سند لر بودن طایفه زنگنه و مردم کرمانشاه(کتاب شهریار جاده ها - سفرنامه ناصرالدین شاه )
شهریار جاده ها ( سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات )
به کوشش محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی
ناشر چاپی : سازمان اسناد ملی ایران
روز یکشنبه پنجم ( ماه شعبان )
امروز صبح سوار کالسکه شده ، به طاق بستان که صحیحش طاق بسطام است رفتیم . نوکرها در رکاب بودند . سوار کالسکه شده سمت شمال راندیم . برای طاق بسطام همه جا خیابان است ، راه کالسکه خوبی دارد و طرفین خیابان را کاشته اند از عمادیه به آنجا یک فرسنگ است . قدری به طاق مانده خیابان تمام می شود . باید انشاالله بعد از این ساخته شود .
یک دهی که مشهور است به بسطام چسبیده به سر آب است ، بسیار ده کثیفی است که در حقیقت طاق بسطام را ضایع کرده است ، این آبادی را باید از اینجا برداشته و پایین تر بزنند .
خلاصه دو طاق حجاری شده است . اولی بزرگ است و سنگ را به طور هلالی طولانی کشیده ، عقب برده اند . ایوانی شده است . ارتفاء پنج شش ذرع می شود . عرض و طول هم به همین قدرها است خیلی آثار خوبی بوده است . از بناهای خسرو پرویز است . در روبروی ایوان ، در قلعه پایین شکل خسرو سواره از سنگ تراشیده اند ، بسیار بزرگ . نیزه ای در دست دارد و لباس جنگ به تن کرده و اسبش شبدیز است .
پای راست اسب که برجسته ، از سنگ بیرون آورده ، خارج کرده و ساخته بوده است . از ران نمی دانم کدام پدر سوخته ولدالزنا شکسته است . اما در قدیم در استیلای خلفای عمر و عثمان این کار شده است . دست راست خسرو هم که نیزه گرفته بود ، شکسته اند . نصف سر اسب را هم شکسته اند . واقعاً عجب حجاری شده است .
دو سر ستون هم از زیر خاک عمادالدوله در آورده ، پهلوی دریاچه گذاشته اند ، شکل و گل و بوته دارد . یک صورت مجسمه مثل بت های قدیم از زیر خاک در آورده اما صورت و کله و ... درست معلوم نیست . هیکل آدمی است بزرگ ، لب دریاچه واداشته اند .
می گفتند لرها اعتقادی به این شکل دارند . تب و لرز و ناخوشی و ... که می گیرند ، نخود کشمیش آورده ، روی این بت می ریزند و بعضی نذرشان هم درست می شود .
روز چهارشنبه غره شعبان المعظم
باید رفت به عمادیه . چهار فرسنگ سنگین است . عبث از بیستون به عمادیه می رفتیم .چندان راهی نبود . باغ و عمارتی آنجا عمادالدوله ساخته است ، مشهور به کنشت و طاق بستان هم آن سمت هاست . سمت دست چپ ایلات زیاد از شاهسون بغدادی افتاده بودند . دست راست دهی ، چیزی نیست جز مرادآباد جفاکلان که قریب به طاق بستان است . صحرا هم خاک و شیرین بیان است و گاهی هم نزدیک عمادیه چمن خشکی بود . ناهار را کنار جاده خورده ، مردم هم رخت پوشیده اند . اما اعیان و اشراف قدیر از سواره و ... چون از حاجی آباد و بیستون یکسر به قراسو رفته بودند ، نظمی نداشت . سسواره سنجابی و لرزنگنه و ... آمده بودند . پیشخدمت ها و ... همه لباس پوشیده بودند احوالم قدری کسل بود .خلاصه چهار به غروب مانده وارد عمادیه شدیم .فوج زنگنه ، فوج احمدخان پسر ناصرالملک ایستاده بودند . زنها همه روبنده ، نقاب سیاه دارند . قدری زن آمده بودند و شکوه از عمادالدوله می کردند . عمارت عمادیه در کنار رود قره سو واقع است . رودخانه بزرکی است و مثل شط است ، اما حالا آبش کم است .
روز پنجشنبه نهم (ماه شعبان )
شهر کرمانشاهان هفت هزار خانه دارد و متجاوز از سی حمام عمومی ، غیر حمام هایی که در خانه ها و شخصی است . دارای شش کاروانسرا است ، باغات این شهر غالباً در سمت جنوب و شمال واقع است . اهالی این شهر مرکب از کلهر و زنگنه و قدری کردان و سایر طوایف دارد که تخمیناً هفتاد هزار جمعیت دارد . مسجد معتبر این شهر توسط حاجی علی خان زنگنه بنا شده است .
روز جمعه دهم (ماه شعبان )
ما بین شهر کرمانشاه و جلگه ماهی دشت در اوایل راه کرانه است و چشمه معروف به عین الکش که راه کالسکه از آنجا بود از عمادیه الی ماهی دشت دهاتی که در سمت دست راست و چپ است . از این قرار است :
دست راست :بی جابند ، سراب جعفر قلی ، سراب سلید ، چشمه یاروئی ، لوشان ، درکه ، چهار مزرعه است مال علما قمشه لرزنگنه : چفابلک ، قمشه سید عبدالحسن ، پی ریای ملکی آقا محمد تقی ، برادر آقا عبدالله عمده فرد بسیار ملاک است صاحب دولت چاله چاله ، آقا محمدتقی و علی آباد دو مزرعه است و رودخانه ای که از ماهی دشت می گذشت اسمش مرک است منبعش از سر فیروز آباد اول خاک لرستان است .
روز پنجشنبه شانزدهم (ماه شعبان )
امروز باید به سرپل ذهاب برویم و تا آنجا دو فرسنگ و نیم راه است . خلاصه راندیم تا به تنگه ای رسیدیم که اسمش (( و اما فه گل )) است . کوچک است از اینجا گذشته ، کوه های چپ و راست دورتر می شوند . سوار اسب بودم از طرف دست چپ کوه سنگی سختی کشیده شده است . در این کوه سخت ، معیر گفت دخمه داوود مقبره سلاطین قدیم عجم است . اما حالا مشهور به دخمه و دکان آهنگری داوود است . کوه افتاده است زمین ، مثل کره که روی هم چیده باشند . لرها می گویند : که این کره مال پیر زنی بوده است که حضرت داوود قدری از آن کره را خواسته است . پیر زن نداده و کره ها سنگ شده است .