگلی به تحریک روسیه به صف مبارزان جنگلی وارد شده بود، در پی انعقاد موافقتنامه دولت قوام با روسها مورد بیاعتنایی و بیمهری روسها قرار گرفت و سپس به درخواست «روتشتین» دست از مبارزه علیه قوام برداشت و بعدها متعاقب حمله نیروهای دولتی به جنگل، با کشتی به شوروی گریخت. میرزا کوچکخان نیز در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ بعد از چند روز سرگردانی در کوههای تالش، بر اثر سرما و یخبندان درگذشت. بدین ترتیب به موجب قرارداد آذر ۱۳۰۰، روسها در ازای لغو تمامی تحمیلات سیاسی و اقتصادی دوران تزار، حق مداخله در ایران را زمانی که دخالت کشور دیگری در ایران، منافع ملی شوروی را در مرزهای جنوبی تهدید کند، برای خود محفوظ نگاه داشتند.
قوامالسلطنه در دوران اول صدارت خود که ۸ ماه به طول انجامید، برای مصدقالسلطنه (دکتر محمد مصدق) وزیر مالیه خود برای ایجاد اصلاحات مالی اختیار تام در نظر گرفته بود، اما چون مهلت این اختیارات تمام شده بود، مصدق برای تمدید آن با تعدادی از نمایندگان که مخالف تمدید اختیارات وزیر مالیه بودند، درگیر شد و قوام نیز که دخالتش به حمایت از مصدق سودی نبخشید، در ۲۹ دی ۱۳۰۰ پس از ۲۳۰ روز صدارت پردردسر و پرمشغله استعفا کرد.
دوره دوم نخستوزیری
روز ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ احمد شاه قاجار مجدداً قوام را به نخستوزیری منصوب کرد. مجلس چهارم نیز با ۶۵ رأی موافق از مجموع ۸۰ نماینده حاضر، به زمامداری قوامالسلطنه رأی مثبت داد. گزارش رأیگیری در مجلس به اطلاع احمدشاه که در اروپا به سر میبرد رسید و وی از همان جا فرمان رییسالوزرایی مجدد قوام را صادر کرد.
قوام در همان روز کابینه دوم خود را تشکیل داد، کابینهای که در آن وزارت جنگ همچنان در اختیار رضاخان بود. اما قوام وزارت خارجه را در این دوره خود راساً برعهده گرفت. در این دوره نیز قوام قانون واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکتهای «استاندارد اویل» و «سینکلر» را به تصویب رساند. این مصوبه، این بار با مخالفت انگلیسیها مواجه نشد. دلیل این امر این بود که انگلیسیها در این کمپانی به طور مخفیانه سرمایهگذاری کرده بودند. بنابراین اعطای امتیاز در واقع منافع آنان را نیز تأمین میکرد. قوام این بار با خیالی آسوده به مذاکره با کمپانی مزبور پرداخت و یک هیات مستشاری را نیز برای سر و سامان دادن به اوضاع مالی کشور به ایران دعوت کرد.
سرمایهداری آمریکا در آن زمان آنچنان قدرتمند نبود که بتواند با انگلستان مقابله کند، به ویژه آنکه این هر دو، دشمن تازهای به عنوان نخستین حکومت کمونیستی جهان را در برابر خود میدیدند. با این همه، قوام در دوران دوم رییسالوزرایی خود از یک سو به تلاشهای خود برای اجرای قرارداد نفت شمال با آمریکاییها شدت بخشید و از سوی دیگر، هیاتی از متخصصان مالی آمریکایی به ریاست دکتر میلسپو را برای سر و سامان دادن به امور مالی ایران به تهران آورد.
در آذر ۱۳۰۱ به دنبال دعوت از مستشاران آمریکایی هیاتی، شامل ۱۲ نفر به ریاست دکتر میلسپو وارد ایران شد و به مدت ۵ سال به تنظیم و اداره امور مالی ایران پرداخت. میلسپو در بدو امر همه سعی خود را برای بهبود وضع مالی ایران به کار گرفت و بهبودی نسبی در امور اقتصادی ایران به وجود آمد. وی ۵ سال در ایران عهدهدار امور مالی بود تا اینکه در کابینه مخبرالسلطنه بین میلسپو و وزیر مالیه اختلاف به وجود آمد و باعث شد مجلس قرارداد مستشاری خارجی را لغو کند.
قوام در دوره دوم نخستوزیری خود برای اینکه از شدت انتقادات مخالفان و روزنامهها بکاهد، حکومت نظامی را که از زمان کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی برقرار شده بود لغو کرد. این اقدام از شدت انتقادات علیه دولت که عموماً متوجه رضاخان بود نکاست. مخالفتها روز به روز افزایش مییافت تا جایی که نمایندگان مجلس به تدریج شروع به بدگویی آشکار از رضاخان کردند. آیتالله مدرس و مصدق در رأس کسانی قرار داشتند که در مجلس شورای ملی علیه نظامیگری و یکهتازی رضاخان که به نام حفظ امنیت در کشور صورت میگرفت زبان به اعتراض گشوده بودند. آیتالله مدرس در یکی از جلسات مجلس شورای ملی به تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۰۱ سخنان شدیدی علیه رضاخان بر زبان آورد و گفت: «ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هیچ ترس و واهمهای نداریم. او را استیضاح میکنیم، عزلش کنیم. قدرتی که مجلس دارد، هیچ چیزی نمیتواند در مقابلش بایستد. در این دوره از صدارت قوام مشکل اصلی کشور وجود رضاخان بود که به هیچ اصلی پایبند نبود و اختناق و خفقان را با ایجاد حکومت نظامی در سراسر کشور اشاعه داده بود، در امور وزارتخانههای مالیه و نظمیه دخالت میکرد و به آزار مردم میپرداخت.»
اوجگیری مخالفتها علیه رضاخان در مجلس و میان مردم و همچنین اقدامات خودسرانه او که حتی نخستوزیر را نیز خشمگین میکرد، قوام را دچار مشکل عجیبی کرده بود. شاه به دلیل آنکه اقدامات رضاخان به عنوان گامی در جهت ایجاد امنیت در کشور لقب گرفته بود، قدرت برکناری او را در خود نمیدید. قوام از یک سو با حملات نمایندگان مجلس علیه رضاخان مواجه بود و از سوی دیگر میدید که حتی انگلیسیها نیز بیش از او از وزیر جنگ وی حمایت میکنند. از سوی دیگر رضاخان نیز که قوام را سد راه قدرت خود میدید، مطبوعات طرفدار خود را وادار کرده بود که علیه او مقالات تندی منتشر کنند. این مقالات، بیاعتقادی مردم به کابینه قوام و ناتوانی وی در حل مشکلات کشور، سبب شد نمایندگان مجلس تصمیم به استیضاح وی بگیرند. این تصمیم موجب استعفا و کنارهگیری قوام از قدرت شد. وی پس از ۸ ماه زمامداری در ۵ بهمن ۱۳۰۱ از دور دوم نخستوزیری خود استعفا کرد و جای خود را به مستوفیالممالک داد.
قوام سپس در مجلس پنجم که در تابستان ۱۳۰۲ شمسی افتتاح شد به نمایندگی از تهران حضور یافت. رضاخان برای از میان برداشتن قوام که مانع قدرت او بود، در ۲۴ مهر ۱۳۰۲ او را به توطئه برای قتل خود متهم و سپس وی را بازداشت کرد. قوام در وزارت جنگ مورد بازجویی قرار گرفت، اما روز ۳۰ مهر با شفاعت احمدشاه از زندان آزاد شد و فردای آن روز در شرایطی که از مصونیت نمایندگی مجلس برخوردار بود به اروپا تبعید شد و در پاریس نزد برادرش وثوقالدوله اقامت گزید. پس از تغییر سلطنت و خلع احمدشاه و استقرار دیکتاتوری رضاخان، هر دو برادر تصمیم به بازگشت به ایران گرفتند. ابتدا وثوقالدوله وارد تهران شد و مورد استقبال و تکریم رضاشاه قرار گرفت و چندی وزارت و وکالت یافت. پس از او قوام با کسب اجازه از رضاشاه به ایران بازگشت، ولی به لاهیجان رفت و به کشاورزی و برنجکاری و چایکاری مشغول شد و تا شهریور ۱۳۲۰ خود را از صحنه سیاست دور نگاه داشت. او گاهی در خلال این مدت طولانی تبعید سیاسی، برای استراحت و معالجه به اروپا میرفت.
دوره سوم نخستوزیری
سومین دوره نخستوزیری قوامالسلطنه ۲۱ سال پس از پایان دوره دوم حکومت وی در شرایطی آغاز شد که رژیم قاجار منقرض و حکومت رضاخان نیز در اثر حوادث جنگ دوم جهانی فروپاشیده و سلطنت به پسر وی محمدرضا پهلوی انتقال یافته بود. طی این دوره ۲۱ ساله، ۱۲ نخستوزیر به قدرت رسیدند. دوره سوم نخستوزیری قوام، یک سال پس از آغاز حکومت محمدرضا پهلوی آغاز شد و ۶ ماه به طول انجامید. قوام ۱۰ مرداد ۱۳۲۱ از سوی مجلس شورای ملی به نخستوزیری رسید و ۱۸ مرداد از مجلس رأی اعتماد گرفت. وی در این دوره از نخستوزیری خود با مشکلات عدیدهای مواجه بود. احزاب سیاسی تازه تأسیس با او به مخالفت برخاستند و شاه و دربار از قدرت سیاسی روزافزون او که ناشی از جلب حمایت آمریکا، شوروی و انگلیس بود، نگران بودند. قوام در این دوره از یک سو خود را با سیاست آمریکاییها نزدیک کرده بود و از سوی دیگر با حزب توده که حافظ منافع شوروی محسوب میشد، مماشات میکرد. با این همه تصمیم قوام برای استخدام مجدد مستشاران آمریکایی از جمله استخدام دکتر میلسپو و کلنل شوارتسکف برای نظم دادن به سیستم مالی و ژاندارمری کشور، موجی از مخالفت را در جامعه و در میان مردم، روحانیون و مطبوعات برانگیخت. حتی وزیر دارایی وقت که احساس میکرد آمدن میلسپو نوعی مداخله در کار وی است، از مقام خود استعفا کرد و قوام به جای او اللهیار صالح، رییس هیات اقتصادی ایران در آمریکا را که در عقد قرارداد مربوط به استخدام میلسپو و همکاران او نقش مهمی ایفا کرده بود، به تهران احضار و به وزارت دارایی منصوب کرد.
روز ۲۱ آبان ۱۳۲۱ لایحه استخدام دکتر میلسپو و مستشاران آمریکایی برای ۵ سال در مجلس تصویب شد. سمت میلسپو در ایران رییس کل دارایی با سالانه ۱۸ هزار دلار حقوق به اضافه خانه مسکونی و اثاثیه و هزینه مسافرت به کشورش و بالعکس بود. در همین لایحه کلنل شوراتسکف آمریکایی نیز برای مستشاران ژاندارمری استخدام شد. قوام در مرحله بعد برای رفع احتیاجات مالی نیروهای اشغالگر متفقین در کشور، تصمیم به نشر اسکناس گرفت که با مخالفت مجلس روبرو شد. در نتیجه قوام برای تضعیف مجلس به سر ریدر بولارد، وزیر مختار انگلیس در تهران متوسل شد. بولارد نیز به وی پیشنهاد کرد که به مجلس اطلاع دهد نیروهای متفقین تهدید کردهاند اگر دولت نتواند برای رفع نیازهای مالی خود اقدام به نشر اسکناس کند، تهران را اشغال نظامی خواهند کرد. این نقشه موثر افتاد و مجلس در پی تهدید ساختگی متفقین، تسلیم اصرارهای قوام شد.
قدرت گرفتن تدریجی قوام و منزلت او نزد انگلیسیها و آمریکاییها، شاه را نگران کرده بود. شاه میترسید که مبادا جایگاه قوام نزد انگلیسیها و آمریکاییها سبب تضعیف موقعیت وی در کشور شود. این چنین بود که وقتی در ۱۰ آذر ۱۳۲۱ مشکل کمبود نان در تهران به وجود آمد و منجر به تظاهرات اعتراضآمیز مردم در هفدهم این ماه شد، دربار از اعمال فشار جامعه بر دولت قوام خشنود بود، حتی در آن زمان گفته میشد که این تظاهرات و ناآرامیها را دربار دامن زده بود تا کابینه قوام را به سقوط بکشاند. در جریان تظاهرات خشونتبار مردم که عمدتاً در میدان بهارستان و مقابل مجلس شورای ملی برگزار شد بسیاری از مغازههای اطراف خیابان لالهزار، استانبول، نادری و شاهآباد، توسط مردم غارت شد و حتی خانه قوام نیز به آتش کشیده شد. این تظاهرات با دخالت نیروهای فرمانداری نظامی به خشونت کشیده شد. در آن تاریخ قوام خود وزارت جنگ را نیز برعهده داشت و از نیروهای نظامی به راحتی استفاده میکرد.
کابینه قوام به دلیل اختلاف شدید با دربار و به خاطر دخالتهای شاه در امور دولت و عدم همکاری و احساس وظیفه بعضی از وزیران از جمله وزیر جنگ (سپهبد امیراحمدی) و وزیر دارایی (اللهیار صالح) نسبت به نخستوزیر در ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ استعفا داد. از مهمترین وقایع دوره سوم نخستوزیری قوام ورود چرچیل نخستوزیر انگلیس در ۲۹مردادماه و «ویندل ویلکی» فرستاده ویژه رییس جمهور آمریکا در روز ۲۳ شهریور به ایران بود.
در فاصله زمانی استعفای قوام تا دور جدید تشکیل کابینه وی در ۲۵ بهمن ۱۳۲۴ ـ سه سال ـ ۶ نخستوزیر به قدرت رسیدند و کنار رفتند. در این مدت آشوبها و شورشهای متعددی در نقاط مختلف کشور شکل گرفت.
دوره چهارم نخستوزیری
قوام بار دیگر در ۲۵ بهمن ۱۳۲۴ و متعاقب نشستی که مجلس شورای ملی در ششمین روز همین ماه برای انتخاب قوام به نخستوزیری داشت، مأمور تشکیل کابینه شد. وی در این دوره از صدارت خود چون سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی را تایید میکرد مورد حمایت حزب توده قرار گرفت. قوام در اولین انتصاب خود مظفر فیروز مخالف سرسخت شاه را به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی خود برگزید. در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ قوام در رأس یک هیات بلندپایه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به مسکو رفت و در دوم اسفند با استالین مذاکرات مفصل و طولانی انجام داد. وی سرانجام در برابر فشارهای سرسختانه روسها پذیرفت که پس از بازگشت به ایران تعدادی از اعضای حزب توده را برای همکاری در کابینه بپذیرد و قرارداد واگذاری نفت شمال را با نمایندگان اعزامی دولت شوروی امضاء کند، مشروط بر آنکه اتحاد جماهیر شوروی نیز از فرقه دمکرات آذربایجان حمایت نکند و قوای خود را از ایران خارج سازد. او در ۱۶ اسفند ۱۳۲۴ به تهران بازگشت. این قرارها عملی شد و پیرو مذاکرات قوام و سادچیکف، سفیر تامالاختیار شوروی در تهران اعلامیه مشترکی در ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ به امضای دو طرف رسید که در آن بر چهار مورد تأکید شده بود. این موارد عبارت بودند از:
«۱ـ دولت ایران حزب توده را در قدرت سهیم سازد.
۲ـ ارتش شوروی ظرف یک ماه و نیم تمام خاک ایران را تخلیه کند.
۳ـ از آنجا که حوادث آذربایجان یک موضوع داخلی است، باید ترتیبی مسالمتآمیز برای حل آن اتخاذ گردد.
۴ـ قرارداد ایجاد شرکت نفت ایران و شوروی تا انقضای مدت ۷ ماه برای تصویب مجلس پانزدهم پیشنهاد شود.»
بند اول مقاولهنامه به موقع انجام شد و در ۱۰ مرداد ۱۳۲۵، قوام دولت ائتلافی خود با حزب توده و حزب ایران را تشکیل داد. در این کابینه دکتر مرتضی یزدی به سمت وزیر بهداری، دکتر فریدون کشاورز به سمت وزیر فرهنگ و ایرج اسکندری به سمت وزیر بازرگانی و پیشه و هنر منصوب شدند. بند دوم مقاوله نامه نیز متعاقب اجرای بند اول عملی شد و روسها نیروهای خود را از ایران خارج کردند.
با خروج ارتش سرخ از ایران، قوامالسلطنه وزیران تودهای را از دولت اخراج و انحلال دولت را اعلام کرد و دولت جدیدی تشکیل داد. در این دوره از نخستوزیری بود که وی حزب پرقدرت دمکرات را با کمک فکری مظفر فیروز پایهگذاری کرد و در آذر ۱۳۲۵ با تجهیز و بسیج ارتش، فرمان حمله به آذربایجان و فرقه دمکرات را صادر کرد. در ۲۱ آذر با حمله نیروهای ارتش، آذربایجان آزاد و بساط فرقه دمکرات درهم پیچیده شد. در این حمله، دولت و ارتش شوروی به طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال هیچ گونه واکنشی نشان ندادند. قرارداد واگذاری نفت شمال به شوروی در مجلس پانزدهم تصویب نشد و نمایندگان مجلس با پشتیبانی ملت کلیه نقشههای شوروی را نقش بر آب کردند.
دولت قوام سرانجام در ۱۸ آذر ۱۳۲۶ به دلیل اختلاف با مجلس و ضعف فراکسیون دولتی و تشدید اختلاف خود با شاه، استعفا داد و قوام خود روز ۸ دی آن سال راهی اروپا شد. پس از این استعفا در یک دوره ۵ ساله، ۸ دولت در ایران روی کار آمده و سقوط کردند.
دوره پنجم نخستوزیری
با استعفای دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از سمت خود و به فرمان شاه، نمایندگان مجلس بدون حضور نمایندگان نهضت ملی، به نخستوزیری قوامالسلطنه رأی مثبت دادند و شاه در فرمان نخستوزیری با لقب «جناب اشرف» حکم نخستوزیری او را صادر کرد. قوام پس از دریافت فرمان نخستوزیری، اعلامیه شدیداللحنی تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» منتشر و متعاقب آن سعی کرد تا آزادیهای سیاسی را محدود کند. وی در اعلامیهای خود که ۲۷ تیر ۱۳۳۱ منتشر شد، پس از ادعاهای بسیار و وعدههای زیاد به مردم، مخالفان را چنین تهدید کرد: «من با اتکا شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردهام و هدف نهاییام رفاه و سعادت شماست. سوگند یاد میکنم که شما را خوشبخت خواهم کرد. بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. این گونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم. حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیره روزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است کشتیبان را سیاستی دگر آمد...»
در پی این بیانیه آیتالله کاشانی از علمای مشهور آن روز، مردم را به مقابله با دولت قوام فراخواند و به او ۴۸ ساعت فرصت داد تا قدرت را مصدق واگذار کند. در روز ۳۰ تیر، مردم به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی قوام شدند. به دستور قوام مردم را به گلوله بستند. نمایندگان دولت و شاه با عجله به ملاقات آیتالله کاشانی رفتند تا وی را راضی به آرام کردن مردم کنند. در پس مخالفت کاشانی، شاه که موقعیت خود را در خطر میدید، روز ۳۰ تیر قوام را عزل کرد و قوام در منزل برادرش خود معتمدالسلطنه در امامزاده قاسم تهران مخفی شد.
این آخرین باری بود که قوام دولت تشکیل میداد چه آن که وی سه سال پس از واقعه ۳۰ تیر سرانجام در روز ۳۱ تیر ۱۳۳۴ در اثر بیماری قلبی درگذشت. پیکر قوامالسلطنه در شهر قم مدفون است.